دیپلماسی آمریکا و تخم دو زرده مجاهدین

دیپلماسی آمریکا و تخم دو زرده مجاهدین

دیپلماسی آمریکا و تخم دو زرده مجاهدین

ایران فانوس، 16.09.2016

اگر تا دیروز کسی معترف می شد، رهبران مجاهدین تخم دو زرده می کنند و هر کدام از زرده ها با هم فرق می کنند و یکی زرد و دیگری سیاه است، کسانی باور نمی کردند. اگر گفته می شد، مجاهدین پس از شنیدن خبر عملیات 11 سپتامبر 2001 در آمریکا، مراسم جشن و شیرینی خوران راه انداختند و رهبری مجاهدین بالای سن سخنرانی رفت و دست به کمر خاظرنشان کرد که این از اثرات اسلام ارتجاعی بود وای به روزی که اسلام انقلابی بخواهد عمل کند، معترف این سطور نیز انواع مارک و اتهام می شنید و اگر مجدداً و با 180 درجه عکس، می گفت که مجاهدین پس از دو سال و بعد از سرنگونی صدام حسین، دامن پوشان و دربست آمریکایی شده و به ابزار جنگ آمریکا علیه ایران و عراق بدل شده اند، نویسنده و راوی جزو وزارت اطلاعات و گشتاپو و شعبه سپاه قدس، بود و داشت زمینه کشتار مجاهدین را هموار می کرد و یا این که مترصد ترور رهبری مجاهدین بود

جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا،  روز دوازدهم ماه سپتامبر در یک کنفرانس خبری در وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن، گفت که انتقال ۲۸۰ عضو سازمان مجاهدین خلق ایران از اردوگاه لیبرتی عراق به آلبانی یک “دستاورد انسانی مهم” بوده و آمریکا مفتخر است که “نقشی حیاتی” در به انجام رسیدن این کار ایفا کرده است

جان کری همچنین افزود، که او سالها پیش و زمانی که سناتور بود، درگیر قضیه اعضای سازمان مجاهدین در عراق شد؛ مسئله‌ای که در ده سال گذشته ادامه داشته است. او گفت که به همین دلیل “در سال اول کارم به عنوان وزیر خارجه آمریکا، جاناتان وینر یکی از قدیمی ترین و مورد اعتمادترین مشاورانم را مأمور انتقال اعضای مجاهدین به خارج عراق کردم

http://www.bbc.com/persian/iran/2016/09/160909_me_kerry_mko

آنچه که جان کری وزیر خارجه آمریکا در مورد مجاهدین، ادعا می کند و عمل کرده است به مثابه دم خروسی است که از زیر قبای آمریکا بیرون زده به گونه ای که مجاهدین هنوز جرئت اعتراف چنین لطف یا معامله ای با ارباب بی مروت دنیا را ندارند. با این وصف چند پرسش پیش می آید

ـ آیا جان کری که به گفته خودش بیش از ده سال با مجاهدین در ارتباط بوده است، کمک به مجاهدین را جهت خروج از عراق صرفاً به خاطر مسایل انسانی و حقوق بشری انجام داده، که اگر چنین بود حتماً مثبت است و جای تقدیر و تشکر دارد. اما زمانی که دهها میلیون آواره در جهان وجود دارند و میلیونها جنگ زده در خود عراق به سر می برند و خود را جهت خروج به آب و آتش می زنند و اتفاقاً مسبب آوارگی شان را آمریکا می دانند، چرا جان کری به جز مجاهدین خلق، چنین لطفی را در حق مردم عادی و حتی جداشدگانی که در کمپ تیف و سایر نقاط نا امن با مرگ دست و پنجه نرم می کردند نکرده است؟

ـ اگر جان کری لطف بزرگ و ده ساله ای که به مجاهدین کرده است به ازای سرویسی بود که بعد از سقوط صدام حسین، مجاهدین به آمریکاییها داده اند، این چه سرویسی بوده و چرا آمریکا از نوع و مدل همکاری مجاهدین با آمریکا، طفره می رود؟

ـ آیا جان کری نمی داند که کمک و همکاری آمریکا و مجاهدین در عراق و در ارتباط با ایران و عراق، دخالت در حق تعیین سرنوشت ملتها و جرم است و مشمول مزدورپروری و مزدوری است و اگر چنین کاری را حکومت ایران مرتکب می شد، آمریکا این اجازه را داشت تا با جمهوری اسلامی وارد جنگ شود؟

