مسعود رجوی کیست ؟ زنده یا مرده، کجاست ؟ (قست دوم)
ـ چرا مریم رجوی و سازمان مجاهدین خلق در این مورد سکوت کرده اند؟
ـ واکنش مسعود رجوی در سرفصل های تاریخی که جان وی تهدید می شده ، چگونه بوده است؟
انگیزه ساواک در تخفیف مجازات و تبدیل حکم اعدام به حبس ابد برای مسعود رجوی چه بوده است؟
برگرفته از گفت و گوی جواد فیروزمند با محمدحسین سبحانی
مطلب زیر توسط ایران قلم ویرایش و از گفتار به نوشتار تبدیل شده است
مقدمه: اگر ما از دریچه پاسخگویی به این سوال که مسعود رجوی کیست و با شناخت دقیق تر از ویژگیهای و واکنش های مسعود رجوی در سرفصل های مهم تاریخی فعالیت سازمان مجاهدین که همراه با بحران و تهدید فیزیکی برای او بوده است ، می توانیم بر اساس آن بهتر ارزیابی خودمان را بگوییم که آیا اکنون مسعود رجوی می تواند زنده باشد یا اینکه مُرده است؟ هر چند که لازم به یادآوری مجدد است که ما مسئولیتی در این مورد نداریم، به دلیل این که اطلاعاتی نداریم. این وظیفه و مسئولیت خانم مریم قجرعضدانلوست که توضیح بدهد که مسعود رجوی زنده یا مُرده است؟ ولی اگر سازمان مجاهدین و مریم رجوی در این مورد سکوت کرده اند، ما باید تلاش کنیم که با طرح مداوم آن، این موضوع را زنده نگهداریم که آیا مسعود رجوی زنده است یا مرده و چرا سازمان مجاهدین در قبال این موضوع بسیار مهم سکوت کرده است؟
محمد حسین سبحانی: مهمترین مساله درباره مسعود رجوی از 22 بهمن 1357 و پیروزی انقلاب علیه رژیم شاه این بود که او به دور خود یک دیوار ضخیم حفاظتی ایجاد و همواره تحت حفاظت بوده است. در این میان مهمترین اتفاق رخ داده در 30 خرداد 60 بوده که بر اساس آن تا ششم یا هفتم مرداد یعنی حدود 35 روز بعد مسعود رجوی از تهران فرار می کند و به همراه دکتر بنی صدر و بهزاد معزی به پاریس می روند. در این مدت یکماه و چند روزه او متوجه می شود که بسیاری از نیروهای سازمان اعدام شده اند و احتمال ضربه خوردن سازمان مجاهدین خلق وجود دارد. او در حالی که همه در صحنه بودند، مسعود رجوی صحنه را ترک می کند؛ اما باید پرسید چرا؟ چون معتقد بوده است که باید زنده بماند و وارث، جانشین، طلایه دار و ادامه دهنده راه بنیانگذاران سازمان مجاهدین باشد و باید این راه را او به مقصود برساند.
جواد فیروزمند: البته وقتی وارد بررسی تاریخی این موضوع می شویم می بینیم که سازمان چنین موضوعی را به شکل دیگری بیان می کند. سازمان می گوید که “ما این ماموریت را روی دوش مسعود رجوی گذاشتیم!”. یعنی کادر مرکزی و دفتر سیاسی آن موقع سازمان یعنی افرادی اعم از موسی خیابانی، اشرف ربیعی، علی زرکش، حیاتی و دیگر افرادی که در واقع از مسئولین برجسته آن زمان بودند چنین مسئولیتی را روی دوش او گذاشته اند. بنابریان وقتی سازمان این مساله را بیان می کند، دیگر نمی توان به مسعود رجوی خُرده گرفت که بخواهد جان خود را حفظ نکند و در آن شرایط از ایران فرار نکند!
محمد حسین سبحانی: بله، ولی این شگرد متعلق به نه تنها سازمان مجاهدین بلکه همه احزاب، سازمان ها، دولت ها و حکومت هاست که حرف خود را در دهان دیگران می گذارند و خواسته های خود را از زبان دیگران بیان می کنند. همان طور که به خاطر دارید در بحث طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی نیز همین روش به کار برده می شود و رجوی می گوید:
” محمود عطایی و علی زرکش گفته اند که ما دست خود را قطع می کنیم و چه و چه می کنیم، اگر تو قبول نکنی با مریم عضدانلو ازدواج کنی!” یعنی حتی در بحث طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی گفت که “من اصلا همچین چیزی را نگفته ام و پیشنهاد نداده ام!”
و رجوی بطور دقیق در روز باصطلاح ازدواجش با مریم عضدانلو می گوید:
” پیشنهاد را علی زرکش فرستاده بود و عقل خودم بـه این پیشنهاد راه نبرده بود… بعد نوشته محمود عطایی رسید… بله این دو کوه مرد٬ این دو شیرآهن کوه مرد با مریم و مهدی٬ عزم ما را جزم کردند.» نشریه مجاهد٬ شماره 253 “
او مدعی بود که عقلش !ن به این جاها قد نمی داده که برای همردیف کردن مریم عضدانلو با مسئول اول سازمان مجاهدین که خودش باشد، لازمه اش ” یگانگی تشکیلاتی و خانوادگی ” است و باید مریم عضدانلو از شوهرش ابریشمچی طلاق بگیرد تا با من ازدواج کند، او می گوید علی(زرکش) و محمود(عطایی) گفتند که باید این کار را کرد و من پذیرفتم!” البته برای ما از آفتاب هم روشن تر است که رجوی و تمام آدم هایی که در این جایگاه ها قرار می گیرند حرف ها و نیت های خود را در دهان دیگران می گذارند..!
اما اگر روی بحث خودمان متمرکز شویم می بینیم که در سایت سازمان مجاهدین مهدی ابریشمچی درباره خروج یا همان فرار مسعود رجوی از تهران و رفتن وی به پاریس می گوید:
“این یک تصمیم بزرگ بود که ما و یا هیچ کس دیگر نمی توانست آن را بگیرد و تنها خود مسعود رجوی می توانست آن را بگیرد.”
و از قول ابریشمچی ادامه می دهد:
” از یک طرف جان مسعود رجوی و از طرف دیگر به دلیل عالی ترین مصلحت سیاسی سازمان یعنی راه گشایی سیاسی، تمام مرکزیت سازمان از مسعود رجوی خواست که به خاطر صعوبت این تصمیم گیری هم از نظر ایدئولوژیک و هم به لحاظ سیاسی حرف آخر را خود وی بزند!”
و ابریشمچی ادامه می دهد:
” البته طبیعی بود که طبق سنت معمول، مسعود تصمیمی را اتخاذ می کرد که ریسک روی جان خودش بود و به نفع سازمان و جنبش مقاومت برای آزادی! به این ترتیب تصمیم نهایی بر دوش مسعود رجوی گذاشته شده بود و بار دیگر به یُمن فداکاری و پذیرش خطر از سوی بالاترین نقطه رهبری یعنی از خودش در یکی از نقاط و سرفصل های حساس مقاومت ایران، گامی بزرگ در جهت تثبیت و …و…و…”
یعنی در واقع ابریشمچی می گوید که رجوی فداکاری کرده و راه پُرخطری را ، یعنی فرار از صحنه جنگ و ایران، را انتخاب کرده است؛ در حالی که همه در ایران ماندند و کشته شدند و آنها کار پُرخطری نکردند، اما این که مسعود رجوی با حداکثر ایمنی و اطمینان کامل نظامی و پرواز از تهران خارج شده و به فرانسه رفته است کار پُرخطری بوده است..! آن هم در شرایطی که دکتر بنی صدر به عنوان رئیس جمهوری که تا آن موقع در ایران مسئولیت داشته با وی همراه بوده است و هیچ مانعی برای این سفر وجود نداشته است! ضمن این که فردی هم خلبان بوده که به لحاظ فنی فردی ماهر و از خلبانان زمان شاه بوده است. این که سازمان می گوید یک کار پیچیده بوده، درست است؛ این کار پیچیده بوده است، اما به این شکل صورت گرفته است و رجوی توانسته تا به این صورت از ایران فرار کند و اصل مطلب هم همین است. در حالی که چند ماه بعد موسی خیابانی، اشرف ربیعی و افراد دیگر دستگیر و اعدام و یا ترور می شوند. بنابراین در این نقطه نیز که یک سرفصل مهم تلقی می شود ، مسعود رجوی فرار کرده، به فرانسه رفته و مزه زنده بودن و رهبری کردن را دوباره چشیده است. همچنین همه را به دنبال خود کشانده است و همه این ها برای آدمها دارای نوعی لذت و ارضای شخصی است! و در این میان برای بار سوم نیز از مرگ خود را نجات داده است.
جواد فیروزمند: ولی من فکر می کنم که وقتی رجوی در بهبوحه عملیات ها و بگیر و ببندها با هواپیما به فرانسه فرار می کند و حداقل برای بار سوم مزه زنده بودن و به تَبع آن مزه رهبری کردن را دوباره می چشد، تا زمانی که موسی خیابانی و اشرف ربیعی زنده بودند این احساس را به طور کامل نمی توانست داشته باشد و نمی توانست بگوید که “رهبر سازمان عملاً من هستم!”. چون در آن دوران فردی مانند موسی خیابانی قوی تر از او وجود داشته است.
محمد حسین سبحانی: البته آقای فیروزمند جسارتاً باید بگویم که درست است که موسی خیابانی با افرادی مثل مهدی ابریشمچی، عباس داوری ،محمود عطایی و دیگران تفاوت داشته است، اما او یعنی موسی خیابانی هم زیر مسعود رجوی جای می گرفته است و اگر چه با بقیه اعضای مرکزیت فاصله داشته است ولی او هم زیر مسعود رجوی جای داشته است. وقتی مسعود رجوی در هفتم مرداد فرار می کند و به فرانسه می رود در واقع چشم انداز را می دیده است. چه کسی بهتر از رجوی می توانسته تا سرمایه تشکیلاتی سازمان را بداند؟ خروج او به این دلیل بوده که به سرمایه سازمان اطلاعات و اشراف کامل داشته است و با ضربات نظامی که به نیروهای تشکیلات می خورده، می دانسته دیگر شانسی وجود ندارد و اتفاقا به همین دلیل فرار کرده است. سرمایه گذاری بر روی این بوده است که 30 خرداد یک جنبش اجتماعی فراگیر شروع می شود و با توجه به حضور رئیس جمهور در کنار این جنبش، چرخش صورت می گیرد، ولی این نشده است. او فکر می کرد کار تمام است.
جواد فیروزمند: یعنی حکومت سرنگون می شود.
محمد حسین سبحانی: همین طور است! در اصل تصور این بود که با توجه به وجود رئیس جمهور، جابجایی قدرت صورت می گیرد. ولی این اتفاق نیافتاد و مسعود رجوی متوجه این مساله شد، در این شرایط راهی جز فرار و ترک صحنه نداشته است. این که سر خیابانی چه خواهد آمد و این به معنای حذف رقیب نیز بوده است یا خیر، من اکنون نمی توانم در این باره قضاوت کنم. من فکر می کنم فرار رجوی و بی توجهی او به جان خیابانی و امثال وی با این توجیه بوده که “من باید سازمان را حفظ کنیم، چون این سرمایه خلق است!” در شهریورماه یک عملیات تروریستی بسیار مهم یعنی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی صورت گرفته است. همچنین بسیاری از کارها که سازمان مجاهدین می خواست انجام دهد، اما نتوانسته است. چون فقط عملیات هایی که انجام شده را می دانیم و از آنهایی که امکان انجام آنها وجود نداشته ،بی خبریم. چه کسی جز مسعود رجوی از عملیات های صورت نگرفته مطلع بوده است؟ بنابراین به این تشخیص رسیده است که اگر بماند به سراغ خودش خواهند آمد و برای همین صحنه را ترک کرده است.
اخباری که وجود دارد این است که مسعود رجوی در فاصله سال 57 تا 60 در همان هفته ها و ماههای اول پاسپورت گرفته و یک بار به فرانسه رفته است و خود سازمان هم این را قبول کرده است. به هر حال رجوی در این جا نیز مانند آنچه در قبل تجربه کرده بود، به نفر سوم چشم داشته است. تا یک جایی به فکر نجات جان خودش بوده و از یک جایی به بعد می گوید که تنها راه نجات و تنها راه سرنگونی رژیم یک نیروی سومی است که بی شک یک نیروی خارجی است. بنابراین او به خارج از کشور آمده و مزه زنده بودن را دوباره حس کرده است. در 19 بهمن ماه 1360 موسی خیابانی، اشرف ربیعی و چند نفر دیگر کشته می شوند و در اردیبهشت 1361محمد ضابطی و بقیه کشته می شوند. در این شرایط در حالی که هنوز یک سال از مرگ اشرف ربیعی نگذشته بود مسعود رجوی با سرکار خانم «فیروزه بنی صدر» ازدواج می کند. دیدگاه رجوی نسبت به زن را دقیقا می توان در این ازدواج در سال 1362 دید؛ چراکه در این وصلت به تنها چیزی که توجه نشده بود شخصیت یک زن بود. در واقع آن زن وسیله ای بوده است تا با آن بنی صدر را در پیکره سازمان مجاهدین درگیرتر کند.
خود سازمان نیز به این مساله اذعان دارد و حتی «حسن حبیبی» از اعضای سازمان مجاهدین که قلم روان و خوبی نیز داشت و در عملیات فروغ جاویدان کشته شد در ارتباط با ازدواج مسعود رجوی و فیروزه بنی صدر می نویسد:” در زمان حضرت محمد این یک سنت بود که باعث می شد تا قبیله ها با هم پیوند عمیق تری پیدا کنند.” این قبیله های عصر حاضر چه کسانی می توانند باشند؟ سازمان مجاهدین و با عذرخواهی از آقای بنی صدر قبیله آقای بنی صدر! حالا این زن کجای این ماجراست؟ فقط یک ابزار است! از او به لحاظ سیاسی و جنسی استفاده می شود و وقتی که بنی صدر جلوی ملاقات مسعود رجوی با طارق عزیز می ایستد، این ازدواج بهم می خورد. در این اتفاق می توان ماهیت و ذهن رجوی را در رابطه با زن خواند که ” زن چیست و با او می توان چه کارهایی انجام داد!”
مسعود رجوی از زمان فرار از تهران تا سال 65 در فرانسه بود؛ اگر خاطرتان باشد در گفت و گوی قبلی به رویکرد دولت فرانسه نسبت به سازمان مجاهدین و عدم اجازه به مریم رجوی برای برگزاری گردهمایی سالیانه مجاهدین در پاریس و ویلپنت اشاره کردیم. بخشی از این مساله به دلیل سیاست های خود فرانسه بوده و هست که تمایلی به اخلال ندارد، اما چنانچه اخبار را جست و جو کنید متوجه خواهید شد که در این باره صدای اعتراض حکومت ایران نیز داشت بلند می شد. چون این سوال از جانب حکومت ایران مطرح میشد که چگونه فرانسه به داشتن روابط سیاسی با ایران تمایل نشان می دهد اما فردی با این سابقه سیاسی، تروریسی و ارتکاب به جنایت را در فرانسه آزاد گذاشته و تا این حد به او سرویس می دهید؟ همین فضا در سال 1365 نیز پیش آمده بود. در خاطرات آقای ری شهری، وزیر اسبق اطلاعات می خوانیم:”با روی کار آمدن دولت گُلیستا در فرانسه، میل دولت این کشور به بهبود روابط با ایران افزایش یافت و هیات هایی از طرفین از دو کشور دیدار کردند. شرط دولت ایران برای بهبود روابط با فرانسه اخراج مجاهدین از این کشور بوده و این که دولت فرانسه ضرب العجلی برای خروج رجوی از این کشور تعیین کند.” و مسائلی از این دست که در صحبت های مسعود رجوی در آن مقطع نیز به این مسائل اشاره شده بود.
در اینجا نیز مسعود رجوی صحنه را ترک می کند، چون در واقع فرانسه اجازه ماندن را به وی نمی داده است. این مساله را در ذهن داشته باشید تا پایان بحث بگویم که اگر مسعود رجوی اگر زنده است که من فکر می کنم هست، چرا این مساله علنی نمی شود؟ چرا از خود پیام یا صحبتی منتشر نمی کند؟ به این دلیل که فرانسه یا هر کشور اروپایی که امکان حضور مسعود رجوی در آنجا وجود داشته و دارد، در نهایت بر اساس تجربه و خاطرات بیان شده منجر به درخواست ایران مبنی بر اخراج وی می شود. چون همان طور که در خاطرات آقای ری شهری نیز گفته شده ایران به صراحت به فرانسه گفته است که شما به تروریستی که دست به کُشتار زیادی زده است جا داده اید و اکنون نیز او از فرانسه با تلفن فرماندهی عملیات های تروریستی را در ایران انجام می دهد و اگر تمایل به بهبود رابطه دارید این یک تناقض است..!
با تشکر از آقای جواد فیروزمند و انجمن آریا ایران
مسعود رجوی کیست ؟ زنده یا مرده، کجاست ؟ (قست دوم)
***
همچنین:
مسعود رجوی کیست ؟ زنده یا مرده، کجاست ؟ (قسمت اول)
محمد حسین سبحانی، ایران قلم، بیست و دوم سپتامبر 2019:… مسئولیت من و ما نیست که بگوییم مسعود رجوی زنده است یا مرده یا کجاست ؟ این مسئولیت سازمان مجاهدین و مریم عضدانلو است که باید بگوید که آیا مسعود رجوی زنده یا مُرده است و توضیح دهد که به چه دلیل تقریبا از سال 1382 خورشیدی برابر با ابتدای 2003 میلادی از مسعود رجوی عکس و فیلم جدیدی منتشر نشده است؟ هر چند که صدای وی تا آبان 93 وجود داشته است؟ بنابراین وقتی که مریم رجوی است از «رهبری مقاومت» صحبت می کند باید بگوید که آیا این رهبری اکنون زنده است یا مرده؟! مگر ” رهبر مقاومت” نیست؟ مسعود رجوی کیست ؟ زنده یا مرده، کجاست ؟
مسعود رجوی کجاست ؟ زنده است؟ یا مرده؟
مسعود رجوی کیست ؟ زنده یا مرده، کجاست ؟
محمد حسین سبحانی : مسعود رجوی کیست ؟ او زنده است ؟ یا مرده ؟ مسعود رجوی کجاست؟
ـ چرا مریم رجوی و سازمان مجاهدین خلق در این مورد سکوت کرده اند؟
ـ واکنش مسعود رجوی در سرفصل های تاریخی که جان وی تهدید می شده ، چگونه بوده است؟
انگیزه ساواک در تخفیف مجازات و تبدیل حکم اعدام به حبس ابد برای مسعود رجوی چه بوده است؟
برگرفته از گفت و گوی جواد فیروزمند با محمدحسین سبحانی
مطلب زیر توسط ایران قلم ویرایش و از گفتار به نوشتار تبدیل شده است
با تشکر از آقای جواد فیروزمند و انجمن آریا ایران
ایران قلم ـ 21.09.2019
جواد فیروزمند : مسعود رجوی کجاست؟ زنده است یا مُرده؟ اخبار و اطلاعات گوناگونی طی دو سال اخیر در فضای مجازی،اینترنت و وب سایت ها در این زمینه منتشر شده و تحلیلگران و ناظران سیاسی گفت و گوهای متفاوتی با جدا شده ها و افراد و شخصیت های برجسته بین المللی صورت گرفته و درباره زنده یا مُرده بودن مسعود رجوی نقطه نظرات متفاوتی بیان شده است.
دو سال پیش تُرکی الفیصل؛ شاهزاده سعودی در جلسه ویلپنت مریم رجوی اعلام کرد که مسعود رجوی دیگر در قید حیات نیست و قفدان وی را به مریم رجوی تسلیت گفت. اما پس از آن مجاهدین و نماینده های آنها این گفته تُرکی الفیصل را سوتفاهم دانستند و در خلال سال های گذشته اقدام به انتشار چندین پیام در ارتباط با مسعود رجوی یا به نام او در سایت های متفاوت سازمان مجاهدین خلق کرده اند. آقای سبحانی در این مورد نظر شما چیست؟ آیا از نظر شما مسعود رجوی مُرده است؟ همچنان زنده است؟ اگر زنده است کجاست؟ تحلیل شما از این موضوع چیست؟
محمد حسین سبحانی : مساله سرنوشت مسعود رجوی موضوعی است که همچنان روی میز است و همواره بحث های مختلفی در خصوص زنده یا مُرده بودن وی و محل احتمالی زندگی وی در صورت حیات مطرح می شود. در این باره تلاش می کنم هم به این بحث بپردازیم و هم این که بررسی کنیم که اساسا مسعود رجوی کیست؟ یعنی چه کسی بوده و چه کرده است؟
