دیکتاتورهای مدعی دموکراسی و آزادی برای ایران
وحشیگری مجاهدین در قبال جداشدگان و هرگونه انتقاد
کریم غلامی، ایران فانوس، 31.03.2018
یکی از دلایل شکست، انتخاب های اشتباهی است که چه در زندگی شخصی و یا سیاسی و اجتماعی می کنیم. اگر من در مبارزه برای آزادی مردم ایران شکست خوردم و با بهای سنگینی که در این را پرداخته ام، اشتباهی است که در شکل مبارزه انتخاب کرده ام. انتخاب مجاهدین، بدون در نظر گرفتن عمل کرد و ایدئولوژی آنها، مسیر اشتباهی بود و مرا از راه محقق کردن آزادی و دمکراسی برای ایران دور کرد. با بیان این موضوع، می خواهم ذهن شما را برای سوالی آماده بکنم، چرا مبارزه مردم ایران برای آزادی و دمکراسی به نتیجه نمی رسد؟ آیا برای رسیدن به دمکراسی، در مسیر و راه درستی قرار گرفته ایم؟ آیا شیوه هایی که در این راه بکار می گیریم، درست و کافی است؟ آیا اساسا ما نیازمند مبارزه هستیم؟
داشتن قدرت هر فردی را به فساد می کشاند و این اصلی ترین دلیلی است که در حکومت های دمکراتیک، انتخابات آزاد و دوره ای وجود دارد و هیچ فردی نمی تواند برای همیشه صاحب قدرت و حکومت باشد و پاسخگو بودن، اولین الزام سران حکومت است. وجود پارلمان و سنا و ارگان های مستقل نظارتی و دادگستری مستقل، پایه های یک حکومت دمکراتیک است تا بتوان هر شکل از قدرت حکومتی را بازرسی و کنترل و حساب رسی کرد. با این پیش مقدمه، به این سوال پاسخ می دهم „آیا اساسا ما نیازمند مبارزه هستیم؟“ پاسخ „آری“ است. دلیل این پاسخ را می توانم به این خلاصه کنم، دلیل وجود احزاب و جنبش های غیر دولتی حتی در کشورهای دمکراتیک، پاسخ به نیاز مبارزه است زیرا مردم اصلی ترین ارگان بازخواست از سران دولت هستند. تظاهرات و اعتراض و حتی اعتصاب، اشکال مهم این مبارزه هستند. در کشور آلمان، جایی که من در آن زندگی می کنم به عنوان یکی از دمکراتیک ترین کشورهای دنیا هفته ای نیست که در آن تظاهرات و راه پیمایی و بعضا اعتصاب وجود نداشته باشد.
اما آنچه که به ایران و میهن خودمان بر می گردد، بسیاری مدعی خواهان دمکراسی برای ایران هستند و در این رابطه شعار می دهند. آیا به راستی آنان به دمکراسی اعتقادی دارند؟ بسیار، چه از دوستان و یا ایرانی ها خواهان بازگشت سلطنت به ایران هستند. یعنی خواهان حکومت شاه زاده رضا پهلوی هستند و وقتی که سوال می کنم، چرا رضا پهلوی؟ آنها می گویند که او می گوید، دمکراسی را به ایران خواهد آورد. در همان ابتدا، می توان گفت که این مسیر تماما اشتباه است. زیرا سیستم حکومت سلطنتی یک حکومت دیکتاتوری است. چگونه آنان از یک دیکتاتور انتظار یک حکومت دمکراتیک را دارند! شرط اول یک حکومت دمکراسی، پاسخگو بودن سران حکومت به مردم است. سوال از شاه زاده رضا پهلوی آن 29 میلیارد دلاری که شاه در سال 1357 از ایران بیرون برد، چه شد و چرا تا کنون شاه زاده هیچ اقدامی برای توضیح دادن و برگرداندن این پول به مردم ایران نکرده است؟ این دلیل بسیار ساده ای است که آنان به دمکراسی اعتقادی ندارند.
اما مجاهدین یا دقیق تر بگویم مسعود رجوی، در طی تاریخ هرگز حکومت دمکراتیک که مبتنی بر انتخابات آزاد باشد، از طریق مبارزه مسلحانه و خشونت به وجود نیامده است. بطور مثال، حکومت هایی که از طریق مبارزه مسلحانه و خشونت به قدرت رسیده اند، اتحاد جماهیر شوروی، ویتنام، جمهوری چین، کوبا، کره شمالی و یا عراق(حکومت صدام) و یا سوریه و بسیاری دیگر. هر چند که همگی مدعی جمهوری و دمکراسی و آزادی هستند، اما همه آنها حرفی بیش نیست و مردم آن کشورها اسیر یک حکومت دیکتاتوری هستند. با این مثال ها، می توان آینده مجاهدین و دقیق تر مسعود رجوی و مریم رجوی، را دید. یک نمونه بسیار واضح و ساده، آیا تا کنون فرد و یا گروه و حزبی بوده که از مجاهدین انتقاد و یا سوالی بکند ولی از طرف مجاهدین حداقل مارک مزدور رژیم ایران را نخورده باشد؟ من از زمانی که مجاهدین را می شناسم (بیش از 30 سال) حتی یک مورد را سراغ ندارم و بطور واقع اگر کسی یک مورد سراغ دارد به من اطلاع بدهد.
انتقاد پذیری، یکی از اساسی ترین و پایه ای ترین شرایط عضویت در سازمان مجاهدین است و در درون تشکیلات مجاهدین جلسات روزانه ای وجود دارد که به آن „عملیات جاری“ می گویند. یعنی هر فرد روزانه بایستی از خود در مقابل افراد و مسئولین کنار خود انتقاد بکند و به سایرین نیز انتقاد بکند. اما جالب اینجا است که طی 23 سالی که من در داخل تشکیلات سازمان مجاهدین بودم، هرگز به یاد ندارم که به مسئولین مجاهدین چه برسد به سران آنها مثل اعضای شورای رهبری و بخصوص به مسعود و مریم رجوی بتوان انتقاد کرد و اگر کسی هم انتقاد کرد با عواقب سنگینی مثل ضرب و شتم و یا زندان رو به رو نشده باشد. در سال 1369، همکاری داشتم که از اعضای پر سابقه مجاهدین بود، اما رده تشکیلات او گرفته شده بود و در حد یک راننده خودرو کار می کرد(به دلیل این که شرایط فعلی آن همکار قدیمی را نمی دانم، نمی توانم نام او را بیان کنم). دلیل تنزل رده او انتقادی بود که به مسعود رجوی در رابطه با عملیات فروغ جاویدان کرده بود و بلافاصله به دستور مسعود رجوی، برای مدتی زندانی شد و بعد از خروج از زندان مجاهدین، تمام امکانات کاری و شخصی او را از وی گرفته و رده تشکیلاتی او از عضو مرکزیت به هوادار مجاهدین تنزل پیدا کرد.
در 7 فروردین سال 1357 مجاهدین در مرزهای ایران یک عملیات نظامی انجام دادند که نام آن „آفتاب“ بود. حسین ابریشمچی (یکی از شکنجه گران سازمان مجاهدین) که آن زمان فرمانده تیپ 200 بود، جلسه ای تشکیل داد تحت عنوان „جمع بندی عملیات آفتاب“ قرار بر این بود که نقاط مثبت و منفی این عملیات را بگوییم و اگر انتقادی مطرح است گفته شود. در این جلسه من به مسئولین انتقاد کردم، بلافاصله بعد از پایان جلسه، مرا به دفتر حسین ابریشمچی صدا کردند، حسین ابریشمچی و تعداد دیگری از مسئولین آنجا بودند و در آن جلسه بطور جدی با من برخورد شد که چرا مسئولین را زیر علامت سوال بردم. من گفتم که چند اشکال دیده بودم و آنها را مطرح کردم و مگر در سازمان انتقاد پذیری جزو اصول پایه ای نیست؟ در آن جلسه به من فهماندند که من حق ندارم که به مسئولین سازمان انتقاد بکنم و بعد از مدت کوتاهی مرا از آن تیپ به جای دیگری منتقل کردند.
همانطور که گفتم، ساختار دمکراسی بر اساس انتخابات آزاد(حتی یک مورد نمی توان در طول عمر 50 ساله مجاهدین پیدا کرد) و پارلمانی است، این ساختار به مردم امکان این را می دهند تا از دولت و سران حکومت حساب رسی کرده و از آنها بازخواست کنند. آیا حتی یک مورد بوده که کسی به مجاهدین خلق انتقاد بکند و یا از آنها سوال بکند و آن فرد مورد تهاجم مجاهدین قرار نگرفته باشد؟ نه، هرگز چنین اتفاق نیفتاده است. مجاهدین، حتی تحمل خانواده اعضای خود را ندارند و مجاهدین کسانی را که می خواهند عزیزانشان را بعد از سالیان طولانی، ببینند، آنها را مزدور می خوانند و آنها را مورد ضرب و شتم و فحاشی قرار می دهند.
سال گذشته، تعدادی از جداشدگان از سازمان مجاهدین که به دعوت رسمی پارلمان اروپا به بروکسل رفته بودند تا در جلسه ای در رابطه با پناهندگان صحبت بکنند، هنگام خروج آقایان مهدی خوشحال و عبدالکریم ابراهیمی، مورد تهاجم وحشیانه مجاهدین قرار گرفتند و این حمله وحشیانه تحت نظارت مستقیم مریم رجوی صورت گرفت. سازمان مجاهدین، با 50 سال عمر، حتی یک مورد انتخابات در آن صورت نگرفته است و هرگز حتی یک انتقاد و یا سوالی را تحمل نکرده اند. چگونه می توانند مدعی آزادی و دمکراسی برای ایران باشند؟ بگذریم از خیانت و وطن فروشی سالیان آنان.
حال سوال اساسی، چرا مبارزه مردم ایران برای آزادی و دمکراسی به نتیجه نمی رسد؟ پاسخ در به انحراف کشیده شدن مبارزات مردم ایران است. خواسته های مردم ایران، به حق است و باید تامین شود. اعتراضات مردم ایران بخاطر وضعیت نابسامان اقتصادی به کجا رسید؟ هر چند نتایج بسیار مثبتی در پی داشت، ولی آنگونه که انتظار می رفت نتیجه نداد زیرا دخالت و به انحراف کشیدن آن توسط کسانی مانند مجاهدین بود. یکی از زیباترین تصاویر این مبارزه تصویر „دختر خیابان انقلاب“ است هر چند که بسیاری به مانند مجاهدین تلاش کردند و می کنند که آن را به وجود خود آلوده کنند. مردم ایران به خواسته هایشان خواهند رسید اگر نگذارند از مسیر درست مبارزه خارج شوند.
„پایان“