قسمت دوم : سازمان مجاهدین در ” مرداب ” یک گام به جلو حرکت کرده است
لینک به قسمت اول : هنوز زخم های خشونت و مبارزه مسلحانه التیام نیافته است
07.10.2016
سایت ایران قلم : اگر اجازه بدهید به بحث اصلی خودمان بپردازیم و پرسش هایی را در این ارتباط مطرح کنم. همانطور که می دانید سازمان مجاهدین خلق بعد از سه دهه حضور در عراق سرانجام مجبور شد خاک عراق را ترک کند و از شعار ها و اهداف استراتژیکی خود بطور کامل عقب نشینی کند جالب این است که رهبری این سازمان این بن بست و فروپاشی استراتژیکی را هم پیروزی قلمداد می کند. ارزیابی شما چیست؟
محمد حسین سبحانی: رهبری سازمان مجاهدین دقیقا بیش از 35 سال است که مبارزه مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی را آغاز کرده است تا بدین طریق حکومت ایران را سرنگون و قدرت سیاسی را کسب کند. ابتدا قرار بود در یک زمانبندی 6 ماهه جمهوری اسلامی سرنگون شود، که نشد. مرحوم ! مسعود رجوی کتابی را در سال 1361 تحت عنوان جمع بندی یکساله مقاومت منتشر کرد و به همین تحلیل به صورت مستند اشاره کرد. از آن به بعد رجوی هر بار برای پاسخ ندادن به اشتباه قبلی و تصحیح آن ، اشتباه و خیانت جدیدی را بر بدنه سازمان مجاهدین تحمیل کرد. این روش و منش مسعود رجوی بوده است که اشتباه و خیانت را با اشتباه و خیانت دیگری خواسته است اصلاح کند و در نتیجه راه برون رفتی نیز از این استراتژی به بن بست رسیده تا کنون نداشته است. البته من فکر می کنم خروج کامل نیروهای سازمان از عراق و ورود به آلبانی ، تنها نشانه برای عریان شدن این بن بست استراتژیکی نمی باشد، قبلا سرفصل، نشانه قطعی برای شکست استراتژی سازمان مجاهدین بروز و ظهور کرده بوده است، شاید بتوان گفت که این نشانه و قطعیت در سال 1367 بعد از آتش بس بین ایران و عراق در جنگ هشت ساله بود که استراتژی جنگ مسلحانه و ارتش آزادیبخش بطور کامل شکست خورد. آنجایی که می گفت ” صلح طناب دار رژیم است” ، اما طنابی برای خود وی و گره زدن نهایی استراتژی مبارزه مسلحانه و ارتش آزادیبخش با ” شکست ” شد. عملیات باصطلاح فروغ جاویدان نیز خیانتی بود که مسعود رجوی برای عریان نشدن بن بست این استراتژی انجام داد و بیش از 1400 نفر از نیروهای سازمان و بیش از 1000 زخمی بر جای گذاشت، از مردم و نیروهای نظامی جمهوری اسلامی نیز تعداد زیادی کشته شدند . به نظر من استراتژی حضور در عراق در همان مقطع شکست عملی و قطعی خورد، نه در شرایط کنونی و خروج نیروهای کامل سازمان از عراق و ورود به آلبانی . از نبودن یا بودن سازمان مجاهدین در عراق، شکست یا استمرار استراتژی ارتش آزادیبخش نتیجه نمی شود . مسعود رجوی و مریم رجوی خود بهتر از هر کس می دانستند که استراتژی حضور در عراق و ارتش آزادیبخش و جنگ مسلحانه به بن بست کامل رسیده است . اما چرا سازمان مجاهدین در عراق باقی ماند؟
دلیل آن روشن است که مسعود رجوی و مریم رجوی می توانستند در عراق ظرف لازم را برای سرکوب و مغز شویی داشته باشند، همچنین آنها می توانست حصار عراق زندان های تو در تو بسازد تا منتقدین را سرکوب کند و مسعود رجوی و مریم رجوی خود بهتر از هر کس می دانستند که استراتژی حضور در عراق و ارتش آزادیبخش و جنگ مسلحانه به بن بست کامل رسیده است. در خوشبیانه ترین شکل مسعود رجوی می خواست و منتظر بود تا گریزگاهی برای او جهت خروج از بن بست بر اثر تحولات سیاسی در منطقه و جهان پیش بیاید، اما نه تنها این نشد، بلکه صدام حسین به کویت حمله کرد ، روابط خارجی ایران با جهان روند بهتری را پیدا کرد، افکار عمومی بعد از حمله صدام حسین به کویت در وجدان خود یکبار دیگر دیکتاتور سابق عراق را به عنوان متجاوز محاکمه کردند و سرانجام هم صدام حسین سرنگون و دستگیر و اعدام شد و مسعود رجوی نیز فراری و مخفی شد. ( اینکه الان مسعود رجوی زنده هتست یا مرده بحث دیگری است که در فرصت دیگر به آن خواهیم پرداخت ) بنابراین نه تنها تحولی برای خروج از بن بست برای سازمان مجاهدین پیش نیامد، بلکه بدتر شد و در نتیجه بن بست استراتژیکی سازمان و خروج حتمی سازمان مجاهدین از عراق قطعی بود . واقعیت این است که سازمان مجاهدین بعد از سرنگونی صدام حسین باید بها و تاوان سیاسی و تشکیلاتی آغاز مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه را تمام و کمال می پرداخت، ولی به نظر من نپرداخت. بحث اساسی اینجاست به نظر من اگر فرقه مجاهدین و مریم رجوی می گویند با خروج کامل نیروهایش از عراق پیروزی بدست آورده و جشن و پایکوبی می کند، بخش زیادی از این تبلیغات به پروپاگاندای موجود و حاکم بر این سازمان بر می گردد، اما بخش کوچکی از واقعیت نیز در آن هست . ماشین تبلیغاتی فرقه مجاهدین با پروپاگاندا به شکلی تحولات خروج از عراق و ورود به آلبانی را تبلیغ می کنند که تا از سوی بدنه و اعضای سازمان یا دیگر مخاطبین خود، به جای رفتار عقلانی و تحلیل منطقی از شرایط ، یک رفتار و واکنش احساسی پیش بیاید تا نتوانند عمق مسائل و هدف پنهان شده را درک کنند. بنابراین رهبری این فرقه با روش پروپاگاندا هدف اصلی این فرقه که همانا پنهان کردن بن بست اسرتراتژیکی سازمان است مخفی می کند و واقعیت های کوچک دیگری که وجود دارد را به عنوان پیروزی اعلام می کند، تا مانع باز شدن چشم های اعضای سازمان نسبت به شکست استراتژیکی ای که خورده ، بشود. به نظر من ، ما هم باید به این واقعیت ها را بپذیریم تا بهتر از این فرقه شناخت داشته باشیم . این نیست که سازمان مجاهدین همیشه و همه جا شکست خورده باشد. بنابراین جدا از روش تبلیغاتی سازمان مجاهدین برای پنهان کردن شکست که مختصر توضیح دادم به نظر من رهبری سازمان مجاهدین توانسته است در ” مرداب ” یک گام به جلو حرکت کند. یعنی یک گام به جلو حرکت کرده است، اما در ” مرداب “. حرکت در ” مرداب ” نیز به سقوط بیشتر منتهی خواهد شد.
ایران قلم : دلایل شما برای اینکه مطرح می کنید سازمان با خروج نیروهایش از عراق و ورود به آلبانی یک گام به جلو برداشته است، چیست؟ حال به تعبیر شما در مرداب . پس آیا واقعا سازمان مجاهدین پیروزی بدست آورده است؟ دلایل شما چیست؟
ادامه دارد