ملاقات نمایندگان انجمن های آوا و زنان در پارلمان اروپا با دو خانم عضو پارلمان اروپا خانم ماریته شاکه و خانم آنا ماریا گومز
هفته گذشته خانمها بتول سلطانی، زهرا معینی و خانم حمیرا محمد نژاد از انجمن زنان و آقای علی اکبر راستگو و آقای رضا صادقی با خانم ماریته شاکه و خانم آنا ماریا گومز در بروکسل بلژیک محل پارلمان اروپا ملاقات و تبادل نظر داشتند در این دو ملاقات این فعالین حقوق بشر از حقوق پایمال شده اعضای فرقه رجوی و سرکوبی اعضا توسط رهبران فاسدی همچون مسعود رجوی و مریم رجوی سخن گفتند. ستمی که همچنان ابعاد دیگری به خود گرفته است.
در ملاقات با خانم ماریه شاکه خانم زهرا معینی به خشنونتهای فرقه گرائی از جمله اینکه با پارلمترهای جنگ طلب آمریکای واینکه بر آتش جنگ میدمد وضد زن بودن ضد برابری بودن و اینکه مریم رجوی و سرانش هیچ جایگاهی در میان مردم ایران و ایرانیان خارج کشور چه در اروپا و چه در آمریکا ندارند و تمام افرادیکه شما میبیند که حامیان آنها هستند را با خرجهای کلاً به این شوها میاورند به آنها چندصد هزار دلار پول میدهند.
خیلی خوب شعار آزادی وبرابری زن ومردو دمکراسی می دهند.
خانم زهرا معینی ضمن نشان دادن دستشان که آثار باقیمانده جراحت و عدم رسیدگی توسط سازمان مجاهدین منجر به نقص عضو ایشان شد مطرح کردند من دستم در عملیات آنها مجروح شد و در اثر عدم رسیدگی حاد و حادتر شد و آنها برای معالجه اقدام نمی کردند و حتی می گفتند که آن را قطع کنیم، خیلی جدی می گفتند که باید شهید می شدی. همچنین با سوء استفاده از این موضوع هنگامه که مرا با هزار بار پیگیری به خارج فرستادند به من گفتند که بایستی در خیابانها و ملاقاتها و در مصاحبه با اداره خارجیهای دولت آلمان بگویم که توسط رژیم ایران و در زندان ایران این اتفاق ا فتاده است.
وی همچنین مطرح کرد در آن زمان جنگ ایران وعراق بود ومن به همراه همسر سابقم به پاکستان رفته بودیم اولین کار فرقه ای رجوی این بود که ارتباط ما را با خانواده قطع کردند وبلافاصله برای ما نوارهای ویدئوی از رهبران سازمان گذاشتند و گفتند که این طلاق برای چی بوده وبعد از مدتی به ما گفتند که برای زیارت و دیدن اینکه چریک های مجاهد چکار میکنند به عراق میرویم و بعد از مدتی از عراق خارج میشویم ، و ما نمیتوانستیم کاری برخلاف آن را انجام بدهیم وقتی که وارد عراق شدیم تمام حرفها آنها برخلاف بود و به دروغ گفتند که دیگر نمیتوانیم از آن جهنم خارج شویم به ناچار اون شرایط را میبایست تحمل میکردیم.
بعد از اینکه ایران قطعنامه ای ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت به فرمان مسعود رجوی همگی میبایست به ایران حمله میکردیم دست من در آنجا ترکش خورد ومن را به بیمارستانی در بغداد منتقل کردند در آنجا به دستور مسعود رجوی میخواستند که دست منو قطع کنند اما یک دکتری نگذاشت این اتفاق بیافتد وبا مسئولیت خودش دست من را عمل کرد اما برای بهبودی کامل و اینکه آنها یک کشور جنگ زده هستند امکانات و تکنولوژی برای بهبودی کامل ندارند و سفارش کرده بود که در اولین فرصت من را برای مداوا به خارج منتقل کنند که هیچ وقت فرقه ای رجوی اینکار را نکرد.
