جنگ کتاب ها

جنگ کتاب ها

جنگ کتاب ها

 

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 09.09.2017

کتاب، یکی از منابع مهم کسب آگاهی است که ما پس از خانواده و مدرسه و جامعه، توسط کتاب و مطالعه راهمان را پیدا کرده و یا تغییر می کنیم. کسانی که با کتاب و کتابخوانی دشمنی دارند جدا، بعضی هم اعتقاد دارند کتاب متشکل از کاغذ و کلمات و حرف مفت است و حرف مالیات ندارد. در حالی که چنین نیست. کتاب، متشکل از کلمات و واژه هایی است که گاه مثبت و گاه منفی، ولی همه چیز جهان از کلمه آغاز شده و واژه ها خاصیت جاودویی دارند و به مثابه چوب بومرنگ، تنها خلق نمی شوند، بلکه تاثیرگذارند. واژه ها، در اصل از فکر و انرژی تشکیل شده و النهایه به خرد جهانی ملحق می شوند. بنابراین، واژه ها و کلمات، می توانند شفابخش و بیمارکننده هم باشند. آلبرت انیشتن گفته است، هر چه بیشتر یاد می گیرم تازه می فهمم چقدر کم می دانم.

واژه هایی که بدل به کتاب می شوند، در نزد محافلی بس ارج و قرب دارند که تبدل به قفسه و کتابخانه و موزه می شوند و برای نسلهای بعد به یادگار می مانند تا نسلهای بعدی بدانند و بفهمند که گذشتگان شان چگونه می اندیشیدند و چگونه زندگی می کردند. بعضی ها می گویند، انسان همانی است که می خورد؛ بعضی ها هم معتقدند انسان همانی است که می خواند. بنابراین، خواندن می تواند تغییر و تکامل فرد و جامعه را رقم بزند و هزینه های زیانبار فرد و جامعه را کاهش دهد.

با این وجود، بعضی ها کتاب نمی خوانند و کتاب نمی نویسند و با کتاب و کتابت سخت مشکل دارند. فرقه ها و تروریستها از این دست هستند. آنان اگر کتاب بخوانند و فکر و تامل بکنند، به سرعت تغییر کرده و خود را به روز کرده و از افکار و آرمانهای گذشته و پوسیده عبور خواهند کرد. بنابراین، کتاب و کتابت را بر نمی تابند و اگر زورشان برسد در کنار فکرسوزان، کتاب سوزان به راه خواهند انداخت.

در یکی از سایتهای مجاهدین خلق به نام ایران افشاگر، مدتهاست بحث جالبی به نام “ تحریف تاریخ با انتشار افسارگسیخته صدها کتاب“ در تکفیر و مذمت کتاب و کتابت در حد اغراق و افراط آمده است. آنان در این رابطه می گویند، جمهوری اسلامی حداقل 428 کتاب علیه ما نوشته که این اهمیت ما را می رساند. نوشتن کتاب از جانب جمهوری اسلامی، نشان از اهمیت مجاهدین خلق است!

تحریف تاریخ با انتشار افسارگسیخته صدها کتاب 

این که مجاهدین خلق از سلاح و کشته به این نقطه یعنی جنگ بدون سلاح و جنگ کتاب ها، رسیده اند، یا رسانده شده اند، خود حائز اهمیت و در خور تامل است. تکامل جنگ هاست. جنگ مابین کهنه و تازه است. در جنگ کهنه، یعنی کاربرد سلاح و کشته و زندان، مانند همیشه این مجاهدین خلق بودند که برنده صحنه و پیکار بودند. آنان از ابتدا از سلاح و خون متولد شده و جان گرفته و به نان و نوا رسیده و حال در میدان تازه یعنی جنگ کتابها، از رمق و رونق افتاده و به قولی دارند جلز و ولز می کنند که چرا جمهوری اسلامی در کنار فعالیتهای مختلف، اقدام به نوشتن این حجم از کتاب کرده است. این نشان از کارآمدی و قدرت و رزم و تلاش ماست!

 النهایه معلوم نیست که جمهوری باید کتاب بنویسد یا ننویسد!

این که مجاهدین خلق در جنگ کتاب ها، مابین نویسندگان آن کتاب ها که نیروهای جداشده اند و دشمن شان جمهوری اسلامی، طرف جمهوری اسلامی را گرفته و جملگی کتابها را به آنها نسبت می دهند، نشان از اوج تنفر مجاهدین از نیروهای آزادشده و توانمند دارد و نشان اوج کینه آنها نسبت به انسان و آزادی و فرهنگ و مداراست.

اگر کتاب و کتابت بد است، چرامجاهدین خلق به نام مسعود رجوی و مریم قجر، کتاب چاپ کرده اند؟ جالب است، کسانی که در مقابل مسایل و مشکلات شخصی و تشکیلاتی و جنگ صد برابر، فرصت نوشتن و خواندن پیدا کنند، از محالات است ولی به هر حال همین ضد کتابها نیز خود بهتر از جنگ کهنه است. ضد کتاب، منظورم این است که رسالت کتاب برای آگاه کردن مردم است و ضد کتاب، جهت تحمیق و ناآگاه باقی داشتن نیروهای جاهل است.

واقعیت امر چیست؟ واقعیت این است که مشکل مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی و کتاب، با هم متفاوت است. مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی، مشکل حیثیتی و ظاهراً قدرت دارند. از آنجا که قدرت برای مجاهدین خلق هدف است و وسیله نیست، لذا آنها قادر به استفاده صحیح از فرصتها و ابزارهای قدرت، نبوده و نخواهند بود. بنابراین، جنگ قدرت بهانه است. مجاهدین خلق، مادون اینها و مادون جنگ قدرت هستند. آنها برای جنگ قدرت، نیازمند دانش و مشاوران جنگ طلب و قدرت طلب هستند، نه ورشکستگان و از دور خارج شده ها.

مشکل مجاهدین خلق با کتاب، از جنس قدرت نیست بلکه فراتر از این حرفهاست. آنان آگاهی و آگاه شدن را نه برای مردم و نه برای نیروهای خود، بر نمی تابند. در جنگ کهنه، سلاح و کشتن و کشته شدن اگر سازنده و انگیزاننده و رمز و راز بقاء و اصل مقاومت بود، در جنگ تازه، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی همه ی سازه و بنای کهنه و فرسوده را به هم می ریزد و ارتش بی سوادان را خلع سلاح و رهبر بی سوادتر را مورد مواخذه و تحقیر قرار می دهد. ارتشی که با کتاب نخواندن و به روز نشدن، صدها سال به عقب رفته و تنها مصرف کننده و سربار و هزینه بر است، رهبری که از زور بی سوادی و عقب ماندن، حتی قادر به مهار نیروهای فرسوده و عقب مانده اش نیست. رهبری که می خواهد حرف بزند و یا به قلم میرزابنویسانش کتاب بنویسد، جز تکفیر و شماتت خانواده های اعضایش نیست، همان مردمی که تا دیروز آنان را خلق قهرمان و شهیدپرور می نامید. این تناقض گویی، نشان از عمق بی سوادی آنان و دشمنی شان با کتاب و کتابت است.

این قلم با وجود این که طی دهه 60 خورشیدی حتی یک کتاب نخوانده بودم، پس از خروج از مناسبات مجاهدین خلق و چالش و شناختی که ایجاد شده بود، بنا به مسئولیت سیاسی و انسانی، چندین کتاب نوشته و به همین مقدار نیز کتابهای نیمه تمام را به دلایل مختلف به ویژه کمبود فرصت و انگیزه، در قفسه کتابخانه رها کرده ام. حال که مجاهدین خلق همه پدیده های خوب و بد را به جمهوری اسلامی نسبت می دهند و کتابهای کامل و چاپ شده ام را به حساب جمهوری اسلامی گذاشته اند، معلوم نیست کتابهای نیمه تمام و نانوشته را به حساب چه کسی خواهند گذاشت!

مع الوصف، این که مجاهدین خلق همه مسایل جهان را بی هیچ کم و کاست به جمهوری اسلامی ربط می دهند، در وهله اول از عدم  اعتماد به نفس و تهی بودن شان حکایت می کند و حسرت و افسوس بر جمهوری اسلامی می خورند که، آنان می توانند و ما نمی توانیم.

جریانی که برای رسیدن به قدرت، نیازمند کتاب و کتابخوانی است، حال که این قدر با کتاب و کتابخوان و کتابنویس تضاد و دشمنی دارند، اگر به قدرت برسند بدون شک کتاب زدایی و کتابسوزانی به راه خواهند انداخت تا مردم نتوانند بیاد آورند در این سرزمین این کتاب و فرهنگ بوده مردم را در مقابل دشمنان و بیگانگان حفظ کرده است.

„پایان“