قلعه حیوانات جورج اورول و تشکیلات مجاهدین خلق
هفتاد و پنج سال پیش در بحبوحه جنگ جهانی دوم، درست در ۱۷ اوت ۱۹۴۵ – ۲۶ مرداد ۱۳۲۴، کتابی با عنوان مزرعه حیوانات در انگلستان منتشر گردید که نویسنده اش جورج اورول بود.
نویسنده ای که مناسبات دیکتاتوری و ایده کشورهای سوسیالیستی-کمونیستی را در قالب داستانی از حیوانات نقد نموده و آینده مردم و رهبران این جوامع را پیش بینی کرده بود.
این کتاب که موقع انتشار با اقبال چندانی مواجه نشده بود، پس از گذشت ۱۵ سال به شهرت جهانی رسید و از آنزمان در رده پر فروش ترین کتاب های تاریخ جای گرفت.
داستان مزرعهٔ حیوانات که در ایران با عنوان قلعه حیوانات ترجمه شده، دربارهٔ گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی، صاحب مزرعه (آقای جونز) را از مزرعهاش فراری میدهند تا خود ادارهٔ مزرعه را به دست گرفته و «برابری» و «رفاه» را در جامعهٔ خود برقرار سازند. رهبری این جنبش را گروهی از خوکها به دست دارند، ولی پس از مدتی این گروه جدید نیز به رهبری خوکی به نام ناپلئون همچون آقای جونز به بهرهکشی از حیوانات مزرعه میپردازند و هرگونه مخالفتی را سرکوب میکنند.
وقایع این داستان گرچه در نقد جوامع نوظهور سوسیالیستی-کمونیستی آن دوران نگاشته شده و مناسبات دیکتاتوری آنان را به تصویر کشیده، قرابت عجیب و بسیار نزدیکی با جامعه پایگاه ها و قلعه های سازمان مجاهدین خلق و روابط رهبران سازمان با اعضای خود دارد.
یعنی اگر قرار باشد داستان یا فیلمی از زندگی جمعی تشکیلات مجاهدین در پایگاه هایشان نگاشته یا ساخته شود، بدون تردید تشابه عمیقی با مزرعه حیوانات جورج اورول خواهد داشت.
ساختاری که هنوز در پایگاه های عقب مانده مجاهدین و در گوشه ای از جامعه نوین امروز در جریان است و جز برای اعضای درون سازمان ناشناخته می باشد. کسانیکه سال ها در این سازمان زندگی کرده و روابط تشکیلاتی آن را تجربه نموده اند، می توانند بر این قرابت گواهی دهند:
قوانین عام تشکیلات مجاهدین؛
.همه آنها که با مقاومت همراه نبوده و به ما انتقاد می کنند، علیه ما بوده و دشمن ما هستند. (مسعود رجوی)
.همه آنها که فقط از سیاست های مقاومت پشتیبانی می کنند، دوست و یار مجاهدین می باشند. (مسعود رجوی)
.هیچ مجاهدی حق زندگی عادی، حق انتخاب لباس، حجاب و پوشش را ندارد. (مسعود رجوی)
.هیچ مجاهدی حق تشکیل خانواده، ازدواج، زن، شوهر، فرزند و خانه مستقل و آزاد ندارد. (مسعود رجوی)
.هیچ مجاهدی حق زندگی و رابطه آزاد در جامعه پیرامون خود را ندارد و همچنان بصورت پایگاهی و باید درون تشکیلات مجاهدین زندگی کند. (مسعود رجوی)
.هیچ مجاهدی حق غیر جهاد ندارد و تا می تواند باید دشمنان مجاهدین را با ترور و عملیات انتخاری از دم تیغ گذرانده و با چنگ و ناخن و دندان هم که شده، مخالفان و منتقدان مجاهدین را به سزای اعمالشان برساند. (مسعود رجوی)
.همه مجاهدین در زندگی و مرگ با هم برابرند. اما در عمل بعضی از مجاهدین نسبت به برخی دیگر برابرترند!
مثل تمایز امکانات رفاهی و زندگی لاکچری رهبران سازمان با اعضای فقیر و نگون بخت متحدالشکل که بسیاری حتی رنگ و بوی جامعه و مردم کوچه و خیابان را ندیده و نمی شناسند، با یک دست لباس نظامی عمر خود را طی نموده و از تکنولوژی جهانی بی بهره اند، نه روزنامه یا تلویزیون آزاد دیده اند و نه به اینترنت آزاد دسترسی دارند ودر بزنگاه ها برای سلامتی و فرار رهبران از صحنه های تاریخ ساز باید جان سپاری کرده و گرد بلا را از روی چهره رهبران خود بزدایند و…
قوانین مزرعه حیوانات؛
پس از پیروزی انقلاب حیوانات، یک قانون اساسی معروف به «هفت فرمان» بر روی دیوار مزرعه نوشته میشود که شامل بندهای زیر است:
.همه آنها که روی دوپا راه میروند دشمن هستند.
