مرگ يك جانی از سران تشكيلات رجوى

مرگ يك جانی از سران تشكيلات رجوى

مرگ يك جانی از سران تشكيلات رجوى

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 15.02.2017

كهولت سن و فشارهاى روحى و روانى بر نيروى سالمندان رده فرماندهى ارتش نداشته و  پفكى و به گل نشسته مريم رجوى، يكى يكى آنها را به ديار باقى با كوله بارى از شقاوت و جنايت، راهى ميكند. جنايتكارانى كه يك عمر در اين دستگاه جهل و خيانت در ركاب مسعود رجوى، اين جانى زمانه، تمام هم و غم خود را وقف اين خط و اين مسير ناجوانمردانه و تروريستى كرده و از هيچ شقاوتى در حق مردم ايران و نيروى ناراضى و منتقد تشكيلات، كوتاهى نكردند و خيانتهاى نابخشونى مرتكب شده اند كه در پيشگاه ملت بزرگ ايران و قربانيان اين جنايتكاران، هيچوقت بخشوده نمى شود و نخواهند شد و عاقبت آنها مرگى با ذلت و خوارى است كه فقط لعن و مذمت نه تنها مردم ايران بلكه مردم عراق و جداشدگان از فرقه جهنمى رجوى و همچنين آزادگان جهان و قربانيان تروريسم مورد حمايت رجوى در عراق، سوريه و ….. به دنبال خواهد داشت.

يكى از اين جانيان كه در چند روز گذشته به درك واصل شد، محمدعلى جابرزاده انصارى است كه در پاريس بعلت يك دو جين دردها و بيماريها فوت كرد و دستگاه تبليغاتى رجوى از او بنام مجاهد كبير، ياد كرده و ميكند. البته بماند كه رجوى كلمه مجاهدت در راه حق را آلوده به لوث وجود كثيف خود و سركردگان و جانيان كثيف خود كرده است.

مريم رجوى، در پيام تسليت خود براى اين شكنجه گر و جانى آورده است:

„همچنانکه به برادرم قاسم در بستر بیماری در بیمارستان، چند نوبت گفتم، براستی باید در برابر استواری و ایستادگی و ایمان تزلزل ناپذیر او سر تعظیم و تکریم فرود آورد و براستی ۵ دهه وفا و یاری با مسعود در خطیرترین آزمایشهای تاریخ معاصر ایران جای تهنیت و تبریک دارد“.

اعترافات مريم رجوى  خود به تنهايى جنايات اين شقى القلب را بارز و برجسته ميكند كه چگونه ذوب شده در جنايات مسعود رجوى است و در آزمايشات خيانت و شكنجه و جنايت و كشتار، پابه پاى مسعود جنايتكار بوده است.

واقعيت اين است كه اين عنصر سرسپار و تئوريسين تمام جنايات و خيانت هاى رجوى، كسى است كه اگر در شقاوت و سنگدلى و بى رحمى در حق اعضاء ناراضى و سربه نيست كردن و شكنجه از خود رجوى و خانمش بيشتر نباشد! كمتر نخواهد بود. اين جانى، اولين كسى بود كه هميشه در نشستهاى مسعود و مريم اثباتگر خطوط جنايتكارانه آنها بود و  گيرنده خطوط و پياده كردن آن در تشكيلات براى سركوب و رعب و وحشت و رباط سازى از عناصر تشكيلات در خدمت بدون چون و چرا به شخص مسعود و مريم رجوى بود و با تئوريزه كردن انقلاب ايدئولوژيكى، در بنده و برده سازى، حرف اول را در سلسله مراتب فرماندهى تشكيلات ميزد.

