خطر فرقه های سیاسی ـ مذهبی

خطر فرقه های سیاسی ـ مذهبی

خطر فرقه های سیاسی ـ مذهبی

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 15.08.2017

توضیح: این مقاله در اصل بهار سال 1376 و برای اولین شماره ماهنامه پیوند نوشته شد. آن روز، هنوز بشریت وارد هزاره سوم نشده بود و تمدن اروپا آرام و به دور از جنجال و نا امنی به راه خود ادامه می داد و شاید کسی فکر این را نمی کرد که به زودی و با فرا رسیدن هزاره سوم، اروپا و بخشهایی از جهان با موجی از ترور و ارعاب  روبرو شوند. خودم چنین فکر نمی کردم اما حدس می زدم در آینده، تروریسم و فرقه ها خطری برای گوشه ای از جهان باشند. به همین منظور، این مقاله را تهیه کردم اگرچه آن روز به دلیل کمبود وسایل، انتشار و اطلاع رسانی به کندی و آهستگی صورت می گرفت و طبعاً به گوش همگان نمی رسید و خطر جدی گرفته نمی شد. همچنین پس از گذشت بیست سال، مطالب زیر به طور صد در صد نمی تواند منظور امروزم باشد. با این وجود، مطالبی که در زیر می آید، کماکان مسایل و مشکلات امروز جامعه بشری را در بر می گیرد و به راحتی نمی توان از کنارش عبور کرد و فکری برای تروریسم و اسیران فرقه ها و آیندگان در معرض خطر، نکرد.

همچنین در اینجا، جا دارد تا از بیست سالگی ماهنامه پیوند یاد شود. نشریه ای که برای اولین بار و عصر خاموشی و سکوت و طلسم، صدای ستم دیدگان و سرکوب شدگان فرقه رجوی را بازتاب داد و پایه ای شد برای سیل بنیان افکنی که تا امروز بنیان جهل و تباهی را نابود و به ورطه سقوط کشانده است. ضمناً، جا دارد به سهم خودم از دست اندرکاران و بنیانگذاران این نشریه کمال تشکر و قدرانی انجام گردد به ویژه آن دسته از عزیزانی که از راه دور و نزدیک با ماهنامه پیوند، همکاری داشتند و امروز در میان ما نیستند.

در عصری که تعدادی از بنیانگذاران جهل و تباهی، که قرار بود فقط شش ماه زندگی کنند بیش از هفتاد سال شبها سر با بالشت غفلت و تا صبح در خواب ناز به سر بردند و از خواب بیدار نشدند و یکی از آنها به غیبت کبری رفت، قربانیان ستم، کسانی چون نادره افشاری، میترا یوسفی، معصومه یگانه، هادی شمس حائری، فرزاد فرزین فر و شاید کسانی که از یاد برده باشم در میانه راه دق مرگ شدند اما به اندازه فهم و توان خود مسئولیت پذیرفته و سالها در مقابل جهل و تباهی، سوختند و چون مشعلی چراغ راه راه گم کردگان دیگر شدند. روحشان شاد.

لهذا، مقاله „خطر فرقه های سیاسی ـ مذهبی“ که بیست سال پیش برای ماهنامه پیوند نوشته شد، با حذف قسمتهایی در زیر می آید.

اگرچه گروههای مافیایی نگونبخت از قدرت دور و گاه مورد مذاکره جهت وجه المصالحه اربابان خود قرار می گیرند، اما آنچه که به نقش خودشان مربوط است، اینکه هر چه بیشتر بایست اپورتونیست عمل نمود، مرده ها را مومیایی کرد، دست به مزدوری و ماجراجویی زد تا زنده ماند. انقلاب در توده ها را فراموش کرد، چون تعادل قوا از سوی بیگانه عوض می شود، پس بایست انقلاب ایدئولوژیک کرد، انقلاب سیاسی، تروریستی، جاسوسی، قاچاق، سرقت، زندان، شکنجه، تسویه حسابهای خونین، و بالاخره رقص و آواز…! بدینگونه بایست مطرح شد، اعلام موجودیت کرد و جان گرفت. گاه جار و جنجالهای تبلیغاتی و شکل تروریسم و خشونت در خارج از خود، و زندان و شکنجه و اختناق و تعزیه ـ در درون برای حفظ و کنترل اعضاء ـ قبل از این که ادامه اهداف اولیه شان باشد، نان خوردن بر گور گذشتگان باشد، برای بلوکه کردن فضای سیاسی و مطرح کردن خود است. و اگر فرقه های سیاسی ـ مذهبی مترصد قدرت، آن شانس و اقبال را داشته باشند تا به دستور رهبر در فرار به پیش و فرار از محاکمه سیاسی ـ تاریخی، در یک انتحار جمعی خود را بسوزانند و حقیقت اعلی بدانند و بدینگونه خود را به مردم دنیا تحمیل کرده و جاودانه باقی بمانند، باز هم اینها ربطی به اهداف اولیه ندارد…

هنوز در سراسر جهان فرقه های متعدد سیاسی ـ مذهبی، با اهداف مختلفی پراکنده اند. یکی از این فرقه های مذهبی “ شاهدان یهوه“، منشعب از دین مسیحیت هستند که مرکز فعالیت شان در آلمان است و در شهرکSelters- Taunus  (زلترس تانوس) تشکیلات وسیع و مستحکمی با 1200 پرسنل حرفه ای دارند. آنها در شکلی کاملاً مساوی و برادرانه، کنار هم زندگی و مبارزه می کنند. مبارزه شان، نشر تبلیغات مذهبی از طریق نشریه و کتاب است، و ضمناً نفرات حرفه ای با شرکت در انبوه جلسات و کنفرانسها با مردم، کار موعظه ای خانه به خانه نیز انجام می دهند. آنها همچنین در کشورهای دیگری چون استرالیا، اتریش، بلژیک، کانادا، دانمارک، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، سوئد، سوئیس و هلند شعبات کوچکتری دارند. آنها اخبار و نصایح ماهانه خود را به 125 زبان دنیا، و به تیراژ میانگین 20980000 از سال 1979 آغاز کردند و انتشارات خود را به اکثر نقاط دنیا ـ به جز چند نقطه که بنیادگرایی اسلامی مانع از فعالیت آنهاست ـ منتشر می کنند.

„شاهدان یهوه“ معتقدند که یک کار تبلیغاتی صرف مذهبی برای مردم، جهت برقراری عدالت اجتماعی و مساوات، در روی زمین انجام می دهند. کاری به سیاست ندارند، چون که ماخذ اعمال و گفتار و نوشتارشان، کتاب آسمانی انجیل است. ولی در آینده پس از تصرف قدرت سیاسی، خواهند توانست محصول زحمات امروز خود را درو کنند. ظاهراً از سیاست وقت دفاع می کنند، اما در خفاء انتقاداتی به آنها دارند.

این فرقه مذهبی نشریه ماهانه اش برج دیدبانی نام دارد، در خردادماه سال 1376 سرمقاله ای تحت عنوان „خطر سازمانهای مخفی تا چه حد ما را تهدید می کند“، دارد. آنرا به خوانندگان پیوند تقدیم می کنم.

 

چرا این همه رمز و راز؟

ضرب المثلی فرانسوی چنین ادعا می کند: „چیزی طاقت فرساتر از راز نیست“. آیا این مطلب می تواند توضیح دهد که چرا ما از آگاه شدن از رازی به هیجان می آییم ولی نگهداشتن آن برایمان عذابی الیم است؟ با این حال، طی قرون متمادی، افراد بسیاری به شوق رازداری و دنبال کردن هدفی مشترک خود را در دامن گروههای زیر زمینی و سری انداخته اند.

در بین پیشگامان این گروه های سری می توان از فرقه های اسرارآمیزی که در مصر، یونان و روم، به وجود آمدند نام برد. بعدها بعضی از این گروهها پیشینه مذهبی خود را از دست دادند و بیشتر به مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پرداختند. برای مثال در قرون وسطی وقتی اتحادیه های صنفی در اروپا شکل گرفتند، اعضای آن در واقع برای حفظ موقعیت اقتصادی اتحادیه خود بود که اسرار آن را حفظ می کردند. بر طبق دایره المعارف بریتانیکا، امروزه گروههای مخفی و زیر زمینی اغلب برای مقاصد شرافتمندانه، احتمالاً مانند „اهداف عام المنفعه و خیرخواهانه“ و رسیدگی به „امور خیریه و برنامه های آموزشی“ به وجود آمدند. بعضی از انجمنهای برادری، کلوب های جوانان، محفلها و گروههای دیگر نیز در زمره گروههای سری و یا نیمه سری قرار دارند. عموماً این گروهها بی آزار هستند و حفظ اسرار برای اعضای آنها حالتی هیجان انگیز دارد. مراسم عضویت با ماهیت اسرار آمیز خود، حالت عاطفی شدیدی در اعضاء به وجود می آورد و حلقه رفاقت و وحدت را در بین آنان تقویت می کند. در اعضاء این گروه این احساس به وجود می آید که به گروهی تعلق دارند و زندگیشان هدفی پیدا کرده است. این نوع گروههای سری معمولاً تهدیدی برای افراد غیر عضو نیستند. اعضای گروه افراد خارج از گروه را به علت عدم آگاهی از سر ایشان، پایین تر نمی دانند.

چه وقت رمز و راز خطرناک می شود؟

گروههای سری از لحاظ سری بودن شان در درجات مختلفی قرار دارند. همان طور که دایره المعارف بریتانیکا، اشاره می کند گروههایی که „رازی در رازی دیگر“ نهفته دارند بخصوص خطرناک هستند. این دایره المعارف، در ادامه توضیح می دهد که اعضای بالارتبه „با استفاده از اسامی مستعار ویژه، آزمایشات سخت و یا افشای اطلاعات، می خواهند خود را در طبقه ممتاز قرار دهند. و بدین ترتیب افراد پایین رتبه را برای رسیدن به چنین مقامی، تشویق به انجام کارهای بخصوص کنند“. واضح است که عضویت در چنین گروههایی خالی از خطر نیست. افراد پایین رتبه ممکن است قبل از رسیدن به مقامی که به آنان اجازه دسترسی به اطلاعات سازمان را بدهد، کاملاً از اهداف اصلی آن غافل باشند. اشخاص به راحتی در تله گروههایی می افتند که تنها بخشی از اهداف و یا خط مشی آنها مشخص است و شاید همان بخش کوچک را هم کاملاً برای شخص توضیح ندهند. اما افرادی که درگیر چنین گروههایی شده اند بعدها آزاد شدن از بند آنها برایشان مشکلات بسیاری به همراه داشته است چون در واقع به صورت حلقه ای از زنجیر اسرار سازمان در آمده اند. خطر سازمانهای سری به ویژه وقتی بزرگتر می شود که بدنبال اهداف غیر قانونی و جنایت کارانه حتی موجودیت خود را مخفی نگه می دارند. یا اگر وجود سازمانی مخفی و اهداف کلی آن شناخته شده باشد، این سازمان تا حد ممکن سعی می کند اعضاء و یا اهداف سری کوتاه مدت خود را مخفی نگه دارد. این موضوع بخصوص در مورد گروههای سر سخت تروریستی که گهگاه با اقدامات تروریستی خود رعب و وحشت در دل جهانیان می اندازند کاملاً مشهود است.

رمز و راز و مخفی کاری نه فقط برای خود شخص بلکه برای کل جامعه می توانند خطرناک باشند. باندهای سری جوانان را در نظر بگیرید که به وحشیانه ترین روشها به شکار قربانیان خود می پردازند، همچنین باندهای جنایی چون باند مخفی مافیا، و یا برای مثال „کوکلوکس کلان ها“(1) که به برتری نژاد سفید معتقدند و بسیاری گروههای تروریستی که در گوشه و کنار جهان مانعی بر سر راه امنیت و صلح جهانی هستند.

امروزه چه کار می کنند؟

بین سالهای 1950 و 1960 محصول جنگ سرد در چند کشور اروپای غربی گروههای سری ای بودند که بصورت هسته هایی برای نیروهای مقاومت در مقابل هجوم احتمالی شوروی به اروپای غربی به وجود آمدند. برای مثال به گزارش مجله آلمانی زبان فوکوس „79 آمادگاه سری نظامی“ در طی این سالها در اتریش پدید آمد. بسیاری کشورهای اروپایی از وجود این گروهها بی خبر بودند. یک مجله خبری در اوایل دهه 1990 این مسئله را با واقع بینی چنین ابراز کرد: „اینکه امروزه چه تعداد از این گروهها مشغول فعالیت می باشند و اینکه هم اکنون چه کارهایی می کنند، هنوز در پس پرده ابهام قرار دارد“.

