روایت حسن کامران از بازجویی شدنش بعد از انفجار ۸ شهریور
حسن کامران دستجردی، نماینده مردم شهر اصفهان در مجلس شورای اسلامی در ادوار چهارم، پنجم، هفتم، هشتم و نهم است. او نتوانست آرای کافی مردم اصفهان را برای حضور در مجلس دهم بدست آورد. وی هم اکنون نماینده مجلس میباشد که از طریق رای گیری میان دوره ایی وارد مجلس شد. دستجردی در جریان انفجار ۸ شهریور ۱۳۶۰، که منجربه کشته شدن محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر شد، به ظن همکاری با کشمیری (عامل انفجار)، حسن کامران دستگیر و حکم برای مدت دو سال زندانی را دریافت کرد که با فرمان سیدروحالله خمینی لغو شد.
…
از باز شدن دوباره پرونده استقبال میکنم | شبیهسازی افراد به شهید رجایی، حقهبازی است
خبرآنلاین – حسن کامران با بیان اینکه پرونده ترورهای سال 60 به علت سیاسی کاری متوقف شد گفت: دوباره پرونده باز شود از آن استقبال میکنم.
فائزه عباسی، در تاریخ انقلاب اسلامی هیچ سالی مانند سال 60 پر چالش نبود، سالی که نظام جمهوری اسلامی به فاصله دوماه موثرترین افراد خود را در اثر دو انفجار از دست داد. هنوز مردم از شوک انفجار هفتم تیر در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله بهشتی و 72 نفر از یارانش خارج نشده بودند که هشتم شهریور بمبی در دفتر نخست وزیری منفجر شد و محمدعلی رجایی رئیس جمهور وقت و محمدجواد باهنر نخست وزیر به شهادت رسیدند تا کشور با یک بحران رو به رو شود.
هرچند پرونده مربوط به این انفجار تا سال 65 پیگیری شد اما بعد از آن پیگیری این پرونده متوقف شد.در آن مقطع بسیاری در مظان اتهام قرار گرفتند از جمله حسن کامران که در معاونت اطلاعات دفتر نخست وزیری بود. او که امروز نماینده اصفهان است در گفت و گو با خبرآنلاین از چند و چون این اتفاق گفت؛ آنچه می خوانید مشروح این گفتوگو است…
وقتی انفجار دفتر نخست وزیری اتفاق افتاد بسیاری تصور می کردند که شاید فقدان همزمان رئیس جمهور و نخست وزیر موجب شود مسیر انقلاب تغییر کند اما هیچ نقصانی ایجاد نشد و جمهوری اسلامی بدون هیچ مشکلی راه را ادامه داد از فضای آن روز بگویید؟
منافقین یک پیوند عمیقی با لیبرال ها داشتند و فرمانده لیبرال ها نیز بنی صدر بود؛ بنی صدر وقتی رئیس جمهور شد آگاهانه یا ناآگاهانه قدرتی به دست آورد. منافقین هم وقتی با این قدرت پیوند خوردند یک دلگرمی پیدا کردند. از سوی دیگر آن زمان هم اینکه اعتمادی بین افراد وجود داشت و هم اینکه منافقین چه در حزب چه در دادستانی و … نفوذی داشتند؛ همه هم قیافه هایی با ریش و تسبیح در کل غلط انداز بودند برای مثال کلاهی در حزب یا کشمیری در نخست وزیری نمونه ای از آنها بودند لذا تشخیص سخت بود.
نوع عملیات های منافقین مانند داعشی ها بود برای مثال اگر مغازه داری فردی متدین بود تا می خواست درب مغازه اش را باز کند چسب می ریختند و او را ترور می کردند.
البته ما یک ملت مقاوم داریم و همین الان که با هم صحبت می کنیم شاید ما را قبول نداشته باشند اما نظام را قبول دارند؛ برای مثال فردی که به سوریه می رود می داند ممکن است شهید شود اما باز تردید نمی کند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند شهید حججی شهید حجت است، یعنی حجت است که بهانه ای نباشد. می خواهم بگویم جنس ملت ما جنس مقاومی است و اگر آن روز اتفاقی رخ نداد مقاومت مردم ما هم بی تاثیر نبود.
