آیا آلبانی می تواند جایگزین اشرف شود؟
منصور نظری، ایران اینترلینک
فرقه مسعود رجوی از سال ۶۴ باسرمایه گذاری کلان استراتژیک عراق را بعنوان استراتژی سازمان انتخاب کرد و در این راستا با دشمن شماره یک اب و خاک ایران یعنی صدام حسین هم پیمان گشت تا نشان دهد که هدف وسیله را توجیح میکند .استراتژی عراق فقط استقرار در عراق نبود بلکه رویای مسعود رجوی از مدینه فاضله ای بود که در ذهن و ضمیرش پرورش داده بود مدینه فاضله ای که جز سرکوب و اختناق و درهم شکستن ارزشهای انسانی چیز دیگری نبود
از سال ۶۴ به این سوطبق دستور رجوی اکثر نیروها به عراق کشانده شدند قانونی و غیرقانونی خط سازمان کشاندن همه نیروها وهواداران سازمان به عراق بود .اکثریت نفرات که به عراق کشانده شده بودند از همان ابتدا در یک تناقض بزرگ بسر میبردند چرا عراق ؟ مگر عراق با کشور و میهن ما در جنگ نیست چرا به کشوری که دشمن اب و خاک میهنمان است امده ایم ؟ اما مسعود رجوی با دروغ و حیله و هزاران شامورتی بازی میگفت که ما برای صلح امده ایم و میخواهیم جنگ ضد میهنی را پایان دهیم اما همه انها دروغ بود و توجیهی بود برای فریب و کلاهبرداری از نیروها ی متناقض سازمان .
مسعود رجوی از همان سال ۶۴ مسیر ذوب شدن در دستگاه ارباب صدام حسین را به سرعت طی میکرد به گونه ای که حتی خون و نفس خود را با صدام حسین گره زد و سازمان مجاهدین را تبدیل به وسیله ای در دست صدام حسین کرد و نیروهای سازمان را به مهره های شطرنج . در این بازی کثیف که مسعود رجوی موسس ان بود نیروهای سازمان قربانی اهداف رجوی گشتند و هر صدای مخالفی در نطفه خفه شد . با گذشت زمان و ذوب شدن هر چه بیشتر مسعود رجوی در دستگاه صدام حسین فشار به ما و تمام قربانیان اسیر در اشرف ودر تمام قرارگاههای سازمان بیشتر میشد خصوصا پس از عملیات فروغ و تازه این اغاز ماجرا در به بند کشیدن قربانیان این فرقه بود . از ان پس بود که تحت حمایت تمام عیار صدام حسین زندانهای درونی سازمان براه افتاد اگر چه پیش از این نیز بگیر و ببند هائی در سال ۶۳ و ۶۴ انجام گرفته بود اما انها مقدماتی بود برای زهر چشم های بزرگ پس از ناکامی فرقه رجوی در سال ۶۷ و صلح ایران وعراق زنجیر صلح گریبان مسعود رجوی را گرفت به گونه ای که تمام رویاهای پوشالی او در هم فرو ریخت او از این شکست استراتژیک درس نگرفت و برای گریز از پاسخ به این تصمیم نابخردانه و ضد میهنی همچنان در عراق میخکوب شد او حاظر نشد که بگوید اری اشتباه کرده و مسیر را عوضی امده و تاوان ان را نیز میخواست از قربانیان نگونبخت بگیرد که اسیرفرقه رجوی شده بودند . در طی سالهای متمادی مسعود رجوی با دروغ و کلک و حقه بازی و اختناق نیروها را در عراق نگه میداشت تا فقط یک کلمه نگوید که راه را عوضی امده هزاران هزار نفر قربانی کیش شخصیت این فرد شدند که بالای برج عاج رفته بود و پائین هم نمی امد و هر انکس را که اعتراضی میکرد و خواستار خروج از این فرقه میشد یا زندانی میکرد یا تسلیم دولت فاشیست صدام حسین و ابوغریب و هزاران بلا که بر سر نیروها می اورد . نتیجه چه شد هزاران قربانی هزاران معلول و مجروح و هزاران زخم بر روح و روان نیروها .
اکنون پس از گذشت این همه سال قربانیان را از عراق به البانی منتقل میکنند اما دریغ از یک کلمه که اشتباه کرده اند دریغ از اینکه این همه خونریزی برای چه بود دریغ از اینکه چرا با دشمن اب وخاک ایران صدام حسین همراه شدند و هزاران دریغ دیگر که رجوی شهامت انرا ندارد بگوید .
اما حالا چه پس از گذر از این همه نابسامانی و این همه خیانت ایا فرقه رجوی میتواند همان مسیر را دوباره ادامه بدهد و اشرف دیگری در البانی بسازد؟ بی شک نه رجوی و نه فرقه اش دیگر هرگز نخواهند توانست کلاه دیگری بر سر قربانیان این فرقه بگذارند به دلایل مختلف از جمله:
در البانی دیگر صدام حسینی نیست که اگر کسی اعتراض کرد به زندانش ببرند و تحویل زندان ابوغریب بدهند همچنین قربانیان فرقه به خوبی و مثل روشنائی افتاب برایشان روشن شده است که همه چیز دروغ و کلک بوده همه چیز یک بازی بوده که رجوی تحت نام اسلام و انقلاب و عملیات جاری و غسل هفتگی ووووو براه انداخته بود همچنین قربانیان چه بخواهند چه نخواهند خوب فهمیده اند نتیجه دلبستگی به صدام حسین چه بوده و در نتیجه دلبستگی به شیخ های سعودی و شیخکان امریکائی و اسرائیلی بهره ای بیش از صدام حسین نخواهد داشت اگر ا زصدام حسین ابی برای این فرقه گرم شد از شیخ سعودی هم گرم میشود .
همچنین نبودن فیزیکی شخص مسعود رجوی که ستون خیمه نظام فرقه رجوی بود به قربانیان ثابت خواهد کرد که مسعود رجوی فقط بدنبال قدرت بود و بس او همه اصول و پرنیسیب های انسانی را زیر پا گذاشت تا به قدرت برسد او همه را قربانی خودش کرد و در اخرهم بی سر و صدا غیب شد تا پاسخ ندهد که چرا اینگونه به چند نسل خیانت کرده است .
بی شک قربانیان فرقه رجوی اواری هستند که بر سر فرقه خراب خواهند شد زمان ثابت خواهد کرد و ثابت کرده بار کج به منزل نرسیده و نخواهد رسید به سرنوشت این فرقه بنگریم که چگونه پس از اینهمه خونریزی امروز بی سرو صدا و بی پاسخ از عراق به البانی منتقل میشود و کسی نیست که پاسخ دهد مصبب این همه خونریزی کجاست و چرا پاسخ نمی دهد ؟
باشد تا قربانیان این فرقه خود را پیدا کنند و از زنجیر و ستم یک فرقه ارتجاعی رهائی یابند وباید به قطع و یقین گفت هرگز البانی عراق نخواهد شد و این نویدیست برای ازادی نفرات و قربانیان این فرقه ارتجاعی .