نکته اول : بنابراین اگر ما از دریچه پاسخگویی به این سوالات و اینکه مسعود رجوی کیست و با شناخت دقیق تر از ویژگیهای او و واکنش های مسعود رجوی در سرفصل های مهم تاریخی فعالیت سازمان مجاهدین که همراه با بحران و تهدید فیزیکی برای او بوده است ، می توانیم بر اساس آن ارزیابی خودمان را بگوییم که آیا اکنون مسعود رجوی می تواند زنده یا این که مُرده باشد؟ هر چند که لازم به یادآوری مجدد است که ما مسئولیتی در این مورد نداریم، به دلیل این که اطلاعاتی نداریم.این وظیفه و مسئولیت خانم مریم قجرعضدانلوست که توضیح بدهد که مسعود رجوی زنده یا مُرده است؟ ولی اگر سازمان مجاهدین و مریم رجوی در این مورد سکوت کرده اند، ما باید تلاش کنیم که با طرح مداوم آن، این موضوع را زنده نگهداریم که آیا مسعود رجوی زنده است یا مرده و چرا سازمان مجاهدین در قبال این موضوع بسیار مهم سکوت کرده است؟
همان طور که گفتید تُرکی الفیصل دو بار در جلسه خیمه شب بازی سالیانه سازمان مجاهدین در ویلپنت پاریس رجوی را با قید “مرحوم مسعود رجوی” یاد کرد. یک بار هم نه، دو بار! یعنی این مساله حالت تاکید داشت و اشتباه نشده بود که بتوانیم این را یک اشتباه از جانب تُرکی الفیصل تلقی کنیم. ضمن این که وی یک عنصر امنیتی و رئیس سرویس اطلاعات عربستان سعودی است، بنابراین نمی توان گفت که این حرکت یک اشتباه از جانب او بوده است.اتفاقا دو بار تکرار این موضوع از جانب او مساله مهمی است. بنابراین براساس گفتگوها یا نوشته های قبلی ام همانطور که اشاره کرده ام مسئولیت من و ما نیست که بگوییم مسعود رجوی زنده است یا مرده یا کجاست ؟ این مسئولیت سازمان مجاهدین و مریم عضدانلو است که باید بگوید که آیا مسعود رجوی زنده یا مُرده است و توضیح دهد که به چه دلیل تقریبا از سال 1382 خورشیدی برابر با ابتدای 2003 میلادی از مسعود رجوی عکس و فیلم جدیدی منتشر نشده است؟ هر چند که صدای وی تا آبان 93 وجود داشته است؟ بنابراین وقتی که مریم رجوی است از «رهبری مقاومت» صحبت می کند باید بگوید که آیا این رهبری اکنون زنده است یا مرده؟! مگر ” رهبر مقاومت” نیست؟
نکته دوم: این است که وقتی از مسعود رجوی صحبت می شود برخی می گویند یا می نویسند که ” مُرده یا زنده مسعود رجوی چه فرقی می کند؟!” اساسا این بحث چه فایده ای دارد؟ حالا می خواهد زنده باشد یا مرده باشد. رجوی چه ارزشی دارد که در مورد او بحث شود؟ و …
شاید از نظر محتوایی این بحث درست باشد؛ چراکه به لحاظ سیاسی وقتی فردی دچار خطاهای فاحش می شود و این خطاها را مرتب تکرار می کند تا جایی که به خیانت تبدیل می شود، می توان گفت چنین فردی به لحاظ سیاسی مرده است! اما در دنیای واقعی باز هم می توان گفت که مسعود رجوی اهمیت دارد و به همین دلیل است که دیگران درباره بود و نبود وی اظهار نظر می کنند. البته این اهمیت به معنی دادن یک وجه مثبت به او نیست؛ بلکه اهمیت آن به دلیل تاثیرات منفی سیاسی اثرگذار در فضای جامعه و زندگی بخشی از انسان ها است. بنابراین پرداختن به این مساله ضروری است، اما پاسخ اصلی و نهایی را باید سازمان مجاهدین و شخص مریم قجرعضدانلو بدهد..!
بنابراین من بحث را اینگونه می خواهم پیش ببرم که بررسی کنیم که “مسعود رجوی کیست؟” چنانچه به درستی به این سوال پاسخ بگوییم این پاسخ و شناخت ویژگیهای شخصیتی او به ما کمک می کند که ارزیابی داشته باشیم که رجوی می تواند مُرده یا زنده باشد و اگر زنده است، اکنون کجاست؟
واکنش مسعود رجوی در سرفصل های تاریخی که جان وی تهدید می شده ، چگونه بوده است
بگذارید از ابتدای ورود رجوی به سازمان مجاهدین به بررسی ابعاد شخصیتی او بپردازیم؛ بنا بر تعریف و بیوگرافی نوشته شده توسط مسعود رجوی و سازمان مجاهدین ، او توسط حسین روحانی؛ از اعضای اولیه سازمان مجاهدین عضو گیری شد که بعدها همین حسین روحانی بعد از اعلام موجودیت بخش مارکسیستی سازمان مجاهدین به رهبری تقی شهرام که با قتل های درون گروهی همراه بود ، بعد از انقلاب 22 بهمن 1357 سازمان پیکار را تاسیس کردند. بنابراین رجوی توسط حسین روحانی عضوگیری شد و با سازمان کار خود را ادامه داد. وی تا سال 50 لیسانس خود را اخذ کرد که همین اقدام او نیز بر اساس خاطرات افرادی که در آن زمان در سازمان مجاهدین عضو بودند، انتقاداتی را از سوی رهبری وقت سازمان در پی داشته است، چرا که سازمان در آستانه ورود به عملیاتهای نظامی علیه رژیم شاه بوده است و اقدام او برای شرکت در امتحانات دانشگاه با وجود بحث های امنیتی انتقاداتی در مورد او مطرح بوده است.
