سواستفاده آقای رجوی ازخانواده

سواستفاده آقای رجوی ازخانواده

لینک به منبع

سواستفاده آقای رجوی ازخانواده

دراین مقاله به دیدگاه آقای رجوی بخانواده وسواستفاده ازآن میپردازم

بنده یک مادرپیری داشتم که عمرش رابرای ما صرف کرده بود انهم درنبود پدرتامرا بزرگ کند به سربازی رفتم واودوسال چشم انتظارمرا کشید بعد هم بزندان افتادم واو کارش شده بود رفتن به دادگاه وامدن به ملاقات بنده بعد هم اورا باخواهری که سه بچه کوچک داشت وتحت سرپرستی بنده بود ول کرده بدون اطلاع ازکشورخارج وبه عراق رفتم به این امید که گرچه خانواده خودم ازبین میرود ولی دلم به این خوش بود که ملتم وسرزمینم ازاد ومردم درارامش زندگی میکنند ازبلاهایی که بعد رفتنم برسرشون امده بود بگذریم ومادرهم درحالی که سکته کرده ودرگوشه خونه افتاده بوده درتنهایی وچشم انتظارخبری ازفرزند بعد پنج سال ازاین دنیا رفته بود

درسال۶۸ مسئولین ونورچشمی ها به خانواده هاشون زنگ میزدند ویا نامه نگاری میکردند یک روزدرخواست کردم منهم تلفنی بزنم ویا نامه ای بنویسم حداقل مادرم بداند که زنده ام ودرخارج ازایرانم وازچشم انتظاری ونگرانی دربیاید جوابی که دادند این بود امده ای مبارزه کنی یا سازمان امکانات مبارزه رابرای حل وفصل مسایل خانواده توصرف کند گفتم نوشتن یک نامه یا یک زنگ چه امکاناتی میخواهد این همه نامه بخارج میفرستی نامه مراهم باانها بفرست ویک تمبرخرج دارد ایا بنده به اندازه یک تمبرهم برای سازمان ارزش ندارم درثانی این یک عمل انسانیست دراوردن یک مادرپیرازچشم انتظاری خدا راخشنود میکند درسته که ما همه چیزخود رابرای رهایی مردم گذاشتیم وتوقعی هم نداریم ولی وقتی برای دیگران انجام میدهی برای منهم درحد یک نامه انجام بده قبول نکردند ومنهم رفتم سال۷۴می خواست برای اعزام نیروبداخل وعملیات بقول خودش راه گشایی واوردن نیروازامکانات خانواده ها استفاده کنه مراصدازدند وگفتند داستان اینه میخواهیم ادرس خانواده ومشخصات انها رابدهی تا سازمان ازامکانات انها استفاده ومبارزه راپیش ببره منهم درجواب گفتم من یک مادرپیرهشتادساله داشتم ومیدونم الان هم ازغصه من دق کرده مرده وهیچ خانواده ندارم که بخواهم ادرس انها رابدهم چراسال ۶۸فرستادن یک نامه برای مادرم ممنوع بود الان یادمادرمن افتاده اید بروید ازخانواده انهایی که ان سالها مستمرتلفن وباخانواده خوش وبیش میکردند استفاده کنید ورفتم دنبال کارم درسال ۷۸نزدیک عید سال۷۹بودیم وخبردارشدم که میخواهند بداخل تیم اعزام کنند مراصدازده وگفتند نزدیک عید است یک نامه برای خانواده بنویس وعید راتبریک بگو فهمیدم که به این بهانه وبادادن این امتیازمیخواهند درسال جدید ازمن امکانات داخل بگیرند وحالا یاد دلتنگی خانواده بنده برای من افتاده اند گفتم نامه ای ندارم که بنویسم چون کسی راندارم مادرم بوده که میدونم فوت کرده خلاصه کلی اسرارودعوا یک کاغذ ویک خودکارویک پاکت جلوام گذاشته وگفتند دستورتشکیلاتی ورهبری وخواهرمریم است باید بنویسی گفتم باشه حالا که دستور است چند جمله مینویسم ومیدونم که هرگز شما نمیفرستید چون ازاین نامه هدف دیگری دارید نوشتم سلام حال من خوبه وامیدوارم که حال شما هم خوب باشه وگذاشتم توی پاکت ودرب بازدادم دستشون گفتند همین گفتم اینهم زیادیه اگراین رافرستادید وجوابش امد انوقت مفصل مینویسم وازاتاق خارج شدم بعد ازامدن امریکا واشغال عراق یک شب مراصدا زده وگفتند سازمان پول ندارد خرج شما رابدهد باخانواده تماس بگیروانها رادعوت کن به اشرف بیایند وباانها صحبت کن تابه سازمان کمک کنند زمانی بود که ازبالا تاپایین همه یادخانواده افتاده وتب خانواده گرفته بودند وبنده هم بیتفاوت بودم وخانواده ها به اشرف میامدند جواب دادم اولا امدن خانواده بضررسازمان است وریزش تشکیلاتی دارد این کاررا قطع کنید دوما من هیچ تناقضی نسبت به خانواده مثل بقیه ندارم ودرحال مبارزه هستم وسوما چطورسازمان پول دارد میلیون میلیون خرج میهمانی امریکایی ها وعراقی ها بکند ولی صد دینارندارد درروزخرج بنده کند من چنین کاری رانخواهم کرد میخواهید خانواده مراهم مثل بقیه خانواده ها گیررژیم خمینی بی اندازید تا نابودشون کند هرگزتن به اینچیزها نمیدم وبلند شده ازاتاق خارج شدم رسیدیم بجایی که امدن خانواده ها راقطع کرد چون ریزش تشکیلاتی خیلی زیاد وضررهنگفت کرد وخانواده ها به پشت دراشرف امده وشدند خانواده الدنگ ومزدوروچوب وچماق وسنگ فحشهای رکیک وچاله میدانی نثارشون شد که همه درجریان ان هستند یک روزمراصدازده گفتند خانواده تو امده پشت سیاج اشرف وشده مزدوروالدنگ درصورتی که دروغ محض بود ومیخواستند مرا به این وسیله واداربه سنگ پرانی وفحش به خانواده ها بکنند چون من نمیدادم ودراین تله گرفتارنشده بودم ومراهم وقتی خانواده ها میامدند به پشت سیاج نمیبردند واگه هم میبردند درپشت خاکریز میگفتند اب وچای درست کن ومیگفتندبخاطراینکه برعلیه مزدوران والدنگها موضع نداری روی بقیه تاثیرمنفی میگذاری وازاین بابت بشدت ازدستم عصبانی بودند منهم درجواب گفتم اولا میدونم خانواده بنده به اینجا نمیایند دوما اگرهم امده اند خانواده من نیستند مگه رهبری نگفت خانواده شما چه خوبش وچه بدش مال منه ومگه ما درجریان انقلاب همه را مثل زن طلاق نداده وتحویل رهبری دادیم ومگه رهبری نگفت شما هیچ حقی درباره خانواده ندارید گفتند چرا گفتم پس این خانواده من نیست خانواده رهبریست اگرمزدوروالدنگ هستند وباوزارت کارمیکنند خانواده رهبریست که مزدوروالدنگ ووزارت اطلاعاتی شده خودش برود وجواب خانواده اش رابدهد من خانواده ندارم وربطی هم بمن ندارد دخالت درموضوع خانواده رهبری چرابکنم بمن چه که وارد مسایل شخصی وخانوادگی رهبری بشوم دیدند اینطوری جواب دادم گفتند فقط میخواستیم درجریان باشی گفتم اگه امده بودند باید اسم مراهم صدا میزدند چرا تابحال نشنیدم وکسی ازنفرات هم بمن نگفته فقط شما شنیدید خلاصه ازاتاق رفتم وقتی بیرون امده وباانها تماس گرفتم سوال کردم گفتند ما هرگزبه عراق نیومدیم ما سی سال هیچ اطلاعی ازتو نداشتیم ونمیدونستیم کجایی زنده ای یا مرده چطوری میاومدیم عراق اگریک زره شک داشتم کاملا یقین پیدا کردم که بدروغ میگفت خانواده امده تا مرا واداربه سنگ پرانی وفحش به خانواده ها بکند بنده هم چون هوشیارواگاه به ترفندها ودروغهای سازمان بودم دراین دام نیفتادم

این یک نمونه بود ازنظروتنظیم اقای رجوی وسازمانش ودیدگاه او نسبت به خانواده البته برای ما ولی برای خودشون همه چیزمباح وحلال وازاد انجایی که رابطه انسانی مطرح است امکانات مبارزه ازبین میرود وانجایی که خانواده خواهان حق مشروع دیداروتماس واطلاع یافتن ازفرزندانشون هستند میشوند الدنگ ومزدورووزارت اطلاعاتی وانجایی که میخواهد ازامکانات انها استفاده وخط خودراپیش ببرد یادخانواده ونامه نگاری وتبریک سال نو افتاده وتخلف ازان را بی عاطفگی وسنگ شدن ونداشتن احساس نسبت به خانواده قلمداد وان را اخلاق وفرهنگ ضد مجاهدی میداند ونمیگوید همین من بودم که گفتم خانواده واحساس وعاطفه نسبت به انها ازبین میرود بدرک وبه جهنم ما فقط یک خانواده داریم انهم مجاهدین وپدرمون مسعود ومادرمون مریم است نمیگوید درطی سالیان به اسم انقلاب تمام عواطف واحساسات انسانی رادردرون شما کشتم ونابود کردم نمیگوید اگرما بی احساس شدیم ازفرهنگ واعتقادات همین رهبری درطی سالیان تغذیه شدیم تفکراتی که سیستماتیک برنامه ریزی هایش نابودی همین روح وعواطف وزنده کردن کینه نفرت به هرچیزی غیرازخودش دردرون انسانها بود ومیگفت محورمنم وهمه چیزباید حول من بچرخد لنگرزمین واسمانم وزمین واسمان روی شاخهای من است (برگرفته ازیک تفکرات قدیمی که میگفتند زمین روی شاخ گاو سواراست ) بنده راهی راخودم با اگاهی واختیارانتخاب وهمه چیزم را پای ان ریختم وهیچ توقع وانتظاروطلبی ازهیچ کس ندارم ومعتقد هم نیستم که فریب خوردم خیر هیچ فریب نخوردم راهی بوده با انتخاب خودم تا اینجا هیچ حرفی نیست وگردن کسی هم نمی اندازم وتمام مسولیت انهم بعهده خودم است حرفم درانجاست که چراتنظیم دوگانه منافع رهبریست همه چیزحتی تمام امکانات خانواده باید خرج اوشودولی وقتی همین خانواده حق مشروع دیداردارد الدنگ ومزدور میشود بنده با این تناقض کاردارم ونوشتم تا بدانید ارزش خانواده وعزیزان وسایرمردمی که بخواهند برخلاف حرف رهبرعقیدتی رفتارکنند مزدور میشوند باورکنید اگرتمام ملت ایران بیایند درخیابون وبااگاهی واختیارخودشون برعلیه این رهبرشعاربدهند تمام هشتاد میلیون را مزدورقلمداد میکند فقط کافیست یک کلمه برعلیه او بگویند بنده که همیشه سعی میکردم ودرتنهایی خود روح وروان واحساسات وعواطف خود رازنده نگه میداشتم ونمیگذاشتم گرفتاراعتقادات اقای رجوی بشود ومدام باخودم زمزمه میکردم که اگربگذارم عواطفم ازبین برود ازنظرانسانی مرده ونابود شده هستم وهرگزهم نگذاشتم انطورکه اقای رجوی میخواست بشوم با تمام تفاصیل تاثیرات جامعه ای که ادمی دران زندگی میکند واقعیست تاثیرمتقابل یکی ازاصول دیالکتیک است که دربررسی مسایل تکامل باید انرادرنظرگرفت تاثیرات متقابل علی رغم مقاومتها وزمزمه های درون الان وقتی به گذشته وروح وروان واحساس وعواطفم درگذشته نگاه میکنم واقعا حالم ازخودم بهم می خورد که چقدرازانسانیت وروح وروان ادمیت دورشده بودم حال درنظربگیرید کسی که دردام است درچه نقطه ایست ودرپایان حرف اشرف رجوی را یاد اوری میکنم تا مجاهدین خوب هم فهم کنند وهم خوب گزیده شوند بخصوص رهبریش (جهان خبردارنشد که دردرون مجاهدین چه برما گذشت ) کسی حس وفهم نکرد که چطوری شبانه روزی وهرساعت ودقیقه وثانیه له شدیم وازبین رفتیم سسوختیم وساختیم تا شاید ملت خود راازاد ورها کنیم ولی متاسفانه سیاستهای رهبرعقیدتی همه رابباد داد همیشه برای خودم میخوندم

خرم ازانروزکزاین منزل ویران بروم / راحت جان طلبم وزپی جانان بروم

بله ازان منزل ویران بیرون امدم  والان درپی جانان که ازادی باشد روانم

علی شیرزاد : اروپا ۱۷ /۰۱ / ۲۰۱۸

*