واقعیت امر هم چنین است زیرا هیچکس نمی داند که هم اکنون چه تعداد از این گروههای سری واقعاً خطرناک می باشند. شاید خطری چنان بزرگ که حتی نتوان تصورش را کرد.

رمز و راز به نام خدا؟

در مارس سال 1995 گازی سمی در متروی شهر توکیوی ژاپن 12 تن را کشت و هزاران نفر را مسموم کرد و بعلاوه رازی نهفته را آشکار ساخت. فرقه ای مذهبی معروف به آم شینریکیو(حقیقت اعلی) پنهانی گازی سمی به نام سارین را انبار کرده بود، و سپس آنرا برای مقاصد مرموز خود استفاده کرد.

یک ماه بعد نیز انفجار بمبی یکی از ساختمانهای دولتی شهر اکلاهمای آمریکا را منهدم ساخت و مرگ 167 نفر را به دنبال داشت. شواهد ظاهراً نشان دهنده آن است که این جریان به نحوی به دنبال رودررویی خصمانه ای بود که درست دو سال پیش از آن در شهر وکو واقع در ایالت تگزاس بین دولت ایالات متحده و یک فرقه مذهبی به نام برنج دویدین اتفاق افتاده بود. در این درگیری 80 نفر از اعضای این فرقه کشته شدند. انفجار این بمب همچنین در برابر چشمان بسیاری پرده از رازی بزرگ کنار کشید و آن این که تعداد بسیاری گروه شبه نظامی در ایالات متحده فعال می باشند و در بین اینها تعدادی در خصوص طرح ریزی نقشه های سری در مخالفت با دولت مورد سوء ظن قرار دارند.

در اواخر سال 1995 در جنگلی نزدیک شهر گرنوبل فرانسه 16 جسد سوخته یافت شد. آنان اعضای دسته معبد خورشید بودند. فرقه مذهبی کوچکی که حتی در اکتبر 1994 به دنبال خودکشی و یا شاید قتل 53 نفر از اعضای آن اخبارشان در سوییس و کانادا شنیده شده بود. اما حتی پس از این فاجعه نیز این فرقه به فعالیتهای خود ادامه داد. انگیزه ها و اهداف این گروه هنوز در پشت غباری از اسرار پنهان است.

خطر سری بودن مذاهب

با در نظر گرفتن این وقایع، آیا هنوز هم برایتان تعجب آور است که چرا بسیاری از مردم به گروههای مذهبی مظنون می باشند؟

مسلماً کسی مایل نیست از گروه سری ای طرفداری کند که از اعتماد اشخاص سوء استفاده کرده آنان را مجبور به دنباله روی از اهدافی می کند که با آنها موافق نیستند، حال چه این گروه مذهبی باشد، چه غیر مذهبی. چگونه افراد می توانند مانع افتادن در تله گروههایی شوند که ماهیتی مشکوک دارند؟

واضح است که هر کسی که در فکر است به عضویت گروهی سری در آید عاقلانه است که در مورد اهداف اصلی گروه اطلاع کامل حاصل کند. باید در مقابل فشار دوستان و آشنایان مقاومت کنیم و تصمیمی که می گیریم باید بر اساس حقایق باشد نه بر پایه احساسات. به خاطر داشته باشید که مشکلات و پسامدهای احتمالی این کار گریبانگیر خود شخص است نه هیچکس دیگر…

پاورقی: این گروه آمریکایی با استفاده از صلیبی شعله ور به عنوان سمبول، یک سری ویژگیهای مذهبی گروههای مخفی پیشین خود را به میراث برده است. در گذشته اینان در شبیخون های خود قبایی بلند بر تن می کردند و خود را با پارچه ای سفید می پوشاندند و خشم و تنفر خود را بر سر سیاه پوستان، کاتولیکها، یهودیان، خارجی ها و اتحادیه های کارگران خالی می کردند.

„پایان“