آیا مرگ رفسنجانی موجب سرنگونی رژیم ایران می شود؟

آیا مرگ رفسنجانی موجب سرنگونی رژیم ایران می شود؟

 

آیا مرگ رفسنجانی موجب سرنگونی رژیم ایران می شود؟

نگاهی به تحلیل های مجاهدین به نام „دوران سرنگونی

 کریم غلامی، ایران فانوس، 20.01.2017

مجاهدین خلق به دلیل قطع ارتباط خود با جامعه ایران، از شرایط جامعه ایران و موقعیت سیاسی و اجتماعی آن، کاملا بیگانه هستند. وقتی می گویم قطع ارتباط، بی دلیل نیست بطور مثال اصلی ترین برنامه های مجاهدین، جلساتی است که آنها سالیانه برگذار می کنند، مانند(17 ژوئن)، سخنرانان تماما غیر ایرانی و شرکت کننده ها عمدتا غیر ایرانی و ایرانی هایی که در این جلسات شرکت می کنند، همگی به بهانه مسافرت به فرانسه و هتل و غذا رایگان شرکت می کنند.

اگر سران سازمان مجاهدین و حتی مریم رجوی در یک رابطه مینیموم با مردم بودند، ولی مرحوم مسعود رجوی بطور کامل از مردم و جامعه قطع بود(بی سوادی و نان به نرخ روز خوردن و فرصت طلبی های او به کنار) تا کنون به یاد ندارم، تحلیل و راه کار و خط کارهایی که می داد یکی، حداقل یکی از آنها به ثمر رسیده باشد و یا درست باشد. از آنجایی که مسعود رجوی خود را محور عالم می دانست و نبود او موجب به هم ریختن تعادل کل جهان می شود، بر اساس همین استدلال خودش فکر می کرد که با نبود سران و شخصیت های یک دولت آنها نیز رو به فروپاشی خواهند رفت.

بر اساس همین تئوری، مسعود رجوی حساب زیادی روی مرگ خمینی باز کرده بود و فکر می کرد که با مرگ خمینی رژیم ایران سرنگون خواهد شد و مجاهدین خواهند توانست در خیابان های تهران رژه بروند. خمینی سال 1368 مرد و نه تنها حکومت ایران سرنگون و متزلزل نشد، بلکه مستحکم تر از قبل شد. رفسنجانی که در دوران خمینی نفر شماره دوم بود و حتی مدتی نیز به عنوان فرمانده کل قوا منصوب شد، بعد از مرگ خمینی نیز هشت سال رییس جمهور بود. اینکه رفسنجانی یک شخصیت بسیار مهم و کلیدی بود، ولی پایه های دولت ایران بر روی فرد بنا نشده است. چنانکه تاریخ نشان داد، مرگ خمینی تاثیر نگذاشت. عملا رفسنجانی هیچ نقشی در حاکمیت نداشت. بر عکس تحلیل های مجاهدین او „سوپاپ اطمینان“ نبود.

در بخشی از متن تحلیل مجاهدین چنین آمده است:

„هویت و جایگاه یگانه رفسنجانى در دو دهه گذشته، اساساً در رابطه با نقش آخر- بعنوان سوپاپ اطمینان در داخل و محلل براى غرب، در جهت از صحنه خارج کردن گزینه سرنگونى بعنوان راه حل براى معضل رژیم شکل و معنا یافته. یعنى اینکه منهاى این نقش آخر، دیگر رفسنجانى، رفسنجانى نمى بود. از این زاویه است که نبود رفسنجانى در دوران سرنگونى، که رژیم در محاط بحرانهاى مرگ آور اسیر و گرفتار است بیش از همیشه محسوس و جبران ناپذیر است.“

هر کسی که کمترین آگاهی از وضعیت سیاسی ایران داشته باشد، پرت و پلا بودن این متن را می تواند بفهمد.

سازمان مجاهدین که به مرحوم مسعود رجوی وابسته بود، حتی بعد از مرحوم شدن او از سال 2003 به بعد از فرقه هنوز در حال نفس کشیدن است، دیگر چه برسد به دولت به فرد وابسته نیست، هر چند که یک فرد می تواند تاثیر خیلی کیفی در آن به وجود بیاورد. تحلیل های مجاهدین چیزی نیست جزء هذیان گویی های پایان عمرشان.

„پایان“