نگاهی به پیام ساختگی منتسب به مسعود رجوی
کریم غلامی، ایران فانوس، 22.12.2018
ایران زیر سنگین ترین تحریم ها و فشارهای جهانی قرار دارد اما چرا رجوی ها در بحران نا برون رفت فرو رفته اند.
چند روز پیش بود در فیس بوک فردی یک پست گذاشته بود با این محتوی که هر کس بر علیه „شاه زاده رضا پهلوی“ (بچه شاه) حرف منفی بزند نه تنها یک ایرانی نیست بلکه یک خائن است. البته افراد نادان هم بودند که این پست آن فرد را تایید می کردند. شاید برخی بگویند که مهم نیست او یک هوادار آتشین بچه شاه است، اما موضوع بسیار عمیق تر و دردناکتر است. اگر کسی صحبت از آزادی بکند و به پایه ای ترین مبنای آزادی یعنی آزادی بیان، اعتقاد نداشته باشد از اساس صحبت از آزادی لاف گویی بیش نیست. بیایید یک فرض غیر محال را در نظر بگیریم، فرض بر اینکه آمریکا جمهوری اسلامی را با قدرت نظامی و یا کودتا سرنگون بکند و بچه شاه را به قدرت بنشاند، اگر در این حکومت جدید من به شاه جدید یعنی رضا پهلوی، انتقاد بکنم و بر علیه عمل کردهای او یک مقاله درج بکنم، آن وقت من یک خائن و مرتد و ضد نظام و غیره، هستم و باید زندانی و شکنجه و اعدام شوم. مگر ما دیوانه هستیم و یا عقل خود را از دست داده ایم که یک انقلاب جدید بکنیم و یک دیکتاتور را جایگزین بکنیم.
همواره گفته ام که اعتراض کردن حق هر فرد و گروه و تفکر است، این حق شامل همه مردم دنیا می شود. بنابراین، من همواره از اعتراض های اجتماعی و فرهنگی و کارگری، حمایت کرده ام و خواهم کرد. چه بسیار نادان مردمی هستند که در کنار شعار آزادی و دمکراسی و حقوق بشر، شعار مرگ بر دیگران سر می دادند. شعار آزادی و شعار مرگ دو قطب متضاد هستند و در کنار هم جای نمی گیرند.
بخش بزرگی از این مردمان نادان، مجاهدین و رهبران بی مایه و خودفروخته آن ها هستند. از ساختگی بودن و بغایت تهوع آور بودن پیام شماره 11 منتسب به مسعود رجوی که بگذریم، این پیام چیزی نیست جز یک تفکر عقب مانده و چپاولگر و خون ریز. کمی به آمار که در زیر می آورم، توجه کنید و نهایتا نتیجه را خواهم گفت.
در کل دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی، کلا 35 نفر که نام آن ها ثبت شده است اعدام شده اند.
در دوران حکومت خمینی تعداد اعدام های سیاسی بین 5 تا 10 هزار نفر تخمین زده می شود که هر چند عدد دقیق وجود ندارد. به عنوان مثال، مجاهدین عدد اعدام های سال 67 را 25 هزار نفر اعلام کرده اند اما گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد عدد اعدام شده گان را 1879 نفر اعلام کرده است.
آماری که مجاهدین می دهند، عاری از هرگونه تحقیق و واقعیت است، آن اوایل که وارد سازمان مجاهدین شده بودم، عدد اعدام شده گان از اعضای مجاهدین را بیش از 100 هزار نفر اعلام کرده بودند. چند سال بعد، این عدد به 120 هزار نفر رسید و در مدت کوتاهی این عدد با معرفی کتاب جدید از لیست شهدای مجاهدین به 140 هزار نفر رسید. خیلی ها از جمله من سوال کردیم که این عدد 140 هزار نفر چگونه به دست آمده. مسعود رجوی در یکی از جلسات درونی مجاهدین اعلام کرد که مجاهدین طبق سنت سالانه 10 هزار نفر به عدد اعدام ها اضافه می کنند. ولی چند سالی بود که این کار را نکرده بودند. اول می خواستند که عدد 160 هزار نفر را اعلام کنند، ولی بعدا به 140 هزار نفر رضایت دادند. پر واضح است که اعداد اعلام شده توسط مجاهدین تهی از هر گونه اعتبار است.
هر چند که من هیچ عدد دقیقی از اعدام های سیاسی ندارم و امیدوارم که روزی این تحقیق بطور جامع انجام گیرد، فرض را بر همان 10 هزار اعدام زندانی سیاسی در دوران حکومت خمینی می گیرم. حال دوباره به اعداد نگاه کنیم.
35 نفر در دوران حکومت محمد رضا شاه و 10 هزار نفر در دوران حکومت خمینی، می توان نتیجه گرفت که در دوران به قدرت رسیدن بچه شاه و یا مجاهدین، ما با قتل عام میلیونی رو به رو خواهیم شد. باور کنید که اگر مجاهدین به قدرت برسند، آن ها این کار را خواهند کرد. زیرا از هم کنون آن ها اعلام کرده اند که هر کس که دست در حکومت جمهوری اسلامی داشته باشد، از دم تیغ خواهد گذشت چه افراد سیاسی و چه نظامی. پیام شماره 11 منصوب به مسعود رجوی را آیا ندیده اید؟ او خواهان „آماده باش“ برای „سرنگونی“ با „شمشیرها را باید جلا و صیقل داد“ داده است. قطعا شمشیر ها را برای کندن پوست موز نمی خواهد. او خواهان قتل عام و خون ریزی است.
همه اینها فقط یک فرضیه محال بود، حال کمی به واقعیت ها بپردازیم.
من به عنوان یک فرد جداشده از مجاهدین که سالیان در تشکیلات آن ها بودم آشنایی بسیار دقیقی از فرهنگ گفتار سران مجاهدین دارم. لحن صحبت های مسعود رجوی، لحن یک لومپن است که تلاش می کند به مانند یک فرد سیاست مدار و فهمیده صحبت بکند. پیام اخیر منتسب به مسعود رجوی، بسیار متفاوت با لحن و گفتار مسعود رجوی دارد. اگر کمی با دقت به این پیام گوش داده باشید، خواهید دید که مجاهدین تا کجا درمانده و عاجز از روند اجتماعی و سیاسی ایران هستند. اوج درماندگی مجاهدین، در اینجا است که می گویند „هر چند طول بکشد و هر چند نشیب و فراز داشته باشد“ نهایتا جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد. یعنی مجاهدین از „می توان و باید“ دست کشیده و به “ هر چند طول بکشد و هر چند نشیب و فراز داشته باشد“ عقب نشینی کرده اند. دم خروس وا داده گی مجاهدین در جایی دیگر خود را نشان می دهد، مجاهدین مدعی هستند که رژیم ایران در قبال تحریم ها و فشارها و باجگیری های آمریکا کوتاه خواهد آمد(تا به امروز که دولت ایران در قبال زورگویی و باجگیری دونالد ترامپ کوتاه نیامده است) و عقب نشینی خواهد کرد و مجاهدین با وضعیت جدید „انطباق“ پیدا خواهند کرد. البته منظور مجاهدین از انطباق، همان فرصت طلبی است.
مجاهدین بی مایه و بی عمل، برای پوشاندن وا داده گی شان همواره „وارد دوران آماده باش“ می شوند. از سال 1367 آتش بس اعلام شد و مجاهدین بستر حیاتی جنگ را از دست دادند همواره به حالت „آماده باش“ وارد می شوند. 30 سال است که مجاهدین و رهبران آنها به حالت „آمده باش“ وارد شده اند و در آن حالت باقی مانده و از آن خارج نشده اند. سران مجاهدین، سالیان است که با پول های کشورهای عربی در رفاه و آسایش زندگی کرده اند و این آن ها را به افرادی بی خاصیت و غیر فعال، تبدیل کرده است که همواره در حالت آماده باش (خواب) هستند. این مفت خوری مجاهدین، به جایی رسیده است که جنبش های اعتراضی مردم ایران را به حساب خود می گذارند. آن ها مدعی هستند که اگر مبارزه!!! آنها نبود، مردم ایران امروزه دست به اعتصاب و اعتراض نمی زدند. در واقع مجاهدین عامل اصلی عقب افتادن جنبش های اجتماعی هستند. آن ها همواره با ترور و خمپاره زدن در شهرهای ایران جامعه ایران را بسته و خشن کردند.
در پایان سخن، باید به این نکته اشاره بکنم که حمایت و همراهی نشان دادن با تحریم های گسترده آمریکا علیه ایران، چیزی جز نمک پاشیدن به زخم ها و درد و رنج های مردم ایران نیست. این مردم ایران هستند که از تحریم ها بیشترین آسیب و محرومیت را می بینند. رجوی ها که با شروع تحریم ها شادمانی کردند، باید گفت که شادی آن ها برای گرسنگی مردم و اشک کودکان و فقر آنان است.
„پایان“