خانواده مجاهدین یا مزدوران استعمار؟

لینک به منبع

خانواده مجاهدین یا مزدوران استعمار؟

خانواده های گروگانهای فرقه رجوی مجاهدین خلق در آلبانیجان مک کین در کنار مریم رجوی

نگاهی به زورآزمایی مجاهدین با خانواده ها و قوانین بین المللی

جواد فیروزمند

جواد فیروزمند

خانواده در جوامع بشری به گروهی اطلاق می گردد که از طریق وابستگی های سببی، هم خونی، و یا مکان مشترک زندگی در اشتراک باشند. نهاد خانواده، اصلی ترین تشکلی است که انسان ها، قانونمندی آن را پذیرفته اند و در سازمان ملل متحد رسمیت دارد.

سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۴ میلادی با انتشار کتابچه ای به تعریف و حمایت از نهاد خانواده پرداخته است: «خانواده یا خانوار به گروه دو یا چند نفره‌ای اطلاق می گردد که با هم زندگی می‌کنند. درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند. در یک خانواده ممکن است یک یا چند خانواده زندگی کنند، تمام خانوارها، هم خانواده نیستند.»

علم انسان شناسی نیز که در دانشگاه های معتبر دنیا تدریس می گردد، خانواده و ساختار آن را زیربنای تشکل جوامع بشری معرفی کرده و چنین تعریف می نماید: یک خانواده از مادرتباری یعنی مادر و فرزندان او، زناشویی یعنی زن و شوهر، و فرزندان آنان تشکیل و بسط می گردد. خانواده بستری از هم‌خونی است که در آن پدر و مادر و فرزندان با دیگران مثلاً خویشاوندان در مکان مشترکی زندگی می‌کنند.

در تمام کشورهای دنیا نیز قوانین مدنی وضع شده، نهاد خانواده و تبار شناسی را به رسمیت شناخته شده و از آن بشدت حمایت می شود. این قوانین در کشورهای اروپایی بسیار سرسخت و پیگیر می باشد. کودکان تا ۱۸ سالگی تحت حمایت کامل دولت قرار دارند.

در صورت مشاهده ناهنجاری های اجتماعی در رفتار خانوادگی، که توسط پدر یا مادر نسبت به کودکان یا اعضای خانواده رخ دهد، پدر یا مادر بد رفتار تحت پیگیرد قانونی قرار می گیرند.

قوانین بین المللی حکم می کند که هسته اصلی خانواده یعنی زن و شوهر، می بایست در تحکیم و پایداری آن بکوشند و همانگونه که  در تشکیل آن همت گمارده اند، بر دوام آن نیز اصرار بورزند تا وحدت و پویایی این نهاد مقدس تا پایان حفظ گردد.

برای اعضای خانواده نیز نقش تعیین کننده ای تعریف شده که البته در برخی کشورها متفاوت است. یکی از اصلی ترین مسائلی که در قوانین مدنی اروپا آمده، نقش پدر و مادر در تعلیم و تربیت فرزندان است. این مسئله آنقدر برجسته است که حتی پلیس محل نیز بطور مستقیم در اعمال آن نقش داشته و از آن حمایت میکند. پدر و مادر خاطی را بلافاصله دستگیر و زندانی میکنند تا مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد.

اما سازمان مجاهدین خلق با رهبری مسعود و مریم رجوی، از خانواده تعریف دیگری ارائه می دهد. تعریف بسیار خشن و منفعت گرایانه که با برداشت های انحرافی از مذاهب و ادیان گوناگون، رنگ و لعاب مجاهد گونه می گیرد. تیغ بر می کشد و حکم «مزدوران ارتجاع» می دهد. حکمی که طبق باورهای مجاهدین می تواند توسط تیم های عملیاتی آنان در ترور و حذف فیزیکی شان به عمل تبدیل گردد.