تاکید می کنم که ما به دنبال بیان تمام تاریخچه زندگی و عملکرد مسعود رجوی نیستیم، بلکه می خواهیم بفهمیم که او چه ویژگی هایی دارد تا درباره او به شناخت برسیم و بتوانیم شرایط حال حاضر او را بفهمیم. مسعود رجوی از همان ابتدای ورود به سازمان مجاهدین نشان داد که بسیار باهوش، هژمونی طلب، علاقه مند به قدرت و دارای توان و انگیزه رهبری است. در خاطراتی که از آقای میثمی و چند تن دیگر از اعضای سازمان خواندم وقتی سازمان مجاهدین تعدادی را به فلسطین فرستاده بود تا آموزش نظامی ببینند، مسعود رجوی توانایی برقراری ارتباط تشکیلاتی راحت و منظم با علی اصغر بدیع زادگان، مسئول آن اکیپ و یکی از بنیانگذاران سازمان نداشته است که این از زیاده خواهی و قدرت طلبی او ناشی می شده است و این را الان هم بهتر می توان فهمید که چون بدیع زادگان نفر چهارم بعد از محمد حنیف نژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیک بین بوده است و بعد از کناره گیری عبدالرضا نیک بین، (که الان موضوع بحث ما نیست) بدیع زادگان جای او نشسته است و شاید مسعود رجوی می خواسته است با ناسازگاری غیر عمدی با بدیع زادگان بگوید من هم چیزی از او کمتر ندارم.
پس از دستگیری اعضای اولیه سازمان اتفاقی ناخوشایند می افتد و آن اتفاق این است که تمام اعضای کمیته مرکزی سازمان به جز مسعود رجوی اعدام می شوند و او زنده می ماند. بر اساس نشانه ها و اطلاعات مطرح شده از سوی افراد و گروههای مختلف، مسعود رجوی به دلیل همکاری با ساواک زنده مانده است. البته بنده خودم این نظر را ندارم که مسعود رجوی به دلیل همکاری با ساواک و لو دادن «حنیف نژاد» از اعدام برخلاف بقیه نجات پیدا کرده باشد.
براساس روایت سازمان مجاهدین و خود مسعود رجوی به دلیل فعالیت هایی که در آن زمان برادر او یعنی «کاظم رجوی» در سوئیس داشته و ملاقات با دبیرکل وقت سازمان ملل آقای کورت والدهایم و تماس تلفنی او با شاه در نهایت منجر به تبدیل حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد می شود. اینکه انگیزه ساواک در این مورد و تبدیل حکم اعدام مسعود رجوی چه بوده است ، پرسش مهمی می باشد که به آن می پردازیم. اما در این پروسه ؛ مسعود رجوی با گریز از اعدام و اعدام سایرین مزه زنده ماندن را می چشد و تفاوت آن را با مرگ خوب حس می کند و این را نیز متوجه می شود که زنده ماندن او ناشی از دخالت یک عنصر سوم خارجی بوده است.
جواد فیروزمند : شما علت زنده ماندن مسعود رجوی را برادرش که به عنوان دیپلمات و قبل از آن نیز به عنوان دانشجو در سوئیس بوده است، بیان کردید. این در حالی است که در آخرین کتابی که از «پرویز ثابتی» منتشر شده است و در فضای مجازی و برخی رادیو و تلویزیون ها نیز سر و صدای زیادی به راه انداخت، ثابتی که خود در آن زمان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت بوده و مسعود رجوی یکی از زندانیان او بوده است صریحا گفته که مسعود رجوی به دلیل همکاری با ساواک اعدام نشده است ..! کار سازمان اطلاعات و امنیت این بود که جاسوس خریداری می کرد و یا با نخبگان در خارج از کشور ارتباط برقرار می کرد و آنان را به همکاری دعوت می کرد. پرویز ثابتی در این کتاب می گوید که من شخصا کاظم رجوی را یارگیری کردم تا با ما همکاری کند. البته تمرکز من بر روی درست یا نادرست بودن این مساله نیست و تنها می خواهم این مساله در بحث شما گنجانده شود.
محمد حسین سبحانی: اتفاقا من نیز آن کتاب را خوانده ام؛ در این که کاظم رجوی در آن زمان به عنوان خبرچین و منبع برای ساواک کار می کرده است، شکی نداریم. اصلا کاظم رجوی به دلیل موقعیتی که داشته با ساواک همکاری می کرده است و این مساله به واقعیت نیز بسیار نزدیک است. ( در تایید این موضوع و منبع بودن کاظم رجوی برای ساواک، در خاطرات آقای لطف الله میثمی از اعضای اولیه مجاهدین خلق به این موضوع اشاره می شود که : ” دکتر علی شریعتی از ارتباط کاظم رجوی با ساواک اطلاع داشت و این امر عامل نفرت مسعود رجوی از شریعتی شده بود ” )
بنابراین این نشان می دهد که کاظم رجوی دارای نفوذ نیز بوده است و وقتی پرویز ثابتی نیز او را ملاقات کرده ( در سال 1347 و مقرر کردن 1000 فرانک سوئیس برای او ) به دنبال باز شدن روزه همکاری بیشتر با او بوده است. اما اما بعد از دستگیری مسعود رجوی در شهریور 1350 ، کاظم رجوی برای نجات برادرش از پرویز ثابتی و ساواک درخواست تخفیف حکم او را داشته است و ساواک و پرویز ثابتی با انگیزه استفاده از مسعود رجوی در آینده نامه ای به شاه نوشته می شود که حکم مسعود رجوی از اعدام به ابد تبدیل می شود البته ناگفته نماند که براساس اسناد کاظم رجوی به موازات درخواست خودش از ساواک نزد مقامات سیاسی و بین المللی هم برای نجات برادر وساطت می کرده است . اما انگیزه ساواک برای اعدام نکردن مسعود رجوی با نگاه باز شدن روزنه ای برای آینده همراه بوده است بنابراین این روزنه بعد از زنده ماندن مسعود رجوی باز شده است. اما ارزیابی منصفانه تاریخ به ما می گوید که این صحبت که مسعود رجوی به دلیل لو دادن دیگران ، حنیف نژاد و غیره ، و همکاری با ساواک زنده مانده است نیز درست نیست. در بررسی دفاعیاتی که مسعود رجوی در دادگاه رژیم شاه داشته است می توان فهمید که این دفاعیه نسبت به سایر زندانیان بسیار محکم تر و جسورانه تر بوده است. اما کاری که کاظم رجوی و پرویز ثابتی انجام داده اند و مسعود رجوی را از اعدام و مرگ نجات داده اند، ثمره اش برای ساواک در آینده بوده است. از نظر ساواک بهتر بوده است باقی مانده اعضای سازمان مجاهدین در زندان تحت رهبری مسعود رجوی باشند تا فرد دیگری، چرا که فردی به نام کاظم رجوی می توانسته است کمک کننده برای ساواک در کنترل باقی مانده اعضای سازمان مجاهدین باشد . اما اینکه رجوی در زندان افراد را لود داده است تا اعدام نشود یا ضعف نشان داده است تا اعدام نشود با واقعیتها همخوانی ندارد. مهمترین سند دفاعیه مسعود رجوی در دادگاه شاه می باشد که دفاعیه قوی ، مستدل و جسورانه است.
اما اعدام نشدن مسعود رجوی توسط ساواک یک پیام و تاثیر درونی برای رجوی به مرور به همراه داشت . مسعود رجوی در این پروسه فرق کشته شدن و زنده ماندن را فهمید و مزه ان را چشید . با این شرایط رجوی فهمید که می تواند با دخالت و فشار یک عنصر خارجی ( ساواک و فعالیتهای برادرش در سوئیس ) زنده بماند، یا می تواند به کمک ” عنصر خارجی ” مسیر پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین را هموار کند.
در راستای همین موضوع نکته دیگری که می خواهم اشاره کنم و خود بنده نیز برای اولین بار است که با آن مواجه شده ام و این سند در سایت خود سازمان مجاهدین نیز منتشر شده این است که در تشریح بیوگرافی مسعود رجوی مطلبی به نقل از برادر وی یعنی کاظم رجوی عنوان می شود:
” دکتر کاظم رجوی با تشکیل کمیته ای برای دفاع از زندانیان حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تبدیل کرد”.
سایت سازمان مجاهدین اشاره می کند:
” در دی ماه سال 53 دکتر کاظم رجوی مجددا باخبر شد که مسعود رجوی از زندان قصر به اوین یا کمیته مشترک منتقل شده است و اجازه ملاقات با خانواده نیز به او داده نمی شود. این خبر برای دکتر زنگ خطری بود، دوباره دست به کار شد و از طریق ارگان های حقوقی مختلف افشاگری علیه دستگاه ترور شاه را آغاز کرد. چند ماه بعد رژیم 9 مجاهد و فدایی را در تپه های اوین تیرباران کرد. بعدها معلوم شد که نام مسعود رجوی نیز توسط ساواک در این لیست قرار داشته، اما قبل از اجرای حکم حذف شده است.”
بهتر است به این قسمت توجه بیشتری کنیم، البته خود بنده نیز برای اولین بار بود که این نقل قول را می شنیدم در 40 سال گذشته هیچگاه خود مسعود رجوی و سایت های سازمان مجاهدین به این موضوغ اشاره نکرده بودند که رجوی هم در لیست گروه 9 نفره فدایی و مجاهد اعدام شده در تپه های اوین بوده است . اینگه چرا سازمان مجاهدین در شرایط کنونی خواسته برای بالابردن اهمیت رجوی وی را در لیست این گروه 9 نفره اعدام شده توسط ساواک بپردازد ، قابل فهم است ولی در بیان این موضوع، اگر درست باشد، چند گاف اساسی را داده است .
گاف اول اینکه کاظم رجوی از کجا فهیمده است که مسعود رجوی در این لیست هست که حالا به دروغ برای نجات وی فعالیت کند چون طرح ساواک برای اعدام این 9 نفر کاملا مخفی بوده است .
گاف دوم اینکه اگر حرف مسعود رجوی و سازمان مجاهدین را بپذیریم که دلیل لغو حکم اعدام مسعود رجوی فعالیت های بین المللی کاظم رجوی بوده است ـ که البته این همه واقعیت نیست همانطور که توضیح داده شد کاظم رجوی این درخواست تخفیف مجازات برای مسعود رجوی را به ساواک و پرویز ثابتی داده بوده است که در صفحه 282 کتاب ” در دامگه حادثه ” گفتگوی عرفان قانعی فرد با پرویز ثابتی آمده است ـ اگر در هر صورت حرف مسعود رجوی و سازمان مجاهدین را در مورد دلیل نجات از اعدام وی را بپذیریم، سند هایی مبنی بر فعالیت های کاظم رجوی در سوئیس در ملاقات با بعضی شخصیت های تاثیر گذار سیاسی وجود دارد، اما در مورد نجات مسعود رجوی و حذف وی از لیست گروه 9 نفره اعدام شده در تپه های اوین هیچ سندی مبنی بر فعالیت های کاظم رجوی وجود ندارد.
