چگونه «مرحوم» رجوی، ابریشمچی را نقره داغ کرد؟
نوشتۀ غفور فتاحیان عضو قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین
مهدی ابریشمچی یا همان نا «شریف» در تشکیلات رجوی که در فرانسه با نام بهمن تهرانی پناهندگی گرفته است چنانکه همۀ افراد فرقۀ رجوی اعم از اعضای کنونی داخل تشکیلات و یا جداشدگان می دانند شخصیتی به غایت لمپن و بی عفت کلام وبسیار گستاخ و یکی از شکنجه گران دستگاه سرکوب رجوی بوده و می باشد بطوریکه تا وقتی من داخل تشکیلات بودم می دیدم در تشکیلات رجوی برای همه سوال شده بود که چطوری یک فرد درب گاراژی و خانم باز مانند این ابریشمچی یکی از مسئولان بالای این سازمان شده است؟!
بطور واقع سؤال خودم هم همین بود و از هر کدام از دوستانم که در تشکیلات سؤال می کردم همه بالاتفاق می گفتن این یک دلقک به تمام معنا دراین سیستم است و در نشستها همانند یک دلقک و ملیجک رجوی رفتار می کرد که به چند نمونه از ادا و اطوار های این میلجک در بارمرحوم رجوی در زیر اشاره می کنم:
در یکی از نشستها، مسعود رجوی گفت ای برادرانی که به من نامه نوشته بودید که مهدی گل سر سبد مجاهدین است و بالاترین فداکاری را در امر انقلاب کرده است، نه خیر، برادران اینطوری نیست بلکه بالاترین پرداخت را سازمان به همین مهدی ابریشمچی کرده است و او را از بند استثمار جنسی نجات داده و چند مدار او را به جلو پرتاب کرده است!!!.
منظور رجوی این بود مهدی که زنش را به من داده است تازه باید شکرگزار سازمان باشد که او را از قید و بند دستگاه جنسیتی نجات داده است!!!
ما که از شنیدن این گفته های رجوی سرخ شده بودیم و از خجالت سرمان را پایین انداخته بودیم دیدیم که یک دفعه مهدی ابریشمچی با حالت بدو رو رفت پشت میکروفن و گفت: «برادرمسعود! به تمام مقدسات مجاهدین قسم! با این انقلاب بالاترین پرداخت ایدئولوژیک به من شده است!! همین الآن هم من که یک مسئول در این سازمان هستم در جیم و دوران (احساسات و رفتارهای جنسی) غرق هستم و فقط با این انقلاب است که خودم را نگه داشته ام و کنترل می کنم»!!!.
در نشست دیگری بازهم این دلقک یعنی مهدی ابریشمچی معرکه گیر رجوی خودش را به میکروفن رساند و گفت: «برادر من روی خواهر مسئولم لحظۀ جیم (احساس جنسی) دارم و دنبال ترفندهایی هستم که با خواهران به بهانه های مختلف صحبت کنم»!!. رجوی رو کرد به حاضران نشست و خطاب به ما گفت: «ببینید مسئولین شما بیشتر در جیم و دوران (مسائل و مشکلات جنسی) غرق هستند وبرای همین هم بود که انقلاب را از همین ها شروع کردیم»!!.
خلاصه این ابریشمچی بین همه منفور بود و رجوی هر استفاده ای که می خواست از این دلقک و ملیجک دربار خودش می کرد.
ومن هم برای فهم این موضوع که این مهدی چطوری با این خصوصیات سر از سازمان مجاهدین در آورده و یکی از مسئولان بالای آن شده است از خیلی ها از جمله از کسانی که در زمان شاه با رجوی و ابریشمچی در زندان بودند می پرسیدم که این مهدی آن زمان هم همین خصوصیتها را داشت؟ و آنها بالاتفاق پاسخ مثبت می دادند. اتفاقا همین چند وقت پیش هم با یکی از ایرانیانی که در زمان شاه درزندان بود صحبت می کردم که او به من گفت با مهدی ابریشمچی مدتی در یک سلول بوده است. من هم بلاقاصله از او هم پرسیدم: راستی این مهدی آن زمان چطور فردی بود؟
او گفت در زمان شاه این مهدی فردی متین و انقلابی بود منتها یک ضعف بسیار کوچک داشت که همیشه دنبال رده و کرسی بود که متأسفانه وقتی که به فرانسه آمد چون یکی از مسئولین سازمان بود و امکان داشت که رهبری این سازمان را به عهده بگیرد اتفاقا رجوی که به خوبی می دانست که اگر دندان مهدی ابریشمچی را نکشد ممکن است رهبری سازمان را از دست بدهد چون آن موقع ها زمزمه هایی وجود داشت که رهبری سازمان را شورایی یا دوره ای کنند، به همین خاطر رجوی که از مدتها بیش طرح و برنامه اش را داشت با مریم همسر همین مهدی ازدواج کرد و در واقع رجوی با این کارش با یک تیر دو نشان زد یکی اینکه مهدی را به زبان ساده نقره داغ کرد یعنی اینکه مهدی را از چشم همه انداخت و هم اینکه رهبری خودش را تثبیت کرد.
مهدی هم که رو دست سختی از رجوی خورده بود و نمی توانست از سازمان جدا شود رجوی او را تبدیل به یک دلقک و ملیجک دربار خود کرد.
*