مسعود رجوی… و رفسنجانی
مسعود رجوی… و رفسنجانی
حرفهای مریم قجر علیه رفسنجانی را باور کنیم یا نامه نگاری و التماس شوهر مرحومش به رفسنجانی را؟!! یا پیش بینی های سرنگونی رژیم با مرگ خمینی 27 سال پیش را!!
رجوی در نشستهایش برای ما در عراق دهها بار با افتخار از دیدارهایش با رفسنجانی و هواداری و کمکهایش به مجاهدین یاد کرده و به نقل از او می گفت: اگر خدا یک نماز مرا قبول کرده باشد نمازی است که در زندان به امامت مجاهدین خوانده ام!!
نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد مترجم ارشد سابق بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین
مریم قجر در پیامی در مورد مرگ رفسنجانی که در سایتهای فرقۀ رجوی منتشر شده گفته است: «با مرگ رفسنجانی یکی از پایه های فاشیسم دینی حاکم بر ایران و عامل تعادل آن فرو ریخت و رژیم در تمامیت خود به سرنگونی نزدیکتر می شود. رفسنجانی در ۳۸ سال گذشته چه در زمان خمینی و چه بعد از آن، یکی از بالاترین نقشها را در سرکوب و صدور تروریسم و تلاش برای دستیابی به بمب اتمی داشت. رفسنجانی همواره نفر شماره ۲ رژیم و وزنه تعادل آن بوده و همواره در حفظ آن نقش تعیین کننده یی داشته است. با مرگ او اکنون رژیم آخوندی تعادل درونی و بیرونی خود را از دست می دهد».
مریم رجوی در حالی در مورد رفسنجانی این حرفها را می زند که شوهر مرحومش مسعود رجوی در سالهای بعد از سرنگونی صدام و خلع سلاح مجاهدین توسط آمریکاییها یعنی بعد از افتادن به نهایت پیسی و پتالی وضعیتش نامۀ بسا محترمانه و البته ملتمسانه ای به رفسنجانی نوشت و از او خواست که برای ریاست جمهوری کاندید شود و خامنه ای را با بسیج بازار و طرفدارانش کنار بزند؟! من خود در آن نشستی که رجوی نامه اش به رفسنجانی را با نامیدن خودش در برابر رفسنجانی به عنوان «حقیر» برای ما قرائت کرد حضور داشتم.
این همان رجوی بود که وقتی در آغوش گرم و نرم صدام تشریف داشت با تبختر و کف بر دهان در نشستهایش با ما در قرارگاههای سازمان در عراق فریاد «مرگ بر رفسنجانی» سر می داد!.
به جز این نامه، رجوی به دنبال سقوط و مرگ اربابش صدام و سوختن یال و کوپالش نامه های محترمانۀ دیگری را نیز به خامنه ای و مجلس خبرگان با همان سیاق حقیر خواندن خودش همراه با پیشنهاد «ولی فقیه کردن منتظری»! به مجلس خبرگان نوشته بود که خودش برای ما در اشرف آنها را خواند و از رسانه های فرقه اش نیز پخش شد که در حکم «توبه نامه» اش به درگاه رژیم بود.
رجوی همیشه در نشستهایش برای ما در قرارگاه اشرف عراق نه یک بار بلکه دهها بار و در هر مناسبتی به خاطراتش با رفسنجانی گریز می زد و با افتخار از دیدارهایش با او و هواداری و کمکهای او به مجاهدین در زمان شاه سخن می گفت و از رفسنجانی نقل می کرد که گفته بود: «در زندان شاه پشت سر مجاهدین نماز می خواندم و اگر خدا یک نماز مرا قبول کرده باشد نمازی است که در زندان به امامت مجاهدین خوانده ام»!!…
اما اینکه مریم قجر با پیدا کردن بهانه ای جدید برای روحیه دادن به نیروهای واماندۀ در حال ریزش خود در آلبانی و خارجه وعدۀ فروپاشی و سرنگونی هرچه سریعتر و نزدیکتر تمامیت رژیم با مرگ رفسنجانی را می دهد بی شک در ذهن این نیروهایش فقط کپی همان جمله و کلمات همسر مرحوم ایشان قبل و بعد از مرگ خمینی را تداعی می کند که 27 سال پیش می گفت با مرگ خمینی رژیمش یک روزه سرنگون می شود!! و با این شعار فریبکارانه برای پوشاندن شکست استراتژی جنگ شهری و بعد هم «جنگ آزادیبخش نوین از جوار خاک میهن (از خاک عراق با پیوستن به ارتش صدام)» به دنبال شکست فضاحت بار عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» در نتیجۀ سیاست ترور و خشونت و خودفروشی به بیگانۀ در حال جنگ با میهن و ملت، اقدام به بردن هزاران جوان ایرانی در حال تحصیل و کار در خارج کشور به عراق و به کشتن دادن آنها نمود. حال باید پرسید: خمینی بیشتر پایه و رکن اصلی بود یا رفسنجانی به عنوان یکی از دو پایۀ رژیم؟ و این شعار و وعدۀ مجدد سرنگونی رژیم این بار با کدام استراتژی و تاکتیک؟؟!! لابد با آویزان شدن به همان اربابان جدید آمریکایی و اسرائیلی و سعودی فرقه که این پیام مریم قجر در حقیقت پیام به همانها می باشد تا کمی در این وانفسای فرقه اش او را جدی بگیرند و نیم نگاهی نیز به او بیندازند!!…
حال باید حرفهای مریم قجر علیه رفسنجانی را باور کنیم یا نامه نگاری و التماس شوهر مرحومش به رفسنجانی را؟!! یا پیش بینی های سرنگونی رژیم با مرگ خمینی 27 سال پیش را!! قربان برم خدا را یک بام و دو (و اینجا سه) هوا را!!…