پایان تئوری „جرقه و جنگ
ایران فانوس، 01.10.2019
روز دوشنبه سی ام ماه سپتامبر نمایندگان مجاهدین خلق در آمریکا علیرضا جعفرزاده، شاهین قبادی و سونا صمصامی، طی یک کنفرانس مطبوعاتی مدعی شدند که اسناد و مدارکی در دست دارند که حملات روز شنبه پانزدهم سپتامبر و حملات زمینی اخیر حوثی های یمن، طرح و برنامه و نقشه های حکومت ایران بوده است. ادعای فوق، زمانی برملا و افشاء می شود که بسیاری از کشورهای اروپایی مثل آلمان و فرانسه و انگلستان، ایران را به خاطر حملات موشکی و پهبادی آرامکو محکوم کردند و همچنین آمریکا و عربستان سعودی، نیز اذعان کردند که مدارکی در دست دارند مبنی بر این که این حمله و حمایت از جانب ایران و از داخل خاک ایران بوده است اما چرا تا کنون این مدارک رسانه ای نشده است، دو حال بیش ندارد یا این که کشورهایی مانند عربستان و آمریکا و انگلستان، دروغ می گویند و از حربه آرامکو و بحث گرانی انرژی و غیره خواهان فشار علیه ایران هستند تا راه مذاکره را باز گشایند یا این که اسناد و مدارک متقنی در دست دارند و خواهان اعتراف علنی آن ها نیستند چرا این که پس از اعتراف، می بایست اقدام پیشگیرانه و تلافی جویانه به عمل آورند که توان چنین اقدامی را ندارند لذا سکوت پیشه کرده اند.
با سابقه ای که از مجاهدین خلق در دست است، آنان در مواقعی که دشمنان مردم ایران صدمه می بیند خود را به آب و آتش می زنند و نخود هر آشی می کنند تا مبادا جیره و مواجب شان کمتر شود. آنان همچنین در سال 2002 بحث تاسیسات هسته ای نطنز و فردو، را مطرح کردند که بعداً مشخص شد این اطلاعات را از سازمان های اطلاعاتی چون موساد به دست آورده و با همه نیاتی که از افشای آن ها داشتند همچنین بر سیاق قبل خواهان آتش افروزی و جنگ در منطقه به ویژه جنگ کشورهای غربی و عربی و اسراییل، علیه ایران بودند که تا امروز تمامی نقشه ها و حربه و جرقه هایشان به جنگ منجر نشد بلکه به ضعف و تباهی دشمنان ایران بدل شد.
آنان که رهبری مجاهدین خلق را می شناسند و از نزدیک گفتارش را شنیده اند، او بارها تئوری „جرقه و جنگ“ را مابین کشورهای ایران و عراق و ایضاً کشورهای دیگر منطقه علیه ایران، مطرح کرد و به نیروهای روحیه باخته اش اذعان کرد که اگر شما اهل جنگ هستید، جرقه اش از من. او خود را استاد و رهبر جرقه های جنگ مابین ایران و عراق و کشورهای دیگر علیه ایران، می دانست اما با این وجود به نیروهایش در جنگ اعتماد نداشت چون که او جنگ ایران و عراق و سپس عملیات فروغ جاویدان/مرصاد، را تجربه کرده بود و النهایه همه سرمایه هایی که بر روی جنگ مابین ایران و آمریکا، قرار داده بود، ولی تا امروز جنگی اتفاق نیفتاد.
واقعیت این است که کشورهای منطقه به خاطر موقعیت و منابع و مزایایی که در اختیار دارند هیچ کدام خواهان جنگ و ویرانی کشورهای خود نیستند اما از بحران های پیش آمده خواهان استفاده علیه دیگران و دشمنان خود هستند و از جنگ فرسایشی دوری می کنند با این وجود با مدیریت بحران ها به نفع موقعیت خود بهره می برند. اما تروریست ها مختصات شان فرق می کند. آنان نه مردم و نه کشور و نه معادن و هیچ چیز دیگر برای از دست دادن ندارند. آنها جز نفرت و انتقام و جرقه و جنگ، چیزی در سر ندارند و اتفاقاً در تمامی چند دهه اخیر که تروریست های منطقه رشد و نمو کردند و به حیات خود ادامه دادند، تنها در شکاف اختلاف و جنگ مابین کشورهای منطقه بوده است. این چنین است که مجاهدین خلق به روال سابق و به نیابت از رهبر غایب، به دنبال جرقه مابین کشورهای غربی و عربی و ایران، هستند تا شاید از این فرصت و جنگ، فرجی حاصل گردد و آنان از انزوا و مرگ تدریجی رها شوند.
با این وصف اما، یک موضوع و مسئله را نیروهای تروریست به ویژه مجاهدین خلق، از یاد برده اند و آن در ابتدا زمان و سپس توان جنگی نیروهای متخاصم است. عملیات رعدآسا علیه تاسیسات نفتی آرامکو، ثابت کرد که دیگر موضوعی به نام „جرقه و جنگ“ معنا و مفهوم خود را از دست داده است. اگر کشورهای آمریکا و عربستان و اسراییل و متحدین شان، توان جنگی داشتند، منتظر جرقه مجاهدین خلق باقی نمی ماندند و ماه ها و سال ها قبل جنگ علیه ایران را آغاز می کردند.
آنان توان جنگی در مقابل قدرت های قوی را ندارند مگر این که به دنبال توان جنگی برتر و به دنبال جنگ صد برابر، در به در به دنبال رهبر مفقود الاثر باشند تا او به اربابان خود جنگ ایدئولوژیک بیاموزد و یا این که از مریم قجر که در کشور آلبانی و قرارگاه اشرف سه، جنگ گیس کشی به راه انداخته است، آموزش ببینند.
بنابراین یکی از شقوق افشاگری مجاهدین خلق در آمریکا ایجاد جرقه بود که هنوز نزده خاموش شد. اما شق دیگر از اطلاعات عربستان سعودی به دست مجاهدین خلق به مثابه آنچه که ایران نیروهای تحت الحمایه خود را حمایت جدی می کند، عربستان سعودی نیز با ارائه اطلاعات راست و دروغ و افشاگری آن اطلاعات توسط مجاهدین خلق در آمریکا، خواسته است تا نیروهای نیابتی خود را از مرگ و فلاکت نجات داده و به خانه سالمندان، انگیزه مقاومت داده باشد. به هر حال آنچه که تا کنون زمان ثابت کرد، از این پس تئوری „جرقه و جنگ“ کارکرد ندارد و با هیچ کنفرانس افشاگرانه ای خانه سالمندان جوان و جنگی نخواهد شد.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس