مجاهدین و امیدهای بر باد رفته ی پسا برجام
دوشنبه می ۲۱ ۲۰۱۸،
پس از روی روی کار آمدن ترامپ و هیاهویی که از آغاز دوران ریاست جمهوری اش بر پا کرده است ، مجاهدین که مانند همیشه در پی عرضه خود به عنوان مزدوری برای تمام فصول بوده اند ، فرصت طلبانه به رصد کردن مواضع دولت جدید آمریکا مشغولند تا به اقتضای شرایط و خوشایند ارباب جدید ، رنگی دیگر عوض کرده و قابلیت های خود را در زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی ، سیاسی و ملی به جنگ طلبان آمریکایی نشان دهند .
واقعیت این است که مجاهدین سالهاست استراتژی خود را بر دامن زدن به شکاف های بین رژیم ایران و طرف های غربی و خصوصا آمریکا و زیستن در این شکاف ها بنا گذاشته اند و در این راستا برای استمرار حیات خفیف خائنانه ی خود به هر خفتی تن داده هر اصولی را زیر پا گذاشته اند .
پیشتر نیز آقای رجوی در سال نود و یک میلادی در جلسه ای که تحت عنوان جمعبندی عملیات مروارید برگزار شده بود ودر واقع با هدف توجیه سرکوب و کشتار مردم عراق توسط ارتش مجاهدین به حمایت از صدام حسین برگزار شده بود به روال همیشه بدون جمع بندی مسئولانهی استراتژی گذشته ، زمینه را برای خط جدیدی آماده کند واشاره کرد که بسیاری از جریانات سیاسی منطقه به دلیل نداشتن تحلیل درست از بحران های موجود و تغییر قطب بندی جهانی و به تبع آن تغییر موازنه قدرت در کشورهای منطقه ، دچار بحران شده اند و اگر نتوانند با این شرایط همراه شوند و استراتژی منطبق با این شرایط جدید را اتخاذ کنند از بین خواهند رفت .
در همان جلسه ای ، خانم رجوی با مقدمه چینی هایی در نهایت اشاره کرد که برای حفظ سازمان هیچ راهی جز انتظار موقعیت مناسب را نداریم و در واقع استراتژی ما در این شرایط استراتژی انتظار برای تغار است !
تغاری بشکند ماستی بریزد جهان گردد به کام کاسه لیسان
این حرف ساده و عامیانه که در دل خود نوعی فرصت طلبی و انفعال نهفته دارد در واقع سالهاست که به استراتژی فرقهی رجوی تبدیل شده است و کنش های سیاسی این جریان را نیز تنها از این منظر است که می توان درست تحلیل کرد .
دقیقا از جمله به همین دلیل است که مجاهدین دیگر در میان مردم ایران پایگاهی ندارند و از آنجا که خود نیز به خوبی به این مسئله واقفند در پی یافتن اربابان جدید تمام اصول اولیهی سازمان را زیر پا گذاشته اند و اسف باراست که سازمانی که با داعیهی ضد امپریالیستی و با شعارنفی استثمار و سرمایه داری پا به عرصه مبارزه گذاشت و اعلام نمود که تضاد اصلی به لحاظ سیاسی و بین المللی بین امپریالیزم جهانی به سرکردگی امپریالیزم آمریکا و خلق های محروم می باشد و روزی ادعاهای ضد امپریالیستی اش حتی در شعر و شعار و سرودهای سازمانی اش نیز نمود داشت، اکنون به چنان دریوزگی و فلاکتی رسیده است که اوج افتخارش همنشینی با راست ترین جناح های جنگ طلب آمریکاست و کاسه لیس راست ترین جناح های همان امپریالیزم کذایی شده است .
با انتخاب جان بولتون به سمت مشاور امنیت ملی رئیسجمهوری آمریکا و نیز وارد شدن رودی جولیانی به تیم حقوقی آقای ترامپ ، از آنجایی که این دو نفر از حامیان مجاهدین بوده اند و مواضع جنگ طلبانه آنان نیز عیان تر از دیگر سیاستمداران آمریکایی بوده است ، مجاهدین امید های واهی خود را بار دیگر به افروخته شدن آتش جنگی دیگر در منطقه و ایران دوختند و برنامه ی کسب و کار سیاسی و تشکیلاتی خود را بر این مبنا برنامه ریزی کردند .
این توهمات دن کیشوت وار رجوی ها تا بدانجا در اندیشه آنان و خط و خطوط آینده سازمان جدی تلقی شد که پس از موج فزاینده ی فرار اعضای اسیر در تشکیلات آلبانی و بحران ریزش نیرویی که تمام تشکیلات فرسوده ی مجاهدین را فرا گرفته است ، در پیامی منسوب به آقای رجوی که توسط مسئولین مجاهدین قرائت شد ، با تاکید بر ضابطه ی تشکیلاتی ” خروج ممنوع ” از افراد خواسته شد که به رغم مخالفت ها و قصد خروج از تشکیلات اما تا نوزدهم فروردین امسال در تشکیلات بمانند و بار دیگر وعده ی شش ماهه ی سرنگونی رژیم ایران را داد !
از آن سو اما دولت جدید آمریکا دررویکرد عملی و مواضع رسمی خود خاطر نشان کرده است که قصد تغییر رژیم ایران را ندارد و از جمله همین آقای جان بولتون در گفتوگو با شبکه تلویزیونی سیانان در پاسخ به این سوال که پیش از این درباره ضرورت ” تغییر رژیم ” ایران صحبت کرده، گفته بود که در سالهای گذشته که فردی ” آزاد ” بود٬ در این زمینه مطالب زیادی نوشته و مطرح کرده است اما اینک موضع رسمی دولت آمریکا را نمایندگی می کند .
با خارج شدن ترامپ از برجام نیز بار دیگر مجاهدین پنداشتند که شرایط برای مطرح کردن خود به عنوان یک نیروی جایگزین و آلترناتیوی که پتانسیل رهبری اپوزیسیون و ایجاد تغییر را دارد مهیا شده است و می توانند با تکیه بر حامیانی که با صرف هزینه های مالی هنگفت از میان سیاستمداران آمریکایی برای خود فراهم کرده اند جای پای خود را در این آشفته بازار جنگ طلبی و تحریم و تهدید باز کرده و از این نمد برای خود کلاهی بدوزند .
این در حالی است که حتی خود مجاهدین هم به صراحت اذعان می کنند که هزینه های واقعی تحریم ها و در نهایت جنگ یا حمله خارجی از جیب مردم ایران پرداخت خواهد شد اما طمع قدرت و بی پرنسیبی سیاسی و سازمانی آنان را به سویی سوق داده است که نهایت آرزوی این جریان به رسمیت شناخته شدن از سوی همان عاملان تحریم و طرفداران جنگ خارجی در ایران باشد ؛ آرزویی که البته محقق نخواهد شد و بسیار نا محتمل است که سابقه تروریستی مجاهدین به سادگی فراموش شود و حتی در صورت خواست دولت آمریکا برای بهره برداری از یک نیروی ایرانی قرعه به نام مجاهدین بیفتد .
انتهای مسیری که مجاهدین از سر آشفتگی سازمانی و سراسیمگی سیاسی و به دلیل عدم قدرت تحلیل منطقی و منطبق با واقعیات بیرونی و نیز در منتهای بی پرنسیبی و در اوج خیانت در پیش گرفته اند ، بی آبرویی هرچه بیشتر در پیشگاه مردم ایران و بی اعتباری روز افزون در بین نیروهای سیاسی ایرانی است و از دویدن به دنبال اربابان خارجی نیز آبی برایشان گرم نخواهد شد و از اینجا مانده و از آنجا رانده ، رسوا تر ازهمیشه ، همچون لکه ی ننگی از دامان تاریخ سیاسی ایران محو خواهند شد و اگر نامی از آنها باقی بماند تنها درس عبرتی خواهند بود از تجربه ی به نابودی کشیدن سازمانی انقلابی که با جدا افتادن از مردم خود به سراشیب سقوط در غلتیده و تجربه ای برای آیندگان خواهد بود .