بد نیست از شخصیت و فرهنگ شهید رجایی یادی کنیم شخصیتی که متواضع بود؛ برعکس مدیران امروز که در اتاقش حضور دارد و به مسوول دفترش می گوید بگو نیست؛ طرح شهید رجایی مخصوص شهید رجایی بود؛ او فرد ساده زیستی بود که می گفت من همان قابلمه فروش قدیم هستم برخلاف امروز که اشرافیت خوره ای شده که به جان نظام افتاده است.
شهید رجایی با همان صلابتی که داشت در سازمان ملل متحد کف پایش را نشان داد و گفت جای شلاق های شاه است، حق او شهادت بود.
این منافقین و لیبرال های کور دل فکر می کردند با این انفجارها، نظام ساقط می شود اما این اتفاق ها نظام را بیمه کرد چرا که مردم با بصیرت و جریان شناس ما پشت سر رهبری حرکت کردند؛ آنها انقلاب را فرزند خود می دانند البته خدا لعنت کند مدیرانی را که بر این خانه ها می نشینند و ریاست می کنند و زندگی شان اشرافی می شود. اما مردم ما روز به روز بصیرتشان بیشتر شد و شاید اگر اینها نبودند ما امروز امنیت پایدار نداشتیم . لذا اگر می خواهیم این انقلاب به انقلاب اسلامی امام زمان(عج) وصل شود باید این فرهنگ را دنبال کنیم.
چرا پرونده این واقعه تا سال 65 پیگیری شد اما بعد از آن بررسی اش متوقف شد؟
آن پرونده به عرض امام(ره) می رسد و بعد از آن مختومه اعلام می شود.
شما اطلاعاتی درباره جزئیات این تصمیم امام دارید؟
چون برخی با این پرونده سیاسی برخورد کردند و نکته دیگر این بود که امام (ره) تشخیص دادند این پرونده مختومه شود، البته من نمیدانم چرا ایشان این تشخیص را دادند فقط این را می دانم که پرونده در دستاندازهای سیاسی افتاد و به علت همین سیاسی کاری ها مختومه شد.
چه کسانی برخورد سیاسی داشتند؟
بلاخره جریانات سیاسی وجود داشت مانند مسئله ای که همین امروز وجود دارد برای مثال برخی با یک طرح تحقیق و تفحص یا یک سوال سیاسی برخورد می کنند یا گاهی چنین موضوعاتی را برای باج خواهی مطرح می کنند لذا وقتی امضا شود فرد باید مسوولیت امضای خود را به عهده بگیرد بنابراین فرد یا نباید امضا کند یا اگر امضا کرد باید تا آخر پای آن بایستد.
یعنی سیستم قضایی آن مقطع سیاسی کاری می کرد؟
نه بلاخره فشارهای سیاسی وجود داشت کما اینکه امروز هم برخی دنبال این موضوع هستند.
یکی از افرادی که اتهاماتی متوجه آن شد شما بودید ماجرا چه بود؟
ببینید ما آن زمان مسوولیتمان حراست کل بود و نه حفاظت نخست وزیری چرا که آن زمان وزارت اطلاعات نداشتیم و یک اطلاعات سپاه بود و یک اطلاعات نخست وزیری؛ اطلاعات نخست وزیری که یکی از برادران مسوولیت آن را به عهده داشت و حراست ما هم حراست وزارتخانهها بود. مسوولیت حفاظت نخست وزیری با پلیس بود که ابتدا مسوولیتش با سرهنگ گلچین بود و پس از آن سرگرد پرویزنژاد این سمت را به عهده گرفت.
من در آن مقطع در معاونت اطلاعات بودم که عمر آن سیستم هم زیاد نبود یعنی از عید تا شهریورهمان سال بود و بیشتر در حد راهاندازی بود. حتی کشمیری که خدا لعنتش کند از ما حکم نداشت و حکمش از اطلاعات نخست وزیری بود. لذا در آن زمان جوی علیه حراست ها درست کردند درحالی که باید حراست ها تشویق می شدند چراکه بعد از انفجار حزب، حراست تذکرات لازم را به اطلاعات نخست وزیری داد برای مثال گفته شد باید کدام خیابان بسته شود و نگهبانی ها در کدام بخش بیشتر شود. لذا در حوزه حراست یک مظلومیت ایجاد شد.