از ديگر جنايت هاى او ارتباط تنگاتنگ با بعث عراق و اداره امنيت آن بر ضد مردم ايران، عامل جنايات كشتار كردها در شمال و شيعيان در جنوب عراق  و شركت در محاكمه و تأييد و اصرار بر حكم اعدام ناراضيان داخلى و بخصوص اعضاى بالاى سازمان، از جمله على زركش و مهدى افتخارى بوده كه يكى را در عمليات موسوم به فروغ جاويدن به كشتن دادند و ديگرى را با چنان فشار روحى و روانى مواجه كردند كه النهايه تعادل روحى خود را از دست داد و بعلت بيمارى از دست اين جانيان راحت شد.

محمدعلى جابرزاده، يكى از قضات و شكنجه گران افراد منتقد و ناراضى تشكيلات بود كه مو به مو در شكنجه و سربه نيست كردن افراد چه به صورت مستقيم و غير مستقيم، نقش داشت و عامل اجرايى رجوى در جنايت و خيانت بود.

اينجانب جداشده از تشكيلات رجوى و قربانى بيست و پنج سال شكنجه روحى و روانى و همچنين زندانى و كار با اعمال شاقه و هدر رفتن عمر و جوانى و زندگى ام، بعلت جنايات اين انسان نماها مرگ اين جنايتكار را وعده الهى ميدانم و به بقيه جنايتكاران رجوى توصيه ميكنم، در اين كهولت سن از اعمال جنايتكارانه خود دست بردارند و با  برى جستن از مسعود و مريم رجوى و اعمال گذشته خود و دورى از اسارت و زنجير نگهداشتن  افراد در تشكيلات، در اين واپسين روزگار عمرتان، باعث كاستن از عذاب وجدان خود شويد و نگذاريد مردنتان با لعن و مذمت ملت ايران و ما جدا شدگان، همراه شود. هر چند از جنايتكار توبه بعيد است، تا الان شقاوت تان راه به جايى نبرد، حداقل از اين درس عبرت بگيريد، مگر ميخواهيد در اين چند سال باقى مانده عمر چه لجنى سر خودتان بريزيد، باور كنيد پشت كردن به جنايات گذشته هنوز دير نيست، ماهى را هر وقت از آب بگيريد، تازه است. سر عقل آمده و قبل از به گور رفتن، گذشته ننگين تان را پشت پا بزنيد. اين تنها راه نجات شماست و گرنه، جانى و قصى القلب و جنايتكار در خاطره تاريخ باقی خواهيد ماند.

در پايان، خطابم به دوستان در زنجيرم در البانى است. بيشتر از اين خود را وقف دروغگويى و دغلبازى اين جانيان نكنيد. دست و پاى اختاپوس شياد مسعود رجوى، يكى يكى كنده ميشود. خودتان را گول نزنيد. سرنگونى فقط در كلام مسئولين سازمان است، آنهم براى در قفس نگه داشتن شماها. الان كه نه سلاحى است و نه سرزمينى در كنار خاك ميهن، واقعا دم زدن و باور به سرنگونى كه سران تشكيلات وعده آن را ميدهند، يك بحث عبث و بيهوده است. بيشتر از اين فريب اين شيادان را نخوريد و خودتان را از زندانى كه مريم رجوى براى شما در آلبانى ساخته، ترك كنيد و به دنياى آزاد و زندگى خصوصى خودتان در كشورهاى اروپايى رو بياوريد. باور كنيد، ذهنيت من هم مثل شما بسته بود و زمانى كه در تشكيلات بودم، فكر ميكردم ديگر از من گذشته و زندگى برايم بى معنى بود. اما وقتى كه پا به دنياى آزاد گذاشتم، تازه فهميدم زندگى زيباست و الان، زندگى راحتى دارم، بدور از خداى بالاسر و ضوابط بسته تشكيلات،  اميدوارم كه دوستان عزيزم فرصت را غنميمت شمرده و به آغوش زندگى و دنياى آزاد برگردند و شروعى جديد داشته باشند.

به اميد مرگ جنايتكاران و شقاوت پيشگان و آرزوى مرگ عفريته جهل و جنايت مريم رجوى در همين روزها.

„پایان“