قتل خاشقجی، معیاری جهت سنجش ارزش ها
ایران فانوس، 25.11.2018
پس از مرگ دلخراش جمال خاشقجی روزنامه نگار افشاگر و تبعه عربستان سعودی که در کنسولگری عربستان واقع در استانبول ترکیه، سه شنبه دوم ماه اکتبر امسال به دست ماموران امنیتی و با دستور محمد بن سلمان ولیعهد پادشاهی عربستان، به طرز فجیعی قطعه قطعه و سپس در اسید ذوب شد، جهانی را به واکنش و موضع گیری و تحلیل های مختلف واداشت که هر کس و جریانی از ظن خود با این مقوله برخورد کردند.
کسانی با این موضوع از منظر انسانی و حقوق بشری برخورد کردند، کسانی چون رسانه های واشنگتن پست و نیویورک تایمز و سی ان ان از موضع افشاگرانه برخورد کردند، کسانی از منظر سیاسی و امتیازگیری و انتقامجویی و طبعاً کسانی نیز با خاموش کردن چراغ ها انگار که چیزی ندیده و نشنیده باشند اما مسئولین عربستان سعودی، ابتدا قتل خاشقجی را در کنسولگری، نپذیرفته و ادعا کردند که او پس از دقایقی کنسولگری را ترک کرده، سپس در مقابل افشاگری ترک ها و رسانه ها، گفتند جمال خاشقجی در اثر دعوای شخصی فوت کرده، بعداً گفتند به دست نیروهای خودسر کشته شده، اما با گذشت یک ماه و رو شدن انبوه اسناد و مدارک از جانب ترک ها و رسانه ها، بالاخره پذیرفتند که قتل خاشقجی، سیاسی بوده و دست بالاترین مسئولین و مقامات عربستان در این امر، مشهود است اگرچه دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا، سعی داشت تا محمد بن سلمان را از عواقب این قتل مبرا کند اما سازمان سیا تحت افشاگری ترک ها و رسانه های آمریکایی که جمال خاشقجی در یکی از آن ها کار می کرد، اظهار داشت که شخص بن سلمان مسئول حذف جمال خاشقجی در کنسولگری استانبول است.
با وجود این که قتل جمال خاشقجی، از دونالد ترامپ تا اتحادیه اروپا و حتی مجریان امر پذیرفتند و تعدادی را دستگیر و به مرگ محکوم کردند اما در این میان، کسانی و گروه هایی هنوز نپذیرفتند. تعدادی از گروه های اپوزسیون ایرانی و تجزیه طلب و وابسته به عربستان سعودی، هنوز در مورد قتل جمال قاشقجی که دنیایی را به واکنش واداشت و در تاریخ باقی خواهد ماند، مثال کبک سر را به زیر برف فرو بردند و از همه جالب تر فرقه رجوی است که حتی یک کلام در این مورد حرفی نزده است. این بلبلان بد آواز که شبانه روز در حال چهچهه اند در ابتدا و بادی امر، همه مسایل و مشکلات جهان را زیر سر آمریکا و اسراییل و شاه ایران، قلمداد و تبلیغ می کردند امروز اما در موضع گیری تبلیغاتی و سیاسی، از همه آن ها عقب تر مانده اند. از ترس قطع شدن جیره و مواجب و مسایل پشت پرده، جرئت حرف زدن ندارند و یا اگر حرفی داشته باشند که حتماً دارند و در خفاء به گوش ارباب خواهند رساند این که اگر شما قصد و نیت چنین کاری را داشتید چرا از تجربه ما استفاده نکردید و با ما هماهنگ نکردید تا همه ماجرا را به گردن حکومت ایران بیاندازیم و ضمن قال و مقال و گرد و خاک کردن، به مال و منالی برسیم. احتمالاً اگر انتقادی از جانب فرقه رجوی باشد که حتماً هست و در خفا هست، از این نوع و از این دست است.
می گویند، سگ ها حیوانات یکه شناس و وفاداری هستند و برایشان فرق نمی کند که ارباب، خوب و یا بد باشد. همین که ارباب باشد، دربست تحت الامر و وفادار خواهند بود.
فرقه رجوی، در عراق نیز که سه دهه مهمان بودند و بعضاً خود را به مثابه میزبان خطاب می کردند، در مقابل جنگ ها و کشتار صدام حسین از مردم ایران و عراق و کویت، که به دو میلیون تن برآورد می شود، نه این که انتقادی نداشتند بلکه از هر حیث همکاری کردند و در همه جرم و جنایات، شریک صدام حسین شدند. در مورد عربستان و اسراییل و آمریکا، نیز چنین است. گروهی که ابتدا، همه مسایل جهان را از آمریکا و اسراییل، می دانست حال به جای آمریکا و اسراییل، پاچه جداشدگان و نیروهای ناراضی و اسیر و خانواده های شان را گرفته و در این رابطه مسعود رجوی، در باب خانواده های اعضایش کتاب نوشته است که مثلاً مقصر همه مسایل و مشکلات و شکست ها، نه رهبران و خط و ایدئولوژی، بلکه همین جداشدگان و خانواده ها هستند و اربابان بی مروت و پیمان شکن، گناهی ندارند.
گروهی که در بیرون، ناچار است آب را فوت بکشد و با قاشق میل کند اما وقتی به مخالفین و جداشدگانش می رسد، اهل سختگیری و افراط است و شکایت و حکایت سر می دهد که آن ها تابع قوانین بیست هشتاد هستند و همین که بیست تا به ما بزنند و هشتاد تا به حکومت، ماموریت خود را انجام داده اند. معلوم نیست، کسی که لالایی بلد است، چرا خود خوابش نمی برد. جریانی که تا بن استخوان وابسته است و حتی محض فریب نیروهایش، حاضر نیست حتی یک درصد به ارباب و اربابانش بپردازد و خود را همچنان ضد ارتجاع و ضد امپیریالیسم و ضد صهیونیسم، جا بزند، آیا این جریان دچار دگردیسی و استحاله شده است؟ اگر در بیرون، دچار دگردیسی و استحاله شده پس چرا در درون، هر روز بیشتر از روز قبل در خود می رود و به خرافه و اختناق و زور، چنگ می زند و مانند دیوانه ها سر به دیوار می کوبد؟
حال معلوم شد، جریانی که به نیروهای خود فشار و استبداد و اختناق روا می داشت که مبارزه چنین و چنان است و سخت است و انقلاب، فدا و صداقت و سرعت و غیره می طلبد، ولی در اصل، هیچ کدام از این ها نبود بلکه، آن ها در مقابل ارباب زورمدار، تا کمر خمیده و قامت شان شکسته شده بود لذا جهت برون رفت، غیظ و حقارت و شرمندگی شان را در فرار به پیش، روی نیروهای اسیرشان خراب می کردند و این ها را به مثابه تبعات مبارزه و مبارزه مسلحانه، تبلیغ و اعمال می کردند تا ضمن فرار از نرم ها و قانونمندی های جهانی، از فشار جامعه جهانی بگریزند و هر روز از خود به بی خود درونشان بخزند و از این طریق، نیست و نابود شوند.
لهذا، قتل جمال خاشقجی، می تواند درس عبرتی برای دولت ها و گروه های وابسته باشد که چگونه بر اثر تخطی می توانند کنار گذاشته شوند. مسعود رجوی و محمد بن سلمان، که اولی بر کنار شد و دومی نیز کنار گذاشته خواهد شد، درس عبرتی است برای جانشینان این ها که به جای مردم به ارباب تکیه می کنند.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس