زیر پوست شهر: ماجرای نفر همراه مراقب
بنیاد خانواده سحر، پنجم ژوئیه ۲۰۱۷
لینک به منبع
مقاله ای از الف. دال. جداشده در آلبانی
با دو نفر از دوستانم در حال رفتن به باشگاه ورزشی بودم که در راه با دو نفر از زنان فرقه رودرو و مواجه شدم. به ناگهان یکی از آنها که قبلا در لیبرتی با هم در کلاس برنامه نویسی کامپیوتر بودیم را شناختم. او لحظه ای مکث کرد و بعد با نگاهی مظلومانه و ملتمسانه گوئی که به دنبال ناجی می گردد از کنارم رد شد. یکی از دوستانم بمن گفت شناختی؟
گفتم آری. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که دوست دوم من صدایم زد و گفت فلانی سرچهار راه را نگاه کن. برگشتم و دیدم که آن دو منتظر سبز شدن چراغ عابر پیاده هستند. اما با تعجب دیدم که آن فرد هنوز با همان حالت مظلومانه و ملتمسانه نگاه میکند. گوئی می خواهد استمداد بطلبد.
چراغ سبز شد و از چهار راه عبور نمودند. ولی او باز برگشت و نگاهی بمن نمود. معلوم بود که کمک می خواهد و دستی را می طلب که او را از چمبره اسارت فرقه نجات دهد. دوستانم پیشنهاد دادند که دنبال آنها برویم ببینیم چه میشود. ما هم کنار آنها به حرکت خود ادامه دادیم. بعد از مسافتی نفر همراه مراقب او گویی متوجه موضوع شد. با نگاه تندی و با حالت پرخاش به آن فرد گفت که برویم آنطرف خیابان و همینکار را هم کردند.
ما به حرکت خودمان به دنبال آنها ادامه دادیم. بعد از طی مسافت کوتاهی نفر همراه مراقب او برگشت و به ما نگاه تندی نمود. بعد توقف کرد و از حرکات و وجناتش مشخص بود که در حال حسابرسی از آن مظلوم بی گناه است. سپس به ناگهان مسیری که میرفتند را برگشتند. نفر همراه مراقب او گوشی موبایل خودش را درآورد. با کمال تعجب هر سه نفر دیدیم که گوشی را بطرف ما گرفت و شروع به فیلم برداری کردن نمود.
ما که از تعجب داشتیم شاخ در می آوردیم هر سه از کنارشان رد شدیم و رفتیم و اهمیتی به نفر همراه مراقب او ندادیم چون نمی خواستیم دردسر ایجاد شود. مشخصا نفر همراه مراقب او به دنبال ایجاد درگیری بود.
بیچاره مراقب مربوطه هنوز در تصورات و اوهام اشرف و لیبرتی بسر میبرد. فکر میکند نفرات هنوز هم در حصارهای تنگ و تاریک اشرف و لیبرتی بسر میبرند. فکر میکند در بیرون هم پاسبان دیگران است و با این کارش حماقت خودش را به نمایش عموم گذاشت.
واقعا همگی به فکر فرو رفتیم که در چه تصوری بسر میبرد. نکند در حال تدارک برپا نمودن دیگ برای ما برادران آنهم وسط خیابان های تیرانا میباشد. جالب و اما عبرت آموز ولی درد آور این حادثه اینجا بود که همگی به عینه در صحنه به چشم می بینیم که اگر ظلم و محدودیت بر ما خیلی زیاد بود اما بر این دختران مضاعف و صد برابر است و راه فرار برایشان به مراتب مشکل تر می باشد. به راستی مگر چه کار خلافی انجام داده بود؟ کدام یک از ضوابط را زیر پا گذاشته بود که اکنون اینچنین وسط خیابان آنهم در اروپا برایش عملیات جاری در صحنه بگذارد و مورد حسابرسی و مؤاخذه قرار گیرد.
مگر چه گناه کبیره ای را مرتکب شده بود که اینچنین بایستی در منگنه قرار داده شود؟ واقعیت اما چیز دیگریست. واقعیت استبداد مطلق فکری و ذهنی و تهی از هرگونه آزادی روحی و احساسی است. آخر اگر با هر فردی چه زن و چه مردش چنین افرادی همراه نشوند که تا دینش سرسپرده تشکیلاتند دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. دیگر کسی پشیزی برای حرفهایشان اهمیت قائل نمی شود و خلاصه اینکه دیگر چیزی از انقلاب پوشالی آنان باقی نمی ماند.
حال بگذار مدتی هم اینچنین کنند. آن کس که حقیقت را ببیند ولی کتمان کند در همان جهنم می ماند. ولی آن کس که حقیقت روزانه را ببیند و عصیان کند خود در گام اول آزاد میشود و گواهی و کمکی برای سایرین خواهد شد. کما اینکه روزانه شاهد این روند از نزدیک میباشیم که چطور افراد قاطعانه پاسخ کوبنده ای به این فرقه میدهند. براستی حق نیست که از رهبر این فرقه بپرسیم:
تو که مدعی حقیقت گویی هستی. بجا نیست که اکنون که وارد یکمین سال عزیمت کامل از عراق میشویم یک بیلان از تشکیلات خودت به خلق قهرمان و یا لااقل به حضرات شورای مرکزی خودت بدهی که چگونه در سراشیب سقوط محتوم خود هستی؟ یا باز با فریبکاری و دجالگری اعتلای روزافزون نقش مقاومت در انظار جهانی را به رخ جیره خواران و اربابان خود میکشی.
بواقع بعضا یاد داستان چوپان دروغگو می افتم. خیلی دلم بحال چوپان دروغ گو میسوزد، بیچاره دوبار بیشتر دروغ نگفت، اما انگشت نما شد، ولی رهبر این فرقه با دروغ نفس میکشد و زندگی می کند و به راستی که روی گوبلز را سفید نموده است.
الف. دال. جداشده در تیرانا – آلبانی
–
ویلپنت، تفرجگاه پناهندگان در پاریس
بنیاد خانواده سحر، پنجم ژوئیه ۲۰۱۷
لینک به منبع
مقاله ای از ز. ش. جداشده در آلبانی
واقعا نمیدانستم که اسم این مقاله را چه بگذارم، چون ظاهرا این “همایش سالیانه ایرانیان” است و باید تمام هواداران ایرانی مجاهدین خلق را دور خود جمع کند. برعکس چیزی که ما شنیدیم و دیدیم این نبود. راستش خود من هم چون اولین بار است که در این به اصطلاح گردهمائی بیرون از سازمان هستم و سال قبل در خود فرقه بودم، چنین تصوری را نداشتم. در داخل فرقه که بودم فکر میکردم که در حق این سازمان بی انصافی میکنن، ولی امسال که خودم واقعیتها را بهتر و آزادتر دیدم فهمیدم که تمام حرفهایی که زده میشد عین واقعیت است. من چون در میان تبلیغات دروغین اینها بودم حالیم نبود. به نمونه هایی از این واقعیتها توجه کنید که خود من هم قبلا نمیدانستم.
یک صد هزار نفری که سازمان مجاهدین خلق میگفتند یک دهم آن هم واقعیت ندارد. خود شما که در بیرون هستنید توجه کنید که یکی از شگردهای فرقه که در داخل هم بودیم این بود که نفرات همیشه طوری بنشینند که دو صندی کنارشان خالی باشد و با گذاشتن وسایل بر روی آن بفهمانند که اینها پر هستند؛ یا فاصله دادن صندلیها که در دوربین طوری نمایان کند که نفرات زیاد به چشم بیاینند که این ترفند که در داخل بود را در بیرون به نمایش گذاشتند.
از نفرات هوادار و از نفرات بیرون که شرکت کرده بودند شنیدم که اکثر نفرات در ویلپنت را سوری های پناهنده یا افغانها تشکیل داده بودند که به آنها که در آلمان حضور داشتند گفته بودند که برای تفریح بروید فرانسه، پول هتل وغذا به شما داده میشود که هزاران نفر این را قبول کردند که بروند که اگر در فیس بوک اکثر اففانها و سوریها توجه کرده باشید بعد از یکی دو روز اکثر آنها عکسهایی که در زیر برج ایفل گفته بودند را گذاشته اند، یا به نفرات ایرانی که از دوستان ما هم بودند گفته اند که اگر میخواهید میتوانید با همه امکانات به پاریس بروید ولی فقط قبلش باید در گردهمایی شرکت کنید که دوستان ما قبول نکردند. از همین نفر آدم بی طرفی هم هست سوال کردم که آیا مجاهدین خلق طرفدار دارند که در جواب گفت از هر ۱۰۰ نفر ۹۰ نفر منفوریت خاصی از اینها دارند. علت را پرسیدم که گفت بخاطر دروغ و ریاکاری که دارند. این هم از هواداران مجاهدین خلق در خارج از کشور.
سر مهمانها میرویم. اگر توجه کرده باشید امسال یک مهمان و یا شخصیت جدید در این همایش نبود. علت این است که این سازمان دیگر مثل قبل هیچ بردی ندارد و به اضمحلال خودش نزدیک است. نفراتی که بودند همه از پول بگیرهای قبلی خودشان بودند، از جمله کوشنر یا جولیانی دلقک یا بولتن آدم کش. نفراتی که به گفته وزیر انرژی ترامپ هر کدام برای ۵ دقیقه سخنرانی پنجاه هزار دلار بعلاوه تمامی هزینه ها را می گیرند. ای لعنت بر این فرقه که حق پناهندگی بخور و نمیر نفرات خودش را در آلبانی پرداخت نمیکند و می چاپد. ما در تنگنا هستیم بعد این همه پول به این آدم کشها میدهند. لعنت بر این رهبران سازمان. جولیانی که اگر آدم درست و حسابی بود که در دولت ترامپ انتخاب میشد که آنقدر برای ترامپ زحمت کشید. چقدر این نفر منفور است که در دولت بغایت منفور ترامپ هم انتخاب نشد.
آدم خنده اش میگیرد که چقدر این فرقه پس رفته که این آدمها را برای خودش میاورد. سخنران هائی که اگر دلار رو نکنی از جایشان تکان نمیخورند. یا ترکی فیصلی که سری قبل مرگ مسعرد را اعلام کرد و معلوم بود این سری خیلی حواس جمع وارد شد و دیگر اصلا حرفی از رهبر فرقه به میان نیاورد. معلوم بود که این سری تمام صحبتها از قبل نوشته شده بود و هر آدم با انصافی فیلم قبلی با فیلم جدید را ببیند میفهمد که صحبتها از قبل از طریق این فرقه نوشته شده است.
حال ما از این شوی مسخره به این نتیجه رسیدیم که برگزار نشدن این شو بهتر و سنگینتر از برگزارشدن آن بود و این نشان دهنده این است که فرقه جایگاه قبلی خود را از دست داده و با برگزاری این شو مردم بیشتر آگاه شدند که رجوی ومهمانهای او نفراتی منفور در جامعه های مختلف هستند و این را به راستی به همه فهماند که اضمحلال این فرقه بغایت درست است و این فرقه بزودی از هم میپاشد و دیگر اثری از این فرقه آدم کش در جهان باقی نمیماند. مانند خواهر خوانده آن داعش.
جدا شده از فرقه رجوی در تیرانا – آلبانی ز.ش.