پژواک نام حافظ در اروپا، زهرا شمس یدالهی
به بهانه روز حافظ بیستم مهر
حافظ كلمه ای عربی است و به معنی كسی است كه از حفظ چیزی را می داند. در دوران زندگی حافظ قران كتاب درسی اصلی بوده و همه آنرا از كودكی می خواندند و از بر می كردند. مطابق فرهنگ آنندراج ( ص ۱۴۷۹) واژه ی „حافظ را فارسیان به معنی مطرب و قوال به کار می برند كه البته “ قوال“ در مفهوم شاعر و سرود خوان و حافظ است و بر می گردد به “ قول “ که در موسیقی و ترانه، جای ویژه ای دارد „. پس می توان گفت كه لقب حافظ هم به دلیل از حفظ داشتن قران، دانش موسیقی و دانش های دیگر و نیز خوشخوانی و خوش صدایی به او داده شده است. مطابق تحقیقات خانم دكترهما ناطق در کتاب؛ حافظ خنیاگری، می و شادی (ص ۴۱) حافظ “ آن دانشمند و هنرمندی است كه بسراید، سروده ها را به آواز بخواند، راه ها و پرده های موسیقی را نیك بشناسد و سازندگی (دررساله های موسیقی ساززنان را گاه سازنده گفته اند) نیز بداند“.
از نوشته های حافظ به خط خود او چیزی در دست نداریم. آنچه به نام دیوان حافظ در دست ماست پس از مرگش محمد گلندام جمع آوری کرده است. دکتر خانلری معتقد بود که قدیمی ترین مجموعه ی شعر حافظ مربوط می شد به سال های ۸۱۱ (۳۶ غزل) و ۸۱۳ (۴۵۵غزل). ولی در سال ۱۳۸۷ آقای علی فردوسی در کتابی تحت عنوان „غزل های حافظ- نخستین نسخه یافت شده از زمان حیات شاعر“می نویسد این نسخه نخستین نسخه ای است که از زمان حیات شاعر به دست آمده است. این جُنگ را کسی بنام علا مرندی در سال ۷۹۱-۷۹۲ هجری قمری زمانی که حافظ هنوز زنده بوده جمع آوری کرده است. این كه از حافظ دست نوشته ای به جا نمانده است مشكلات فراوانی را در مورد صحت و ترتیب ابیات به وجود آورده است. امروزه مطابق نسخه ی خانلری چهارصد و هشتاد و شش غزل و چند تایی قصیده، مثنوی، رباعی، ساقی نامه و مغنی نامه دردسترس ما هست. دیوان حافظ در طی قرن ها وسیله ای امیدبخش برای فال گرفتن بوده است.
حافظ با توسعه ی تم هایی که در غزل های پیشینیان به کار رفته بود، با ابداع ها و نوآوری و نیز با ادغام تم های اخلاقی، فلسفی و همینطور عرفانی غزلسرایی را به اوج آن می رساند. تنوع وعمق مشاهدات اجتماعی و فلسفی، طنزی بسیار ظریف، افکارشاعرانه و هماهنگی کلام از مشخصات غزلیات حافظ به شمار می آید.
حافظ دنیا را با زبان خاص خود توصیف می کند و به آن آنچنان جانی می بخشد که اندیشه و افکارش از خلال جهان بینی اش به نمایش در می آید. زبان او زبانی است شاعرانه و سمبولیک، سرشار از ایهام و متفاوت با زبان عامه و زبانی است خاص سبک عراقی. درک معنی شعر حافظ گاهی بسیارمشکل است و این به دلیل سمبولیسم و بکار بردن متافورها، کنایات، تشبیه ها و سمبل هایی است که در شعر او به فراوانی یافت می شود.
در سراسر دیوان، حافظ علیه فساد زمانه اش، زهد و دورویی و ظلم مبارزه می کند. حافظ تسلیم سنت های زمانه و مذهب نمی شود و در برابر آن ها سر فرود نمی آورد:
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ
که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن (۹ – ۳۸۵ )
دیوان حافظ اثری شاعرانه وفیلسوفانه است ولی باید اذعان کرد که انعکاسی از تاریخ و اخلاق زمان او هم می باشد.
شهرت حافظ در دورانی که می زیست به شهرهای گوناگون و حتا به خارج از مرزهای ایران آن زمان هم می رسد. خود او نیز از گسترش وسیع شعرش آگاه بود:
به شعر حافظ شیراز می رقصند و می نازند سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی ( ۹ ـ ۴۳۱)
می دانیم که دیوان حافظ و یا قسمت هایی از آن به زبان های اروپایی ترجمه شده است اما این که ظهور نام حافظ به چه صورت در اروپا انجام گرفت مقوله ای است بس جالب که در زیر به طور خلاصه به آن می پردازم.
آشنایی اروپاییان با مشرق زمین و سرزمین ایران به قرن ۱۳ میلادی برمی گردد، زمانی که مارکوپولو (۱۳۲۴- ۱۲۵۴) سفر دریایی اش به شرق را آغاز کرد. او از اقامتش در ایران در فصل ۵ سفرنامه هایش سخن می راند . مارکوپولو پس از ملاقات با یک شاعر کرمانی یکی ازقطعات او را در کتابش می آورد. به دنبال سفر مارکوپولو، غربی های دیگری به ایران سفرمی کنند.
برای یافتن نام حافظ در اروپا نگاهی به سفرنامه ها می اندازیم.
بنا بر گفته ی آ. شیمل دانشمند آلمانی، اروپا برای اولین بار در سال ۱۶۵۰ با نام حافظ در سفرنامه های پیترو دلاوله آشنا می شود. او از ۱۶۱۴ تا ۱۶۲۶ در قلمرو امپراطوری صفوی سفر کرد. پیترو دلاوله در تابستان ۱۶۲۲ دو ماه در شیراز اقامت گزید و در جلد ۵ سفرنامه هایش شرحی در باره ی شیراز می دهد.
پیتر دلاوله زبان فارسی را در استانبول آموخت و آن را در مدت اقامتش در ایران تا حدی کامل کرد که حتا می توانست به زبان فارسی شعر بنویسد. او علاوه بر دیوان حافظ به نوشته های شاعران دیگری مانند نظامی، سعدی و غیره دست رسی داشت. دانستن زبان فارسی و منابع گوناگون ادبیات فارسی به سفرنامه های او ارزش ادبی می داد. دلاوله شرح و توصیف دقیقی از مقبره ی حافظ می دهد: „باغی است با یک قصر مرمرین کوچک. روی سنگ قبر او حروفی نوشته شده است. در کنار مقبره، قبر دو تن از شاگردان او دیده میشود. مسلمانان این محل را محل دیدار می نامند. در کنار قبر شاعر یک کتاب هست: دیوان اشعار که به زیبایی خوش نویسی شده است“. پیترو دلاوله حافظ را با پترارک شاعر ایتالیایی مقایسه می کند. او معتقد است که در ایران شاعران محترم شمرده می شوند و از جایگاه والایی در جامعه برخوردارند. آنان بسیار با هوش هستند. این شاعران موجودات خارق العاده ای هستند و استعداد فوق العاده ی دارند… (صفحه ۵۶۸). پیترو دلاوله تحت تاثیر دیدن مقبره ی حافظ در ستایش او ۴ بیت شعر به زبان ایتالیایی می سراید:
حافظ شاعر بزرگ در گور
استخوان هایش پوسیده، نامش بر روی هزاران کاغذ،
او با هنری قابل ستایش سروده است،
و ما آن ها را درمی یابیم.
هنگامی که پیترودلاوله به ایتالیا رفت نسخه ای از دیوان حافظ را با خود به رم برد. این نسخه هم اکنون در کتابخانه ی واتیکان نگهداری می شود. علاوه بر این پیترودلاوله در یکی از آکادمی های علمی رم یک سخنرانی کرد و چندین ترجمه را که خود او از اشعار حافظ کرده بود برای حاضران خواند.
سفرنامه های دلاوله در سال ۱۶۵۰در ونیز چاپ شد و در سال ۱۶۶۲به زبان فرانسه، در سال ۱۶۶۴به زبان هلندی، در سال ۱۶۶۵به زبان انگلیسی و بالاخره در سال ۱۶۷۴به زبان آلمانی ترجمه شد. سفرنامه های پیترودلاوله نقش تعیین کننده ای در معرفی حافظ به نویسندگان و شاعران اروپایی ایفا کرد.
آدام اورآلیوس هم که از ۱۶۴۰-۱۶۳۳به مسکو و سرزمین تاتار و ایران سفر کرد در سفرنامه هایش ضمن صحبت از شکوه قلمرو و سرزمین ایران می نویسد که هیچ ملتی در دنیا وجود ندارد که بیش از ایرانی ها به شعر علاقمند باشد. آنان در سرودن شعر موفق هستند و نوآوری های فراوان، افکاری زیبا، ظریف و پربار دارند. او در سفرنامه هایش چندین بار از شاعران بزرگ ایران نام می برد و برای مثال در صفحه ی ۶۰۳ این چنین رقم می زند: بهترین و خوب ترین آن ها (شاعران) سعدی، حافظ، فردوسی و … هستند.
یکی از کسانی که تصویر مزار حافظ را به اروپا می آورد سیاح آلمانی کمپفر (۱۷۱۶ ـ ۱۶۵۱) است. او منشی و پزشک سفارت سوئد در دربارهای روسیه و ایران بود. کمپفر در سال ۱۶۸۲ به کشور ایران سفر کرده، یادداشت هایی به آلمانی تهیه کرد و سپس آن ها را به لاتین ترجمه کرد. در سفرنامه ی کمپفر تصویر مقبره ی حافظ را که خود او ترسیم کرده می بینیم. او در این کتاب که شامل ۵ فصل است در صفحه ی ۱۰ نام سعدی و حافظ را ذکر می کند.
با نگاهی گذرا به سفرنامه های فرانسوی می بینیم که نخستین سفرنامه ها ادبی نبودند. برطبق این سفرنامه ها اولین مسافران ملوان، قاچاقچی و حادثه جو بودند و کنجکاوی آن ها را به سوی سرزمین ایران می کشاند. به تدریج منافع دیگری این کشش را افزایش می دهد، منجمله تبلیغات مذهبی، تجارت و بهره برداری از منابع دیگر. کم کم مسأله ی آشنایی با زبان، مسافران دیگری را به سوی این کشور جلب می کرد که به مرور زمان شرق شناس می شدند. از جمله ی این شرق شناسان می توان از ژان تِوِنو، پتی دو لاکروآ(فرانسوا، پسر، او کتاب هزار و یک روز را ترجمه کرد، پاریس ۱۹۸۱) و آنتوان گلان نام برد. او بارهای بار آثارسعدی و حافظ را خوانده بود.
نیمه ی دوم قرن ۱۷ هم دوره کنجکاوی های دانشمندانه ، سود جویی و هم سویی منافع تجاری، مذهبی، فرهنگی، سیاسی و نهایتا مطامع استعماری بود که مسافران و دولت ها را به سوی خاور زمین جلب می کرد. در این دوره گونه ی تازه ای از مسافران به ایران سفر می کنند: افرادی چون تاورنیه، شاردن، دولیه دولاند و تِوِنو که مشاهداتشان در باره ی نوع زندگی و آداب و رسوم و قوانین سیاسی بسیار دقیق و سیاسی بود.
دور نمای ایران کنجکاوی تاورنیه را خیلی زود به خود جلب کرد. او بین سال های ۱۶۶۵ -۱۶۳۶ شش بار به ایران سفرکرد. تاورنیه مطالعاتی در زمینه ی زندگی فرهنگی و سیاسی ایران انجام می دهد. او ۷ فصل از کتابش“ شرح سرزمین پارس“ را به مطالعه ی ادیان اختصاص می دهد. هنگامی که از شیراز سخن می راند از حافظ و دیوان او نام می برد:“. . . او به خاطرسرودن کتاب اخلاقی قطورش و به خاطر این که یکی از بهترین شعرای زمانش است، مقام والایی نزد پارسیان دارد . . . او همچنین شعر بلندی در ستایش شراب های گوارا دارد و این مسئله به خیلی ها نشان می دهد که خواجه حافظ مسلمان خوبی نیست به خاطر این که چیزی را که توسط قانون محمد اکیداً ممنوع شده بسیار می ستاید (ص ۳۱۵ سفر به سرزمین پارس).
جا دارد که از ژان شاردن ( ۱۷۱۳-۱۶۴۳) که چندین سال در اصفهان اقامت گزید به عنوان یکی از اولین افرادی که گنجینه های فنا ناپذیر ادبیات و هنر ایرانی را ارزش می نهاد نام ببریم. او از سال ۱۶۶۵ تا ۱۶۷۷ در ایران اقامت گزید. شاردن در آنجا به فراگیری زبان پرداخت و فارسی را به روانی صحبت می کرد و می نوشت. جلد دوم سفرنامه های شاردن در ۱۶ فصل به “ شرح علوم و هنرهای آزاد“ اختصاص داده شده است. عنوان فصل ۱۴ “ در باره شعر“ است. شاردن در آنجا رموز نوشتن (خط) پارسیان را تحسین می کند:“ هیچ خطی در دنیا زیباتر از خط فارسی نیست. هیچ مردمی به این زیبایی نمی نویسند“. او زبان فارسی را تحسین می کند و آن را زبان شعر و ادبیات می نامد.
به نظر شاردن در شعر فارسی تناسبی تحسین آمیز بین فکر و آهنگ، بین فلسفه و تصویر وجود دارد. شاردن می گوید که با خردترین شاعران منجمله حافظ در عالی ترین غزلیاتش مطالب مربوط به خداشناسی را با کلمات رندانه و با کنایه بیان می کند.
شاردن می نویسد؛ عادی ترین موضوع در شعر فارسی اخلاق و عشق است و در این زمینه از حافظ و سعدی به عنوان معروف ترین شعرای ایرانی نام می برد، اولی به خاطر زیبایی اشعار و دومی به خاطر تأثیر دقیق و معنا. بررسی سفرنامه های سیاحان به ما نشان می دهد که سفرنامه های پیترو دلاوله، تاورنیه و شاردن نقش مهمی در شناساندن ادبیات فارسی و خصوصاً شناخت حافظ در قرن ۱۷ اروپا و فرانسه ایفا کرده است. اهمیت سفرنامه ی دلاوله در این است که او اولین جهانگردی است که حافظ را به اروپاییان معرفی کرده است. دلاوله حتا اشعاری به زبان فارسی سروده است. او مانند شاردن زبان فارسی را به خوبی می دانست و این مطلب به او کمک کرد تا حافظ را بهتر بفهمد. تاورنیه در می یابد که موضوع اصلی دیوان حافظ شراب، در رابطه با اخلاق مذهب اسلام تضاد دارد. این قضاوتی دقیق و درست است. در روزگار ما هنوز تعدادی منتقد و پژوهشگر هستند که به این جنبه از شعر حافظ پی نبرده اند. آنچه که به اثر شاردن اهمیت می دهد اطلاعات تازهای است که در باره ی ادبیات پارسی ارائه می دهد، اطلاعاتی که فرانسویان تا آنزمان از آن بی اطلاع بوده اند.
با آنکه سفر نامه های تاورنیه و شاردن شهرت فراوانی در شناساندن ایران و ادبیات آن دارند اما بنا بر تحقیقات فرانسیس ریشارد مسافرانی چون تاورنیه و شاردن که از اصفهان گذشته اند گزارشات رافائل دو مانس را ( ۱۶۱۳ تا ۱۶۹۶)کپی کرده اند (ر.ج آیتی، در مصاحبه ای در سال ۱۹۹۵ با فرانسیس ریشارد در نشریه ی کارنامه صفحه ۵۵-۵۶). البته دائره المعارف ایرانیکا هم به گونه ای همین گفتار را تأئید می کند.
زهرا شمس یدالهی
اکتبر ۲۰۱۸