منصور نظری، ایران اینترلینک، 06.03.2017
بحران هویت در تشکیلات فرقه رجوی در البانی
فرقه رجوی پس از خروج از عراق دچار بحران عمیقی شده است بحرانی که ناشی از کارکردهای این فرقه در طول بیش از سه دهه حضور در عراق است حضوری که قرار بوده ظرف مدت سه سال به پایان برسد و در غیر اینصورت بنا به اظهارات خود مسعود رجوی سازمان مجاهدین میسوزد .
بنظر می اید که اگر مسعود رجوی یکبار در زندگی اش راست گفته باشد همین است که اگر حضور در عراق بیش از سه سال طول بکشد سازمان مجاهدین خلق میسوزد واز گردونه حذف میشود واقعیت های موجود نشان میدهد که این تحلیل درست از اب درامده وسازمان مجاهدین بعنوان یک نیروی سیاسی سوخته و از گردونه معادلات سیاسی ایران حذف شده اند .اگر چه بسیاری از دشمنان ایران و ایرانی تلاش میکنند از این نیروی سوخته بعنوان برگ و کارت و وسیله استفاده کنند اما خودشان هم میدانند که این نیرو سوخته اما از انجا که کارت زیادی در دست ندارند سعی میکنند از این نیروی سوخته هم استفاده کنند .
اما بزرگترین بحرانی که اینک فرقه رجوی با ان مواجه است مربوط میشود به پاسخگوئی به گذشته این فرقه و پروسه ای که بیش از سه دهه طول کشیده است و مهمترین ان زیر علامت سوال رفتن بنیادهای ایدئولوژیکی استراتژیکی وسیاسی ان است قربانیان این فرقه از بالا تا پائین درگیر ان هستند حتی بالاترین کادرهای سازمان امروز دچار این بحران شده اند بحرانی به نام هویت .
بی جهت نیست که حتی خود مریم رجوی راهی البانی میشود تا بتواند اوضاع را رفع ورجوع کند اما مطمئنا از پسش برنخواهد امد اما چرا اینها از پس این بحران برنمی ایند ؟
پرواضح است که صاحب این دستگاه یعنی مسعود رجوی خود بهتر از همه اینها میدانسته و میداند که چه غلطی کرده و بخاطر همین هم غیب شده یا غیبش کرده اند چون میدانند که بقول مسعود رجوی سوخته اند . اگر قرار بود و میتوانستند از پس این بحران بر ایند که رهبر و رئیس و مسئول اینهمه خرابی و ویرانی و به هدر دادن خون دهها هزار ایرانی از هر طرف را غیب نمی کردند فرقه رجوی نه تنها از عهده حل این بحران برنمی اید بلکه هر کاری هم بکند جز افزودن به این بحران چیز دیگری نیست از جمله اویختن به مرتجعین سعودی و یا جنگ طلبان امریکائی و اسرائیلی این بحران هویت را در فرقه رجوی تشدید کرده است به گونه ای که حتی بالاترین کادرهای این فرقه نیز درگیر ان هستند این همان دلیل حضور مریم رجوی در البانی است بحران انقدر بالا گرفته که حتی کادرهای بالای سازمان هم خود درگیر ان شده اند در نتیجه توان پاسخگوئی به قربانیان پائین تر را ندارند و نهایتا خود مریم رجوی را وارد میکنند اما این بحران لاعلاج است اگر علاج داشت شک نکنیم که مسعود رجوی را غیب نمی کردند همو که باید امروز می بود و پاسخ میداد چرا ؟
و امروز پس از سه دهه این قربانیان فرقه هستند که باید بپرسند امروز این نیروها که هستند ؟انها باید بپرسند چرا یک نیروی ایرانی سرباز صدام حسین میشود ؟ و امروز چرا سرباز شیوخ مرتجع سعودی و جنگ طلبان امریکائی و اسرائیلی شده است ؟ باید بپرسند اگر بیش از سه سال در عراق ماندن یعنی سوختن پس چرا ماندند چرا و هزاران چرای دیگر از هر منظر از سیاست از ایدئولوژی از استراتژی اینها نباید بی پاسخ بماند نباید فریب شعار فرقه رجوی را خورد که میگویند به گذشته برنگردید اتفاقا باید به گذشته برگردید مشعلی بدست بگیرید و خوب همه چیز را نگاه کنید و از ان پس خواهید دید که همه مهره شطرنج بوده ایم سربازانی که فقط باید کشته میشدند تا راه مار هفت خطی به نام مسعود رجوی را برای به قدرت رسیدن باز کنیم بیدار شویم زمان خواب پایان یافته است قرباینان فرقه رجوی باید بدانند همه اعتمادی که نثار این رهبر شیاد کرده اند او درست برعکس به همه ان اعتمادها خیانت کرده و امروز با دهن کجی به همین شمایان خود را غیب کرده تا پاسخ شما را ندهد همو که از شما حاظر حاظر میگرفت امروز غایب است .
راستی نباید کمی فکر کرد ؟پس فکر کنیم چرا ؟