خانواده های گروگانهای فرقه رجوی مجاهدین خلق در آلبانی

تظاهرات و ناکامی خانواده های مجاهدین برای دیدار با فرزندانشان در مقابل درب پادگان اشرف-عراق

مسعود رجوی در نوار ویدیویی یا کتاب خود «خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع ؟» که برای نخستین بار در بهمن ماه ۱۳۸۸ بصورت ویدیویی ارائه گردید و سپس در آبان ۱۳۸۹ بصورت کتاب منتشر شد و نهایتا در اسفند ۱۳۹۳ شمسی برای بار دوم چاپ شد، درباره خانواده اعضای سازمان مجاهدین خلق می گوید:

https://www.mojahedin.org/news/56786/… 

«از هفته پیش اجیرشدگان منفور ولی فقیه ارتجاع تحت عنوان «خانواده های مجاهدین» به پشت در اشرف آمده و در منتهای زبونی به جست وخیز و پارس کردن علیه شهر شرف و مجاهدانش پرداخته اند…»

«…خانواده حقیقی هر مجاهد خلق و هر آنکس که میخواهد مجاهد بماند و مجاهد بمیرد، یا در ارتش آزادی و جبهه مقاومت است یا در خاوران و یا در مروارید (قبرستان اعضای کشته شده مجاهدین در پادگان اشرف) آرمیده است. از مجاهدین دور باد که پدر یا مادر یا خواهر یا برادر و یا هر قوم و خویش را که مأمور رژیم باشد، خانواده خود بدانند و سرسوزنی اعتنا کنند. حرف مجاهدین چه با شاه و چه با شیخ و چه با مزدوران عراقی رژیم از ۴۵ سال پیش این بوده است که خانواده سیاسی و ایدئولوژیکی خودت را خانواده ما جا نزن. خانواده اجتماعی و سیاسی و تاریخی و آرمانی هر مجاهد خلق، خلق است و بس! به خصوص مجاهدی که در خاک امام حسین و اشرف باشد.»

یاد مصدق به خیر که در بیدادگاه نظامی میگفت «مسلک من، مسلک سیدالشهداست… از همه چیز میگذرم، نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم، هیچ چیز ندارم، مگر وطنم را که جلوی چشمانم دارم.»

مسعود رجوی برای به کرسی نشاندن تعریف و دیدگاه خود از خانواده مجاهدین، سراغ متون ادیان و مذاهب نیز می رود تا با مقایسه آن وقایع با آنچه که خود در سازمان مجاهدین  حکم می راند، به تعلیم و تربیت ایدئولوژیک اعضای سازمان بپردازد:

اولین متن از «سوره هود» قرآن است که با بازگویی قصه نوح و پسرش، برخورد خشن و سنگ اندازی مجاهدین با خانواده هایشان را کاری خدایی می داند.

دومین استناد رجوی به متن قرآن درباره داستان ابراهیم و پدر بت پرستش و همچینین داستان ذبح اسماعیل می باشد. «…آنگاه که ابراهیم به پدرش آزر گفت آیا بتها را به جای خدا گرفتهای؟ من تو و قومت را در گمراهی آشکار میبینم…»…

«…آزمایش اسماعیل که برای ابراهیم بسیار سخت و سنگین بود اما روی برنتافت. آنقدر که میگویند وقتی کارد بر گلوی اسماعیل گذاشت، ناله یی از کارد برخاست: خلیل امرم میکند اما جلیل مرا باز می دارد.»

سومین استناد که تحت عنوان پیام عیسی مسیح اشاره می نماید. درواقع یک حکم تشکیلاتی است که می خواهد اعضای مجاهدین را نسبت به خود و سازمان بدهکار و جداناپذیر نماید. قسمت آخر همین بند که ذیلا مشاهده می گردد سالهای سال است در سازمان مجاهدین خلق رواج دارد. او با این استدلال که از بدو ورود به سازمان می بایست به عاقبت بی بازگشت آن نیز اندیشیده باشید، جدایی عضوی از مجاهدین را نمی پذیرد.