ـ جان کری که معتقد است بنا بر کمکهای انساندوستانه همه اعضای مجاهدین را به آلبانی منتقل کرده، آیا نمی داند که مابین آن نفرات ممکن است کسانی تحت تعقیب پلیس عراق و ایران و بین الملل، بوده و طی فواصل سی سال سکونت و جنگ در عراق ممکن است رهبران مجاهدین جرم و جنایتی علیه اعضای خود و یا مردم ایران و عراق مرتکب شده باشند که لازم است آنان از سایر قربانیان جدا شوند؟

ـ ده میلیون دلاری که آمریکا به دولت آلبانی جهت استقرار و پذیرش مجاهدین داده است، با چه معیاری قابل قبول و توجیه است، آیا این مزد مزدوری مجاهدین است یا برای  مزدورگیری از نیروهای یک کشور دیگر و بر علیه دشمنانش است؟ مجاهدین در ازای این همه کمکهای آشکار و پنهان چه اطلاعات و سرویسی می بایست به آمریکا بدهند یا این که قبلاً داده اند؟

ـ زمانی که هنوز تبلیغات و رسانه های مجاهدین شعار جنگ و ترور سر می دهند و از استراتژی جنگ و ترور دست نشسته اند، آیا انتقال رهبران مجاهدین توسط آمریکا به مثابه حمایت از تروریسم نیست؟ آن هم از جانب کشوری که همواره شعار جنگ علیه تروریسم سر می دهد؟

ـ وقتی آمریکا تا بدین حد در ارتباط با تروریسم رویکرد دوگانه دارد، آیا نمی توان تصور کرد که شعارها و تبلیغات آمریکا در ارتباط با دیکتاتوری دیگران و دموکراسی خودش، شعار بی محتوا و پوشالی است و آدم عاقل نباید آنها را جدی بگیرد؟

ـ آمریکا اگرچه ظاهراً به نیروهای مجاهدین لطف کرد اما در اصل لطف را به آرمان و اهداف بعدی خودش کرده است، اگر آمریکا اهل کمکهای انساندوستانه و حقوق بشری، می بود عمل خروج مجاهدین را می بایست پس از سقوط صدام حسین و سال 2003 انجام می داد و همه نیروهای مجاهد را قبل از این که تلفات زیادی متحمل شوند از عراق خارج می کرد یا این که پس از استفاده از آنان جملگی را محض قدردانی و تشکر، به آمریکا منتقل می کرد!

ـ رهبران مجاهدین پس از سی سال اقامت و بوکس باد در باتلاق عراق، هر آنچه کمک و سرویسی بود به آمریکا و دولتهای عربی مخالف ایران، داده اند و در حال حاضر به ایستگاه آخر رسیده و باید پیاده می شدند که آمریکا ابتکار عمل و افسار را به دست گرفت و باصطلاح رهبران مجاهدین را بدهکار و نمک گیر کرد تا در فاز جدید مبارزه و فشار، بتواند همچنان از آنان استفاده کند!

ـ مجاهدین خلق سالهاست به دلیل سرنگونی صدام حسین و عدم جنگ، به مثابه کارت سوخته و تاریخ مصرف شان گذشته است. آنان دارای ساختار فرقه ای و نظامی و ایدئولوژیک، هستند که در دنیای جدید حرف حساب برای گفتن ندارند، پتانسیل نارضایتی بالایی دارند و در هر شرایط خطری برای حکومتها و منافع ملی کسی نیستند، اگر بتوانند کاری بکنند، مثل دوران بودن در عراق، لبه تیز نفرت و کینه شان علیه خودشان و ناراضیان و منتقدین شان است، آنان چه با رهبری و چه بدون رهبری، قادر به آداپته شدن با دنیای جدید نیستند و کماکان قادر به خروج از پیله فرقه ای نیستند. سرمایه گذاریهای کنونی هر کشوری از آمریکا و اروپا و اسراییل و عربستان، مانند سرمایه گذاریهای گذشته به هدر خواهد رفت و نتیجه نخواهد داد.

کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس