وضعیت مجاهدین خلق در آلبانی . گفتگوی محمد حسین سبحانی و حسن حیرانی (قسمت سوم)
آیا رجوی توانسته زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟
گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی از اعضای جداشده از مجاهدين خلق در آلبانی ـ قسمت سوم
تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 04.09.2019
محمد حسین سبحانی :
با تشکر از پاسخ شما ، آقای حیرانی من خودم وقتی که اخبار سازمان مجاهدین را در آلبانی دنبال میکردم فکر می کنم آخرین دسته از نیروهای مجاهدین خلق در شهریور 95 از عراق خارج شدند و به آلبانی آمدند. به دلیل عدم ثبات استقرار و جا نیفتادن تشکیلات مجاهدین خلق در البانی افراد اجازه داشتند یا میتونستند در شرایط عدم تثبیت سازمان مجاهدین میدیدم توی خیابون ها می آمدند و هر کدام بعد از سال ها و بدون اغراق دهه ها مردم کوچه و بازار را از نزدیک می دیدند، وضعیتی که در عراق برای آنها وجود نداشت و هر کدام سال ها و دهه ها در همان چاردیواری قلعه اشرف در حبس بودند، حالا امده بودند توی خیابان های تیرانا ، بعضی توی خیابان های تیرانا عکس یادگاری می گرفتند ، حالا من اگر اشتباه میکنم شما تصحیح بفرماید، مثلا یک پول تو جیبی هم به آنها می دادند . اما الان به نظرمیرسد که این روند کلا حذف شده و افراد را سازمان آورده و در همان چاردیواری که به عنوان اشرف 3 از آن یاد می کنه دوباره در یک حصاری جدا داده است و کسی از این زندان دیگر امکان خروج ندارد.
به نوعی میشود، گفت که در واقع ازنظر ما زندانی که دراشرف بوده و یا درلیبرتی بوده ، الان در آلبانی تواسنته این زندان را دوباره بازسازی کند و به زعم خودش یک تشکیلات و ظرفی که در واقع بتواند با اعمال کار اجباری و شاق برای افرادی که بالای 50 و 60 عمر دارند و در نتیجه خسته کردن فکر و جسم افراد روند مغزشویی را دوباره احیا و اعمال کند.
آیا رجوی توانسته است زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟
شما تصورتان چیه؟ آیا زندان اشرف 3 در آلبانی همان زندان اشرف 1 در عراق نیست؟
الان شرایط سازمان مجاهدین در آلبانی چگونه است؟
آیا اونجا بقول خود سازمان مجاهدین زندان اشرف 3 را آب بندی کرده است؟
چرا ازتیرانا رفتند توی این روستای مانز که دیگه کسی اجازه ورود وخروج نداشته باشه؟
حسن حیرانی:
عرضم به حضورتون در ابتدا كه ما اومديم به تيرانا و در مجموعه آپارتماني در منطقه كشار تيرانا كه توسط سازمان ملل اجاره شده بود مستقر بوديم كه البته اين محل و ظرفي كه ما در اون مستقر شده بوديم انتخاب فرقه نبود و كاري از دستش برنميومد و البته اينها يك كارهاي احمقانه اي هم اونجا انجام دادند از جمله اينكه اومده بودن در سر وته اين خيابوني كه ما توش در آپارتمانها مستقر بوديم درب نرده اي زده بودن و بالاي درب هم نيزه نيزه بود مثل درب اشرف و بارول بولت در آسفالت كف خيابون تثبيتش كرده بودند با اين استدلال كه در دو طرف اين كوچه اين ما هستيم اين خيابون هم واسه ماست يك درب نرده اي و يك كيوسك هم واسش گذاشته بودند. واقعا آدم شوك ميشد كه چطور وقتي عده اي درپيله افكار عقب مانده چهل پنجاه سال پيش خودش غلت ميزنه به چنين كارهاي مسخره اي دست ميزنه اصلا هيچ درك و دريافتي شعورنداشتند كه همسايه ها زنگ زده بودند به پليس و پليس اومده بود اونجا و حضرات هم همه در رفته بودند و كيوسك نگهباني هم خالي بود پليس هم اومده بود يقشون رو گرفته بود كه كي به شما اجازه داده كه وسط خيابون بياين و درب نرده اي بزنيد مگه ارث پدرته. اين درحالي بودكه درسته دو طرف اون كوچه آپارتمانهايي كه مابوديم وجود داشت ولي تو همون كوچه يك درمانگاه و يك داروخانه هم وجود داشت كه اينها اونا رو هم صاحاب شده بودن و در اعتراض اون دكتر داروخونه ايه بهش گفته بودن كه اشكال نداره مريضهاي شما ميتونن از اين درب رد بشن بيان داروشون رو بگيرن و ،،، خلاصه پليس دستور به جمع كردن درب داد و لي فرقه هفته بعد يا دو هفته بعد دوباره اينكار رو تكرار كرد و دوباره همين اتفاق افتاد والنهايه سه بار اين اتفاق افتاد. النهايه پليس به اين فرقه گفت باباجون اين كار جرمه تو اين كشور تو نميتوني بيايي خيابوني كه توسط ماليات مردم ساخته شده و متعلق به شهرادري هست رو تصاحب كني با اين دليل كه خونه من تو اين كوچه است و اينكه ميگي تهديد امنيتي داريم توهيني به سيستم پليس و امنيت اين كشوره. فرقه مجاهدین درحالي مدعي بود كه اون آپارتمانها هم مال فرقه نبود توسط سازمان ملل اجاره شده بود. اينا همش ازماهيت اين فرقه در مياد و اينكه شما ميگي قبلا نفرات بيرون ميومدند به اين دليل بود كه امكان بگير وببند بيشتري فرقه مجاهدین نداشت و مثلا در زمان ورزش تحت ضوابطي به صورت دو و يا سه نفره افراد ميتوانستند در همون خيابونهاي اطرف محل اسكان كه خودش خارج شهر محسوب ميشد قدمي بزنند البته به صورت چند نفره كه البته در ادامه همونطوركه ميدونيد فرقه مجاهدین در زدوبندي با بخش فاسد دولت اينجا تيكه زميني در اطرف روستاي مانز خريد و با پولي كه ازسعودي واسش ميومد مزرعه حيوانات خودش رو ساخت و در رابطه با اينكه شما ميگين به نفرات پول داده ميشد من باب اطلاع شما پول تو جيبي كه به نفرات داده ميشد به هر نفر هزار لك در ماه بود كه ميشد نه دلار ودر واقع روزي سي لك به نفرات پول تو جيبي ميدادند درحاليكه يك پفك معمولي قيمتش 60 لك بود يعني يك نفر در روزي تنها يه نصفه پفك ميتونست بگيره يا اينكه هر دو روزي يك بار يه بستني قيفي كوچيك كه قيمتش شصت لك بود ميتونستي بگيري و يا من باب اطلاع شما قيمت يك بليط اتوبوس 40 و يا 50 لك است چون هدف فرقه مجاهدین وابسته نگه داشتن نفرات بود و بعد هم كه ما به رو به مزرعه حيوانات بردن اونجا همه جاش گل بود چون زمستون نبود و ساخته نشده بود كه خود من هم ريه هام عفونت كرده بود چون وسايل گرمايشي در ابتدا در اونجا نبود و نفراتي دچار مشكل شده بودند و….
در رابطه با بردن نفرات به مزرعه حيوانات یا همان زندان اشرف 3 ، رجوی مدعي بود كه ضرورت اين دوران است و خود ابريشمچي در نشست ميگفت اينكه ما اومديم اينجا فقط و فقط به دليل اين بحث دوسال است كه ما نياز به يك ظرف ارتش آزاديبخش داريم والا كه اصلا نيازي نبود و ….و الان هم كاملا مشخص شد كه چه دروغي ميگفتند.
بعد از مدتی دوسال هم تموم شد و نيت اينها برملا شد. به لحاظ بگير وببندها هم اينا رفتند و يك سري شركتهاي سكوريتي رو استخدام كردند كه البته همه اونها هم از وابسته هاي حكومتي هستند و با درجه امنيتي بالايي اينا رو به كار گرفتند از جمله اينكه همشون تفنگهايي مثل مسلسهاي يوزي هاي اسرائيلي داشتند و پشت سياج و سیم خاردار های حلقه ای ايستاده بودند و نگهباني ميدادند كه همون موقع هم افرادخيلي متناقض بودند و از اين موضوع ناراحت بودند چون در عراق كه سربازان عراقي دور و براشرف نگهباني ميدادند و اينقدر فرقه ميگفت چنين است وچنان است و پاسدار مالكي و ….. حتي يك مورد هم سربازان در حالت معمولي تفنگي دستشون به سمت داخل اشرف نبود اصلا حتي لباس هم تنشون نبود چون هواي اونجا گرم بود وبا لباس راحتي و تفنگشون هم تو كانكس شون بود خلاصه در اثر تناقضات افراد نشستي گذاشته شد كه اي واي اين حرفها چيه سازمان با كلي خون دل و زحمت و صرف هزينه گزاف سكوريتي استخدام كرده چون حفظ جون نفراتش واسش مهمه و …. ولي طنز قضيه اين بود كه اگه اينا كه مثلا فرقه به طرز مضحكي مدعي بود تهديد موشك زدن از جانب رژیم به ما هست ، ولی اعضای سازمان در محفل ها می گفتند که پس چرا رو به داخل سر اسلحه رو گرفته بودند و نگهباني ميدادند و همون موقع به شوخي افراد به فرمانده هاشون ميگفتند كه اين سكوريتي ها كه استخدام كرديد و مسلسل به دست هستند حكم تير هم دارند كسي بره به رگبار مي بندند. و اما در رابطه با بيرون اومدن از مزرعه حيوانات جديدا بريفي كه در داخل فرقه خونده شده بر اساس اونچه كه فرقه مدعيه از داخل رژيم اخبار و اطلاعات سكرتي بدست آورده كه رژيم ميخواد با كمك مزدوراش در تيرانا كه مثلا ما باشيم اقدام به گروگان گيري و آدم ربايي بكنه و تا اطلاع ثانوي آماده باش است و تنها واسه موارد پزشكي تردد به بيرون آنهم با حضور فرمانده و چنين وچنان بايد باشه و ….. كه البته دليلي نداره جز اينكه هرچه بيشتر افراد رو در حبس نگه دارند و تنها واسه موارد پزشكي كه افراد به بيمارستان مادر ترزا ميان كه گاها ما هم باهشون برخورد داشتيم البته برخورد بدي از كسي نديدم حتي خيلي وقتها هم يواشكي بودن اينكه نفر كناري بفهمه واسه ما دستي هم تكون ميدن چون همشون دوستاي سابق ما هستن همشون مارو خيلي خوب ميشناسند و ماه اونها رو خوب خوب ميشناسيم خيلي خوب هم دردهاي همديگه رو ميدونيم و حس می کنیم ، اما بخشی حالا به دليل بن بست و نااميدي و …. و مجموعه مسائلي كه باعث شده اونجا رو هنوز ترك نكرده اند ولی ریزش هم چنان ادامه دارد.
ادامه دارد