لینک به قسمت اول این بحث ـ ویدئو و متن
پیام محمد حسین سبحانی به اعضای مجاهدین خلق در آلبانی
حاصل استراتژی رجوی یعنی ” زیستن در شکاف و مزدوری برای بیگانگان ” مثل کف آب است که چهل سال است می آید و می رود
… خوب در صحنه مسائل و بحران های خاورمیانه اسرائیل وعربستان چه می کنند؟ اسرائیل و عربستان در کجای این صفحه شطرنج سیاسی قرار دارند؟ بعد از اینها باید از فرقه مجاهدین یاد کرد که به عنوان یک پادوی سرویس های اطلاعاتی و امنیتی که بیش از چهار دهه هست که مداوم ارباب عوض می کنند و دست به دست می شوند، از صدام حسین و عراق تا عربستان سعودی واسرائیل. خوب مجاهدین چه می گویند و چه می کنند. آیا رجوی فکر می کند با تشویق و تحریک جنگ طلبان می تواند بن بست های سیاسی و استراتژیکی خود را پنهان کند و اسیران این فرقه را به خصوص در آلبانی با سواستفاده از این فضا به اسارت بیشتر وادارد. آیا اساسا چنین جنگی در خاورمیانه ممکن هست که فرقه مجاهدین بخواهد از آن نمدی برای کلاه خود بسازد و …
… در ادامه این بحث خوب است این خاطره را برایتان تعریف کنم به خصوص اینکه ممکن است اعضای اسیر مجاهدین خلق در آلبانی بتوانند این ویدئو یا متن آن را ببینند. من در سال ۱۳۷۵ در زندان انفرادی ، واقع در خیابان ۴۰۰ پایگاه اشرف ـ عراق بودم ، تا آن موقع بیش از ۴ سال بود که در سلول انفرادی سازمان بودم، بنابراین خوب است آنها متوجه شوند و فریب شانتاژهای تبلیغاتی رجوی نشوند و به ظاهر قضایا توجه نکنند و بدانند که شرایط فعلی محصول یک استراتژی درست و منطقی از جانب رهبری سازمان مجاهدین نیست. من هنگامیکه در زندان انفرادی سازمان مجاهدین بودم، آقای مهدی ابریشمچی و مهوش سپهری که از بازوان سرکوب مسعود رجوی و مریم رجوی در تشکیلات سازمان مجاهدین بودند، یکبار به ملاقات من آمدند ، به قول خوشان ببینند حال من خوب است یا نه!! هدف آنها این بود که متوجه شوند من در اثر فشار زندان بریده ام و زانو زده ام یا نه ؟ آنها به دنبال این بودند آیا دست از انتقادات خودم نسبت به استراتژی و سیاست های سازمان به ویژه مبارزه مسلحانه کشیده و چشم بر روی آنها بسته ام یا خیر؟ هنگام صحبت ها مهدی ابریشمچی گفت بله، سرنگونی رژیم نزدیک است ، فلان مانور را انجام دادیم نمی دانم مانور غرش شیر و … فلان کشورها هم حمایت کرده اند و… که من گفتم اساسا مبارزه مسلحانه را قبول ندارم بنابراین اصل حرف را قبول ندارم نه تنها علیه جمهوری اسلامی بلکه حتی زمان رژیم شاه هم قبول ندارم و اعتقاد دارم مبارزه مسلحانه اشتباه بوده است که مهدی ابریشمچی برگشت و گفت که ما می گوییم نه شاه و نه شیخ، تو می گویی هم شاه و هم شیخ. این جمله بسیار مهم هست و من همیشه یادم مانده است او به خاطر اینکه نقد من به مبارزه مسلحانه را سرکوب کند، من را طرفدار شیخ و شاه معرفی می کرد و خودشان را علیه شاه و شیخ. حالا من در شرایط کنونی نمی دانم که شاه دوستان و شاه پرستان یا مرید و مراد و رجوی پرستان در این شرایط فعلی نزدیکی نسبت به هم احساس می کنند یا خیر؟ آیا مواضع آنها روی هم نیفتاده است؟ چون قرار بود که ” نه شاه و نه شیخ ” باشد.
در همان جلسه وقتی که ابریشمچی می گفت رژیم در حال سرنگونی است، گفتم نه من فکر نمی کنم که رژیم جمهوری اسلامی در حال سرنگونی باشد، این کشورهایی هم که شما مطرح می کنید و درگیری ها و تنش های سیاسی که بین آمریکا و سایر کشورهای غربی با حکومت ایران دارند بر سر سرنگونی و نبودن رژیم جمهوری اسلامی نیست. بر سر قدرت منطقه ای بودن یا نبودن هست. بحث بر سر سرنگونی نیست. من این حرف را در سال ۱۳۷۵ در زندان زدم. جمهوری اسلامی می خواهد یک قدرت منطقه ای باشد، درست و غلط بودن آن را بحث نمی کنیم، ولی واقعیت این است و این را بررسی می کنیم. اگر بخواهیم حق و ناحق بودن و درست بودن یا نبودن را دقیق ارزیابی کرد، باید ببینیم چرا به اینجا رسیدیم؟ باید ببینیم از سال ۱۳۶۰ یا حتی از درون زندان های رژیم شاه ، از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ چه سیاست ها و روش هایی اتخاذ شده است که سرانجام به آغاز مبارزه مسلحانه در خرداد ۱۳۶۰ منجر شد؟ آن موقع می شود درست و نادرست و حق و حقیقت را درست ارزیابی کرد ولی ما باید الان واقعیت صحنه را ببینیم. این نیست که اختلاف آمریکا و سایر کشورهای اروپایی با ایران بر سر سرنگونی باشد، بلکه می گویند جمهوری اسلامی باشد ولی قلمرو حکومت اسلامی خودت را گسترش نده.
دوستان عزیز در آلبانی ،اتفاقا شما اگر همین پیام روز گذشته دونالد ترامپ که همراه یا بعد از عملیات موشکی امریکا علیه سوریه آغاز شد را ببینید به همین موضوع اشاره می کند، تازه ترامپی که نوک تیز تندروی و جنگ طلبی و عوام فریبی است، در ان نکته مهمی هست که اگر اجازه بدهید از خود متن پیام ترامپ برایتان بخوانم تا بتواند کمک کند به شما دوستان عزیز و اسیر در سازمان مجاهدین در آلبانی اسیر هستند تا فریب تبلیغات دروغین رهبری این سازمان را نخورند. این حرفی که من از صحبت های خودم با مهدی ابریشمچی از زندان انفرادی سازمان در سال ۱۳۷۵ نقل کردم که اختلاف و درگیری امریکا و بعضی کشورهای غربی با جمهوری اسلامی بر سرسرنگونی نیست. شما در همین پیام دونالد ترامپ می توانید این را مشاهده کنید. اما آقای ترامپ بعد یا همراه این حمله موشکی به سوریه گفته است:
” برای مجازات بشار اسد ، به خاطر حمله ای که گفته می شود شیمیایی بوده و در شهر دومای سوریه منجر به کشته شدن حدود ۴۰ نفر شد، دستور حمله ای موشکی به اهداف سوری را صادر کرد. دونالد ترامپ همچنین برای روسیه و ایران دو حامی عمده بشار اسد پیام داشت و گفت: از این دو کشور می پرسم چه نوع کشوری می خواهد با چنین کشتار جمعی زنان و مردان و کودکان بی گناه مرتبط باشد. نکته ای را که من می خواهم مطرح کنم اینجاست. دونالد ترامپ در این پیام گفت: “امیدوارم روزی با روسیه کنار بیاییم ، شاید هم با ایران ، شاید هم این اتفاق نیفتد. “
پس از همین جمله ترامپ بر می آید که داستان سرنگونی نیست. خطاب من در این بحث اعضای اسیر مجاهدین خلق در آلبانی هست.
دوستان عزیر در آلبانی ! دقت کنید. فریب تبلیغات و دجال بازی رجوی و استراتژی زیستن در شکاف را نخورید. خوب معلومه که همه جهان پر از تضاد و شکاف است، ولی چه ربطی به منافع مردم ایران و یک خلق دارد. اینها همه عوامفریبی از سوی رجوی است تا بن بست های استراتژیک خودش را پنهان کند.
مگر سازمان مجاهدین در سال ۱۳۵۸ در حالیکه هنوز سرکوب قوامی نداشت، استراتژی ” زیستن در شکاف ” تئوری “تضاد ارتجاع و لیبرال ” را مطرح نکرد و نمی گفت ما با عمیق تر کردن شکاف بین ” لیبرال ها ـ دکتر بنی صدر ” و ” ارتجاع ـ حزب جمهوری اسلامی و دکتر بهشتی” این ما هستیم، باصطلاح به عنوان سازمان متشکل انقلابی قدرت را به دست می گیریم؟ آیا چنین شد؟
آیا رجوی توانست طبق وعده خود شش ماهه رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کند ؟ چرا بعد در سال ۱۳۶۵ به عراق رفت ؟ چون آن استراتژی عملیات شهری جواب نداد و لذا رفت در عراق و استراتژی ارتش آزادیبخش را پیش گرفت و بازوی اطلاعاتی و زائده ارتش صدام حسین شد. از آن موقع دیگر عمق استراتژی اش را خیلی روشن تر و عریان تر کرد و تکلمه ای به استراتژی زیستن در شکاف زد و وابستگی و مزدوری برای بیگانگان را هم علنی به آن اضافه کرد.
مگر در سال ۱۳۶۷ مسعود رجوی و مریم رجوی اسیر تصمیم های دیگران نشدند و در بن بست قرار نگرفتند؟ آیا سرکشیدن جام زهر از جانب ایت الله خمینی در سال ۱۳۶۷ و پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ و آتش بس بین ایران و عراق عمق بینش پراگماتیستی و مصلحت جویانه را در زمامداران ایران به نمایش نگذاشت؟ آیا این بینش در رجوی وجود دارد. ؟
” نرمش قهرمانانه ” و برجام هم از این دست است. بنابراین در آینده هم چنین خواهد بود. بینش پراگماتیستی و مصلحت جویانه ای که اگر شرایط به نقطه مشخصی برسد، پذیرش ” مصلحت نظام ” ظهور و بروز خواهد داشت. آیا این سرمایه گرانبهایی در سمت حکمرانان ایران نیست؟ مسعود رجوی و مریم رجوی برای اینکه به قدرت برسند و برای اینکه نگویند اشتباه کردیم، شما دوستان عزیز را همچنان به اسارت و بردگی فیزیکی و ایدئولوژیکی کشانده ای. در آلبانی نیز همان روش ها مغز شویی و کنترل نیرو را ادامه می دهد. دوستان عزیز! مسعود رجوی یک موقعی از صدام حسین نا امید شد، بعد آویزان آمریکا شد، از آمریکا ناامید شد، آویزان اسرائیل می شود، هر وقت از اسرائیل نا امید شود، آویزان عربستان سعودی می شود . الان هم آویزان جان بولتون ها و جولیانی ها و مک کین ها شده است.
آقایان وخانم های عزیز و گرامی در آلبانی ! شما همه عمر خود را گذاشته اید، آن طرف چی؟ رجوی چه کرده است؟ رجوی حتی جسارت پذیرش یک اشتباه را ندارد؟ اگر دارد، بگویید کجا و چه اشتباهی بوده و چه انتقادی از خود کرده است؟
باور کنید عزیزان حاصل استراتژی رجوی یعنی ” زیستن در شکاف و مزدوری برای بیگانگان ” مثل کف آب هست که چهل سال است و می آید و می رود.
آیا تجربه همکاری و مزدوری رجوی برای صدام حسین را فراموش کرده اید؟ ایا شعار ” امروز مهران فردا تهران ” که بعد از پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی و نیرویی ارتش صدام حسین در عملیات آفتاب در سال ۱۳۶۷ توسط آن سناتور آمریکایی در واشنگتن مطرح شد و ما هم در عراق تکرار کردیم، از دل همین استراتزی بیرون نیآمده بود؟ آیا بیش از کف آب بود؟ در آن شکاف، یعنی جنگ ایران و عراق ، که شکاف بسیار عمیق تر از شرایط کنونی بود. از آن شکاف دیگر عمیق تر و کامل تر بود؟ هم خاک بود، هم سلاح بود، هم پول بود، هم پشتیبانی نظامی هوایی ، زمینی و اطلاعاتی بود، آیا به نتیجه ای رسید؟ الان نیز غیر از این نخواهد بود. الان که اساسا با آن زمان قابل مقایسه نیست.
آیا تردیدی هست که جان بولتون ها، جولیانی ها و مک کین ها و … انگشت کوچک صدام حسین برای برای جادادن و زیستن رجوی در شکاف نمی شوند؟ تازه از پاسخ به این پرسش می گذریم که آیا جان بولتون ها و… رجوی را سر کار گذاشته اند و سوار شده اند یا رجوی آنها را؟ معلوم است که چه کسی زیر است. خودتان را اسیر عوامفریبی و دجال بازی رهبری مجاهدین خلق نکنید. هیچ چیزی برای تک تک شما دیر نشده است. لباس بندگی و اسارت را از تن در آورید؟ ترک خشونت و مبارزه مسلحانه و وابستگی به بیگانگان به معنای ترک مبارزه نیست.
موفق باشید ، ممنون هستم که به این بحث توجه کردید.
**