اتفاقا این نشان می دهد بیرون آمدن نام مسعود رجوی از لیست 9 نفر تیرباران شده در تپه های زندان اوین ـ اگر نقل قول مسعود رجوی و سازمان مجاهدین درست باشد ـ به ارتباط کاظم رجوی با ساواک و پرویز ثابتی بر می گشته است که اتفاقا بعد از زنده ماندن مسعود رجوی و فرار از اعدام این ارتباط و روزنه برای تاثیرگذاری غیرمستقیم ساواک بر مسعود رجوی عمیق تر شده است. ( در 30 فروردین 1354 بیژن جزنی، حسن ضیاء ظریفی، عباس سورکی، سعید کلانتری، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، محمد چوپانزاده، و مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذولانوار را در تپههای اوین به گلوله بستند )
بنابراین تا این مرحله مسعود رجوی ـ بنابر ادعای خود سازمان مجاهدین ـ دو بار با وساطت عنصر خارجی ، چه ساواک چه فعالیت های بین المللی ، دو بار از مرگ فرار کرده است ـ این پروسه او را در درون بدون اینکه بیان کند به این نتیجه رسانده است با این روش ها نیز می توان زنده ماند! وقتی که فرد به نقطه ای می رسد که مرگ را حس می کند و با چشم های خود می بیند که به اعدام و مرگ نزدیک می شود ، وقتی به هر دلیل نجات پیدا می کند در مراحل بعدی با دقت بیشتری تلاش می کند زنده بماند، و رجوی این را یاد گرفت. هم یاد گرفت و و هم توانست آن را توجیه کرد که برقراری جامعه عدل علی و بی طبقه توحیدی و … به زنده ماندن تنها جانشین بنیانگذاران سازمان مجاهدین ـ یعنی مسعود رجوی ـ بستگی دارد.
جواد فیروزمند: درست است؛ ضمن این که پرویز ثابتی می گوید که پس از این داستان کاظم رجوی درخواست عفو مسعود رجوی را از شاه و سلسله مراتب او یعنی افرادی مانند سپهبُد نصیری و غیره داشته است. بنابراین از این کتاب می توان فهمید که نجات دهنده اصلی مسعود رجوی از اعدام و زندان پرویز ثابتی و نه هیچ کس دیگر بوده است. آن هم به این دلیل که برادر وی در حال همکاری با ساواک بوده است.
محمد حسین سبحانی : همین طور است. نکته ای که در صحبت های خود به دنبال تاکید بر آن بودم این بود که وقتی می گویند مسعود رجوی برای اعدام نشدن با ساواک همکاری کرده است، باید گفت که این طور نبوده است.اما وی این قدر خیانت کرده است و این قدر مباحث مختلف از فعالیت های جنایت کارانه او وجود دارد که نیازی بر تاکید به چنین موضوعی نیست..! البته از سوی دیگر به دلیل سیاست های پرویز ثابتی به عنوان مغز متفکر ساواک بوده است که بتواند مسیری را برای همکاری کاظم رجوی و از کانال او مسعود رجوی باز کند. البته این مساله نیز در آن زمان مرسوم بوده که برخی زندانیان برگشت می خوردند و با ساواک همکاری می کردند و در پوشش انقلابی به کار خود ادامه می دادند. نیت پرویز ثابتی درباره مسعود رجوی نیز همین بوده است که بتواند در زندان او را به همکاری با ساواک درآورد. اما می توان گفت قبل از آن همکاری بین ساواک و مسعود رجوی در کار نبوده است!
در مجموع با این شرایط وی دو بار از مرگ و اعدام جسته است و با خود گفته است که: ” زنده ماندن من به رشد و بالندگی سازمان مجاهدین به عنوان پیش قراول آزادی و جامعه توحیدی کمک می کند، پس من باید به عنوان وارث و جانشینان بنیانگذاران این سازمان زنده بمانم!” این توجیه رجوی بود و چنین تفکری در وی شکل گرفت. البته رجوی ویژگی های دیگری نیز داشته است؛ اولا از یک طبقه متوسط رو به بالای جامعه بوده است. درست است که وی در طبس به دنیا آمده بود، ولی خانواده وی در مشهد ساکن و شده اند و پدر رجوی در زمان تولد وی یعنی سال 1327 محضردار و جزو طبقه مرفه جامعه بوده است. اکثر افراد خانواده وی نیز به دلیل توان مالی مناسب از کسانی بودند که در زمان رژیم شاه به خارج از کشور برای تحصیل آمده بودند و تنها کسی که از خانواده او در ایران مانده و فعالیت سیاسی کرده خود مسعود رجوی بوده است. یعنی تمام برادرهای وی اعم از کاظم، صالح، هوشنگ و احمد رجوی به خارج از کشور رفته بودند. مثلا احمد رجوی پزشک بود و مدتی نیز در طباطبایی بغداد با ما همکاری می کرد. بنابراین مسعود رجوی از طبقه مرفه جامعه بود و از طبقه کارگری نبود و دارای یک تیپ روشن فکر بود که این مسیر نیز به او کمک کرد تا مزه زنده ماندن را بهتر بچشد حال با هر توجیهی .
ادامه دارد