«تقریبًا دو هزار سال پیش عیسی مسیح در همین باب مضامینی شگفت گفت: هرکس خانواده خود را بیش از من دوست بدارد، لایق من نیست. اگر کسی نزد من آید و پدر و مادر و زن و اولاد و برادران و خواهران و حتی جان خود را فدا نکند، شاگرد من نتواند بود. هرکس که فقط در فکر زندگی خویشتن باشد، آن را از دست خواهد داد. اما آنکس که به خاطر من زندگی خویش را از دست دهد زندگانی جاودانه خواهد یافت. هرکه صلیب خود را بر ندارد و از عقب من نیاید نمیتواند شاگرد من گردد. زیرا کیست از شما که قصد بنای برجی داشته باشد و اول ننشیند تا برآورد خرج آن را بکند که آیا قوت تمام کردن آن دارد یا نه،انجیل لوقا.»

در قسمت های بعدی این کتاب که الگوی رفتاری درون سازمانی نسبت به اعضای جدایی خواه و ناراضی است، مستقیما به «حکم خدا» متوسل می شود. تا با سوء استفاده و برداشت های بسیار عقب مانده از متون دینی که امروز تشابه بسیار زیادی با برداشت های گروه تروریستی داعش دارد، مانع از ارتباط اعضای مجاهدین با خانواده هایشان گردد:

«…و این هم دو آیه از قرآن مجید در سوره توبه که عین کلمات خدای مسیح و محمد است و حرف را به کمال و به اتمام رسانده است: «ای آنان که گرویده و ایمان آوردهاید مبادا پدران و برادران خود را در صورتی که حق ستیزی پیشه کنند به دوستی بگیرید و آنکس که چنین کند خود ستمپیشه است. پس بگو اگر پدران شما و پسران شما و برادران شما و همسران شما و عشیره و خانواده شما و اموالی که اندوخته اید و حرفه و کسب و کاری که از کسادی آن میترسید و خانه ها و جایگاههایی که آنها را خوشدارید برایتان از خدا و پیامبرش و نبرد در راه او دوست داشتنی تر است پس در انتظار باشید و ببینید که عاقبت کار و امر خدا در این باره چیست و همانا که خدا گروه نافرمان و تبهکار را هدایت نمیکند.»»

مسعود رجوی سپس با همان «حکم خدا»، ادعای پیروزی و وعده بهشت می دهد تا اعضای ناراضی گرفتار در تشکیلات مجاهدین را دلخوش و مجاب نماید:

«در سوره مجادله نیز کلام خدا چنین اوج میگیرد: «خدا مقرر نمود و نوشت که من پیروز میشوم و فرستادگانم، همانا که خدا توانای عزتمند است. گروهی را نخواهی یافت که به خدا و روز بازپسین ایمان آورند اما کسانی را به دوستی بگیرند که به دشمنی با خدا و فرستاده او برخاسته اند، هر چند که آنان پدران یا پسران یا برادران و خویشاوندانشان باشند. اینان (که از چنین روابطی تبری جسته و تطهیر میشوند) کسانی هستند که خدا در قلبهایشان ایمان نوشته و آنان را با روحی از خویش مدد کرده است و آنان را به بهشت هایی وارد سازد که در زیر آن جویبارها روان است و در آن جاودانان هستند، خدا از ایشان و ایشان از خدا خشنودند، آنان حزب خدا هستند و همانا که حزب خدا رستگارانند.»»

از این نمونه ها چه در کتاب «خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع ؟» و چه در سخنرانی ها و متون بازمانده از مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق، بسیار استفاده شده است.

در یک طرف این دیدگاه بغایت ارتجاعی از مذهب و دین، «خانواده های اعضای مجاهدین» یا همان « مزدوران ارتجاع» قرار دارند که بدلیل توهم وابستگی به وزارت اطلاعات، سگ های زنجیری و دشمنی با خدا و خلق، حکم شان بر اساس «حکم خدا»، نابود کردن آنان توسط مجاهدین است. و در طرف دیگر «…خانواده حقیقی هر مجاهد خلق و هر آنکس که میخواهد مجاهد بماند و مجاهد بمیرد، یا در ارتش آزادی و جبهه مقاومت است یا در خاوران و یا در مروارید (قبرستان اعضای کشته شده مجاهدین در پادگان اشرف) آرمیده است…»

به بیانی دیگر در هر دو طرف دیدگاه مسعود رجوی و مجاهدین، خانواده ای وجود ندارد. یا باید در راه رجوی کشته شده باشد و یا اینکه برای او و سازمانش در صحنه نبردی که فقط و فقط او طراحی کرده، حضور داشته باشد تا در نهایت به پیروزی و بهشت برسد. غیر از این خانواده ای در کار نیست!

