هتک حرمت به خانواده اسیران در لیبرتی عراق

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 30.05.2016

رجوى و سرانش در ليبرتى دست به جنايت زده و خانواده هاى اعضاى در بند فرقه را زير ضرب و شتم و ناسزاگوئى قرار دادند. پدران و مادران سالخورده و خواهران و برادرانى كه در آرزوى ديدار عزيزانشان با بجان خريدن تهديدهاى امنيتى ناشى از تروريسم داعش، مورد حمايت رجوى در عراق با هزاران صعوبت و مشكل خود را به درب ليبرتى رسانده اند تا از عزيز خود خبرى بگيرند و تنها خواسته به حق شان اين است كه خواهان ملاقات حضورى و گرفتن خبر از سلامتى عزيزانشان هستند ولا غير، اما با وقاحت و دريدگى و ممانعت هاى غير انسانى گزمه هاى رجوى مواجه شده و مورد آزار و توهين قرار ميگيرند.

آدم وقتى فيلم اين تجمعات را جلوى درب ليبرتى ميبيند و خواسته عزيزان در انتظار ديدار را ميشنود، وجدانش جريحه دار شده و به اين فرقه و سران ظالم و تروريستش لعن و نفرين ميفرستد، آنجايى كه اعضاى خانواده اين اسيران با در دست داشتن هديه شيرينى كه از ايران با خود براى عزيزانشان آورده بودند و يا خاك تبرك ميهن عزيزمان ايران  و نا اميد از ديدار به ديگر مجريان جهل و جنايت هديه ميدهند، اما در مقابل جز توهين و ناسزا و بى حرمتى چيزى نميبينند و يا صداى زجه و ناله خواهرى را ميشنود كه براى ديدار برادرش چنين ناله و فغان ميكند، شقاوت و پلشتى رجوى را در حق افراد خودش و خانواده هايشان را در معرض قضاوت ميگذارد.

خانم بهشتى يكى از اين خانواده هاست كه براى ديدار برادرش جلوى درب ليبرتى آمده است. واقعيت اين است كه رجوى دو برادر ايشان كه جوياى كار و رفتن به اروپا بوده اند، سال ١٣٨٠ در تركيه به دام خودش ميندازد و آنها را با فريب  به قرارگاه اشرف ميآورد و در دام تشكيلات گرفتار ميكند كه نه راه پس برايشان باقى گذاشت و نه راه پيش كه نهايت در ١٩ فروردين سال ١٣٩٠ در رويارويى كه با نيروهاى امنيتى عراقى حفاظت اشرف كه رجوى براى ساكنان درست كرد، مرتضى كشته شد. برادر كوچك تر هم از ناحيه چشم به شدت آسيب ديد، اما سران رجوى از اعزام او به بيمارستانهاى تخصصى در بغداد و بعقوبه خوددارى كرد و من او را مدتهاى زيادى در حالت پانسمان چشم، ديده و اينكه اين نوجوان معصوم بسيار افسرده و پريشان حال بود و با كمتر كسى صحبت ميكرد، داغ برادرش و گرفتارى كه رجوى سرش آورده بود، بلحاظ روحى و جسمى مصطفى را ضعيف و نحيف كرده بود و تا الان هم رجوى نگذاشته كه با خانواده اش حتى تماس تلفنى داشته باشد.

واقعاً مضحك است كه در دنياى امروزى چنين جانورانى وحشى و تروريست هستند كه مانع ملاقات اعضاى خانواده با هم ميشوند آنهم نه يكسال و دو سال بلكه حداقل يك ربع قرن اما صداى اعتراضى از مجامع بين المللى و حقوق بشرى شنيده نميشود. بايد وجدانهاى بيدار در حمايت از اين خانواده ها برخيزند و به مجامع بين المللى بخصوص كميسارياى سازمان ملل مستقر در عراق، فشار آورده كه زمينه ديدار اين پدران و مادران و خانواده اسيران در بند تشكيلات رجوى با عزيزانشان فراهم شود. بيش از اين بيخيالى و سكوت در برابر اين بى عدالتى و شقاوت رجوى و سرانش خيانت به اصل انسانيت و بشريت است. رجوى جز زبان زور نميفهمد و بايد زمينه ديدار خانواده ها چه در عراق و چه در آلبانى فراهم شود.

اين لكه ننگي است بر پيشانى مدافعين دروغين حقوق بشر كه يك فرقه تروريستى يك عده انسان را بعنوان برده در اختيار گرفته و آنها را از همه چيز دنيا محروم كرده است و زندگى را بر آنها حرام و از عاطفه تهى نموده است.

باشد كه به زودى آه پدر و مادرهاى پير و سالخورده گريبانش را بگيرد و  رجوى تاوان همه اين زجرها و شقاوتها را در برابر دادگاهى عادلانه بدهد، به اميد آنروز.

„پایان“