.همه آنها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.
.هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.
.هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
.هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.
.هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
.همه حیوانات با هم برابرند.
در طول داستان، مشخص میشود که همه «هفت فرمان»، به مرور زمان، با تحریف و تغییر مواجه میشود و در اواخر داستان تمام شش فرمان اول از روی دیوار پاک شده و جمله هفتم نیز به صورت زیر تحریف میشود:
«همه حیوانات باهم برابرند، اما بعضی برابرترند»!
خلاصه داستان
داستان با توصیف شبی شروع میشود که خوکی به نام میجِر پیر (به انگلیسی: Old Major) حیوانات را جمع کرده و از ظلمی که انسان بر حیوانات روا داشته برای آنان سخن میگوید و حیوانات را به شورش علیه انسان دعوت میکند. وی سپس یک سرود قدیمی به نام جانوران انگلستان را به آنان یاد میدهد که بعداً به سرودی انقلابی در بین حیوانات مزرعه تبدیل میشود. پس از چندی حیوانات در پی شورشی مالک مزرعه به نام آقای جونز را از مزرعه بیرون کرده و خود اداره آن را به دست میگیرند. پس از این انقلاب حیوانی، خوکها (که از هوش بالاتری نسبت به سایر حیوانات برخوردارند) نقش رهبری حیوانات مزرعه را به دست میگیرند. اما پس از چندی در بین خود حیوانات یک سری توطئه و کودتا انجام میگیرد؛ ناپلئون که یکی از دو خوک پرنفوذ مزرعه است با استفاده از سگهای درندهای که مخفیانه تربیت کرده بود اِسنوبال، دیگر خوک پرنفوذ مزرعه را فراری داده و خود به رهبر بلامنازع مزرعه تبدیل میشود. پس از آن اِسنوبال عامل جونز معرفی شده و تمام اتفاقات بد و خرابکاریهایی که در مزرعه صورت میگیرد به وی یا عوامل او در داخل مزرعه نسبت داده میشود و به فرمان ناپلئون عده زیادی از حیوانات به جرم همکاری با اِسنوبال توسط سگها اعدام میشوند. در ادامه داستان، خوکها بهتدریج تمامی قوانین حیوانات را زیر پا میگذارند. قانون اساسی حیوانات معروف به «هفت فرمان» به تدریج محو و تحریف میشود، خواندن سرود جانوران انگلستان قدغن میگردد، حیوانات با غذای روزانه کم مجبور به کار زیاد میشوند، در حالیکه خوکها فقط فرمانروایی میکنند و غذای زیادی میخورند و از تمام امکانات رفاهی استفاده میکنند و حتی یادمیگیرند که چطور روی دوپا راه بروند و با انسانها معامله کنند.
از جمله برنامههای ناپلئون، ساخت «آسیاب بادی» است که قرار است برای بهبود کیفیت زندگی حیوانات ساخته شود. نقشه اولیه این آسیاب توسط اِسنوبال طرحریزی شده بوده و در ابتدا ناپلئون به مخالفت با آن برمیخیزد ولی بعدتر با بیرون راندن اِسنوبال، ایده ساخت آن را دوباره پی میگیرد اما به دلیل بیکفایتی ناپلئون، ساخت آن به شکل مطلوبی پیش نمیرود. در پایان، ساخته شدن این آسیاب، که با فداکاریها و زجر و تحمل فراوان حیوانات مزرعه امکانپذیر میشود، نه تنها به بهبود وضعیت زندگی حیوانات منجر نمیشود، که خود به اسبابی برای بهرهکشی بیشتر از حیوانات بدل میگردد.
داستان مزرعه یا قلعه حیوانات جورج اورول گرچه در قالب طنز تلخ و دنیای حیوانات به رشته تحریر در آمده، اما روابط و مناسبات گونه های دیکتاتوری در چارچوب ایدئولوژی های سرکوب گر را به درستی به تصویر کشیده است.
روابط و مناسباتی که در دنیای ما از ماجرای ایدئولوژی های سرکوبگر استالینیستی گرفته تا جنایت های پل پوت که گوشه هایی از تاریخ را اشغال نموده و اکنون در نیم قرن گذشته در پایگاه ها و تشکیلات سازمان مجاهدین خلق از عراق تا آلبانی همچنان رواج دارد!
* با بهره گیری از ویکی پدیا
جواد فیروزمند – دو شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ – ۱۷ اوت ۲۰۲۰