من ۷یا ۸ سال در عراق بودم ، در آنجا میبایست که از همسرم طلاق میگرفتم به اجبار و هرکسی که طلاق نمیداد تحت فشار و شکنجه روحی، روانی قرار می گرفت حتی به کسانی که ظاهرا بخاطر خودشان به خارج می فرستادند هم رحم نمی کردند، ما همیشه فکر میکردیم رهبران فرقه به ما واقیعیت را میگویند و ما را با دنیای بیرون قطع کامل کردند حق هیچگونه تماس تلفنی و یا نامه نگاری را نداشتیم هیچ شبکه ای تلویزیونی بغیر از تلویزیون مداربسته خودشون نبود آن هم فقط ۲۰ دقیقه در روز و بصورت انتخاب شده چند بار ادیت شده و ضبط شده.
در آن زمان مریم رجوی به دستور همسرش شد ریئس جمهور و من در آن زمان در تیم حفاظتی مریم رجوی بودم و مسعود رجوی به ما دستور داده بود که باید از مریم محافظت کنیم و او را به فرانسه میبریم ، و قتیکه به فرانسه وارد شدم و بعد از مدتی منو فرستادند آلمان و گفتند که باید چطور از مردم پول بگیرم و چونکه دست من هم اینطوری هست مردم بیشتر به من پول میدهند.
به من گفتند که در مصاحبه ها باید بگویم در زندان اوین دستم مجروح شده و هنگامیکه با تعجب نگاه می کردم آنها می گفتند این دروغ نیست بلاخره در عملیات هم که شده یک طوری کار پاسدارها و رژیم است و اینطوری توجیه می کردند که ذهن ما مانیپوله بشود که فکر نکنیم حقه بازی می کنیم اما این همان دروغ بود برای اینکه کسی که مرا به جنگ با سربازها در مرز ایران و عراق فرستاد مسعود رجوی بود و این ربطی به زندان ا یران و دولت ایران دارد.
من شاهد این بودم که چطور از مردم و دولت کشورها دزدی، کلاهبرداری ، و اینکه یکی از دوستان من به آلمان آمد و او گفت که به دختر ۶یا ۷ سالش تجاوز شده ویا اینکه یکی از خانمها وقتی داشتیم از کار برمیگشتیم بچهای خودش را در قطار (مترو)بدون سرپرست پیدا کرد و خانم رجوی در آن زمان در پاریس برای دختر خودش محافظ ومعلم خصوصی گرفته بود ودیگه من نمیتوانستم با آنها ادامه بدهم از مقر آنها فرار کردم و خودم را به پلیس آلمان معرفی کردم و تمام ماجرا را برای آنها بازگو کردم که تمام اون اسناد موجود هست.
مریم رجوی خیلی خوب صحبت میکنند اما این فقط ظاهر قضیه است مریم رجوی ضد زن ،ضد آزادی و ضد دین هست او فقط شیفته رجوی هست در آنجا اگر کسی نماز نمیخواند را تنبیه میکردند ، اگر کسی مسیحی میبود او را به اجبار مسلمان میکردند افرادی بودند مثل فلیپ که مسیحی بود او را به اجبار مسلمان کردند بعد از مدتی او را به خاک ایران بردند که فهمیدیم در آنجا کشته شد و یا افرادی هستند که آنها را بظاهر میفرستاند به کلیسا و ظاهراً بود مریم رجوی مثل سران داعش هست مثل آنها با خشونت افرادیکه بخواهند از آنجا خارج شوند را شانتاژ میکنند.
تمام افراد را برعلیه خانوادههای خودشون کردند سران سازمان به افرادیکه میخواهند جدا شوند میگویند ما میتوانیم کارهای پناهندگی شما را خراب کنیم در این ملاقاتها خانم های نماینده بسیار متأثر شده و با اشتیاق به سخنان گوش می دادند.