این جو سازی علیه حراست از سوی چه کسانی صورت گرفت؟
در خود نخست وزیری برخی مسوولان ذیربط این کار را انجام دادند اما حراست شفاف عمل کرد. البته تا حدودی طبیعی بود که توجهات به سمت حراست برود برای مثال همین اتفاقی که در مجلس رخ داد اولین سوال این بود که حفاظت چه کرد؟. لذا مانند امروز که مسوولیت حفاظت با سپاه است در آن زمان با پلیس بود.
البته این دفاع را از پلیس داشته باشم که پلیس با بهترین عملکرد هم باز نمی توانست در مقابل نفوذ کار خاصی انجام بدهد.
چطور از شما رفع ابهام شد؟
آن پرونده مختومه شد حال اگر دوباره قوه قضائیه آن را باز کرد که من خود از آن استقبال می کنم بار دیگر به آن می پردازم. یادمان نرود در کشور ما با مسائل سیاسی برخورد می شود و اگر غیر از آن بود چرا آنقدر که بر پرونده نخست وزیری مانور داده شد با پرونده انفجار حزب برخورد نکردند؟! یا در داستانی هم این اتفاق رخ داد اما می بینیم بیشترین هجمه متوجه نخست وزیری شد. آن زمان شهید رجایی با یک تیمی آمد و آن تیم هم ردیف آقایان بهشتی و … بودند لذا یک سیاسی کاری وجود داشت و خوشبختانه تیم ما بسیار شفاف عمل کرد و هیچ نقطه تاریکی ندارد.
شما به آقای کشمیری که حداقل در این جریان به جعبه سیاه واقعه معروف است اشاره ای داشتید، چطور این فرد وارد سیستم شد؟ چرا منافقین بعد از این واقعه مسوولیت ترور را رسما به عهده نگرفتند ضمن آنکه گفته می شود بمبی که کار گذاشته شده بود بمبی پیشرفته و ساخت روسیه بوده است؟
ببینید زمانی که پادگان اشرف به دست ما افتاد اسنادی از این پادگان به دست آمد که نشان می داد کشمیری از ابتدا اطلاعاتی منافقین بوده است و مربوط به حوزه اطلاعات بوده است در اداره دوم نیز با یک تیمی در ارتباط بودند که بعد به اطلاعات نخست وزیری امدند و لذا این دو مجموعه باهم بودند من نمی خواهم بگویم ان مجموعه ایراد داشت اما به هر صورت از این طریق کشمیری به اطلاعات نخست وزیری رسید. لازم است بگویم ما در سال های 60 گزینش خیلی دقیقی نداشتیم.ریز موضوعات دیگر در حوزه اطلاعات است که من از آن خبر ندارم.
چرا هیچپگاه نتوانستند کشمیری را دستگیر کنند؟
این را باید از اطلاعاتی ها پرسید ما دعا می کنیم پیدا شود البته یک بار گفتند پیدا شد که بعد یک زنی را دستگیر کردند که هیچ ارتباطی به این ماجرا نداشتند.
خاطره ای از شهید رجایی و شهید باهنر دارید ؟
آقای رجایی در مسائل بیت المال بسیار حساس بود، یک روز آقای عسگری موکت دفتر را عوض کرده بود؛ آقای رجایی گفت باید پولش را خودت بدهی؛ حال ببینید در همین مجلس هرروز یک جایی را خراب می کنند و یک جایی را درست می کنند و هیچ وقت نشد در دولت عدس پلو بدهند، یک بار احمدی نژاد گفت این کار را می کنم که او هم چنین کاری نکرد لذا می بینیم امروز فرهنگ شهید رجایی در میان مسئولین غریبه شده است. به هر حال امیدواریم مسئولین خود را اصلاح کنند و فراموش نکنند حکومت با کفر می ماند اما با ظلم نه؛ بنابراین اگر قرار باشد با پول ملت ثروت خود را زیاد کنند این خطرناک است.
ما در برنامه ششم توسعه تصویب کردیم باید ثروت مسوولین شفاف شود و در سامانه به ثبت برسد، شش ماه است از ان مصوبه می گذرد اما هنوز این اتفاق رخ نداده است.
چقدر شباهت سازی هایی که می شود را قبول دارید برای مثال همین شبیه سازی که احمدینژاد می کرد و خود را همانند شهید رجایی می دانست؟
این شبهات سازی ها کاذب است و من آن را نوعی حقه بازی می دانم که می تواند به چهره الگوهای ما آسیب بزند