جالب اینکه همین دیدگاه، آنان را نسبت به سوء استفاده از قوانین بین المللی و حقوق بشری، مکار تر نموده است. مجاهدین و لابی هایشان در کریدور سازمان های حقوق بشری، با چسباندن مخالفین و خانواده هایشان به حکومت ایران و وزارت اطلاعات، از آنان امضاء جمع می کنند و خود را نماینده حقوق بشر ایران و آلترناتیو دموکراتیک جا می زنند. کاری که دست آنان را در بدرفتاری با اعضای خود و برده داری افرادی که به آلبانی منتقل شده اند باز می نماید.

خانواده های گروگانهای فرقه رجوی مجاهدین خلق در آلبانی

جمعی از اعضای انتقال یافته مجاهدین در تیرانا- ژوئن ۲۰۱۳

تا آنجا که دیگر ابایی ندارد افرادی چون محمد اقبال، خواهرش عاطفه را ماماچه پلید بخواند، رحمان حیدری برادرش قهرمان حیدری را مزدور و رله کننده وزارت اطلاعات بنامد و از این موارد بسیار…، دست آخر حمید رضائی از آلبانی به انکار خانواده خود بپردازد. حمید رضایی طی یادداشتی که در  وب سایت های مجاهدین منتشرشده، اعظم رضائی  از بستگانش که برای دیدار با او به تیرانا رفته را عامل وزارت اطلاعات معرفی نماید.

او طی نامه ای به وزارت کشور آلبانی و کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل نوشته است:

«خانواده اینجانب در سالهای گذشته ۳ بار به کمپ اشرف آمده و در تاریخ ۱۸نوامبر ۲۰۱۰ مزدوران وزارت اطلاعات آخوندها در بیرون و اطراف کمپ اشرف که کشتار مجاهدین را زمینه‌سازی می‌کردند اسم مرا هم می‌خواندند تا به نزد آنها بروم. در ۲۳نوامبر ۲۰۱۰ و ۲۳دسامبر ۲۰۱۰ نیز همین خانواده به اشرف آمده و عکس مرا در مقابل کمپ اشرف آویزان کردند تا کشتار یارانم در اشرف توجیه شود ازاین‌رو من که عاقل و بالغ و سالم هستم و ۴۹ سالم است تا وقتی این خانواده در ارتباط با وزارت اطلاعات منفور رژیم ایران است خواهان هیچ‌گونه رابطه و دیدار با آنها نیستم.»

مسعود رجوی و مجاهدین خلق، در حالی خانواده های اعضای سازمان را مزدوران ارتجاع خطاب می کنند که از قدیم الایام، با ضد ایرانی ترین تشکل ها و خونریزترین شخصیت های غربی بر سر یک میز علیه مردم خود بوده اند. پس طبیعی است که خانواده کنونی مجاهدین را افرادی چون سناتور مک کین، جان بولتون، رودی جولیانی و این قبیل جنگ طلبان تشکیل می دهند.

زورآزمایی و رفتارهای بغایت ضد انسانی مجاهدین امروز با خانواده ها، تداوم عملی همان درس هایی است که مسعود رجوی در بهمن ماه ۱۳۸۸ شمسی تحت عنوان «خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع؟» به اعضای خود داد. تا برده داری تشکیلاتی اعضای انتقال یافته به آلبانی، بدون هراس از قوانین انسانی و بین المللی، و در ناسازگاری با جوامع بشری و قوانین کشورهای میزبان، به شکلی نوین در قلب دموکراسی اروپا برپا بماند!

۰۶/۰۸/۲۰۱۷ برابر با یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۶

جواد فیروزمند

(پایان)