در پایان خانم معینی مطرح کردند من از شما خواهش میکنم بعنوان زنی که سالهای از عمرم را در آنجا بود به افرادیکه در کشورهای اروپای بعنوان پناهنده وارد میشوند کمک کنند تا آنها هم بتوانند در دنیای آزاد زندگی کنند وخودشان برای آینده تصمیم بگیرند ، از دولتها میخواهم با فرستادن گروههای مختلف به آنجا از شرایط آنها را از نزدیک مشاهده کنند وبا آن افراد به طور خصوصی و بدون هیچ واسطه ای صحبت کنند ، چونکه سران سازمان اجازه هیچ ملاقات با خانواده را به آنها نمیدهد حتی آن افراد از داشتن تلفن و اینترنت محروحم هستند و افرادیکه در کشور آلبانی اسیر هستند نمونهای از حرفهای من را ثابت میکند در و کشورآلبانی از افراد فامیل من هنوز چند نفری در اسیر هستند به نامهای اکبر معینی ؛اصغرمعین، و سمیه معینی که اینها خواهر وبرادر هستند اکبر معینی طبق اخباری که به من رسیده از ناراحتی سرطان رنج میبره و او قبلاً در فرانسه پناهنده بوده واینکه دوران درمان را در فرانسه طی میکرده همچنان از آنها بیخبرهستم ما به جز این افراد دوستانی داریم که ناراضی هستند و احتیاج زیاد به کمک دارند
در ملاقات با خانم آنا ماریا گومز خانم حمیرا محمد نژاد مطرح کردند که در سن نوجوانی و در حالیکه هنوز به سن قانونی نرسیده بود از میان خانواده ربوده شد و به درون سازمان در عراق منتقل شد. وی همچنین از شیوه های استثمار زنان و نزدیک کردن مرحله به مرحله به شخص رجوی و مورد سوء استفاده و استثمار جنسی قرار گرفتن سخن گفتند. وی همچنین به ازدواجهای اجباری تشکیلاتی که با اهداف محمل سازی و همچنین مقاصد تشکیلاتی بود نه بر اساس احساس و تمایل مطرح کرد که اینها فاکتهای ضد حقوق بشری فرقه ای است که مدعی اپوزسیون برای دولت ایران است.
وی همچنین گفت: در فرقه ای که اجازه نداشتیم سر قبر بستگان خود برویم. این ها دم از آزادی و حقوق بشر می زنند وی همچنین از تلاش و انگیزه خودش برای آزادی بستگان و دوستان باقیمانده اش گفت و اشاره کرد که
برده داری بصورتی نوین در تشکیلات رجوی در حال اجرا هست. و دروغ بزرگ اینجاست که فرقه ای که خودش اینگونه افراد را وادار به بردگی و زیر خط معیارهای اخلاقی و انسانی می کشاند در جلسات و دیدارهای مریم رجوی دم از آزادی مردم ایران و زنان ایران می زند.
همچنین خانم بتول سلطانی از سرنوشت گرفتار شدنش در فرقه به مدت بیست سال و جدا کردن کودکانش از او در حالیکه پسر او شیرخواره بوده است. و اینکه تا ۱۵ سال و تا زمان آزادی از فرقه از سرنوشت آنها اطلاعی نداشته. خانم بتول سلطانی لیستی از زنانی که در زندان رجوی ساخته درون تشکیلات هستند و تحت فشار جسمی و روحی هستند در اختیار نمایندگان گذاشت و همچنین نسبت به آزادی آنها و بازدید آزادانه از ا عضای فرقه در آلبانی و تحت درمان و رسیدگی قرار دادن آنها صحبت کرد.
خانم بتول سلطانی به شیوه های قرون وسطائی و متدهای مانیپولیه در فرقه مجاهدین خلق اشاره کرد که چگونه حق انتخاب وجود ندارد و به قربانیان تلقین می شود: انتخاب فقط زمانی است که شما انتخاب می کنید وارد تشکیلات ما بشوید بعد از ورود دیگه حقی ندارید. و حتی در دنیای دیگر هم پاسخگو امام یعنی مسعود رجوی هست!
غالبا افراد بعد از سالها روانگردانی و شکنجه انسانهائی نا امید و تمام شده هستند و رباط وار اعمال روزانه را تکرار می کنند