فراتر از جنگ(قسمت دوم
مهدی خوشحال، ایران فانوس، 14.09.2020
فیلم سینمایی „قطار بوسان“ که تا به امروز دو قسمت از آن طی سال های 2016 و 2020 ساخته شد، قسمت اول این فیلم را با نگاهی کوتاه، شرح دادم که چگونه در یک جنگ و چالش نابرابر، انسان در برابر ویروس، کسانی برای نجات انسانیت و بقاء، از جان و هستی خود می گذرند و به خاک می افتند و بدل به قهرمان و افسانه می گردند.
سناریوی فیلم قطار بوسان 2، سال 2020، کار مشترکی از نویسنده قسمت اول، پارک جو سوک و یون سانگ هو، است. این فیلم، در ادامه قسمت اول ساخته شد. داستان این قسمت چهار سال پس از وقایع قسمت اول اتفاق می افتد. زمانی که کره جنوبی به کلی ویران و رها شده است. زامبی ها تمام کشور را تصرف کردند و به دنبال شکار بازماندگان هستند و نجات یافتگان نیز همه جا به دنبال غذا هستند و به هر کاری دست می زنند. در این میان، یک افسر سابق نیروی دریایی به نام جونگ سوک و افرادش فرصتی به دست می آورند.
قطار بوسان 2020، در روز نخست اکران در کره جنوبی در سینماهای زیادی اکران شد و توانست 4/2 میلیون دلار فروش داشته باشد که بهترین رکورد روز آغازین اکران در سال 2020 محسوب می شود. همچنین، مجموع فروش روز اول و دوم اکران فیلم به چهار میلیون دلار رسید. پس از پنج روز اکران فیلم در کره جنوبی و تمامی کشورهایی که در آن سینماها بازگشایی شده بودند به فروش 8/20 میلیون دلار رسیده است. تا تاریخ 7 اوت سال 2020، این فیلم در کره جنوبی 27 میلیون دلار فروش داشت. این فیلم از حیث تکنیکی با فیلم های هالیوودی پهلو می زند و کمتر از آن ها نیست.
گانگ دونگ وون(Gang Dong- Won) در نقش جونگ سوک، قهرمان این قسمت از فیلم „قطار بوسان“ بازیگر 39 ساله کره ای است که علاوه بر محبوبیت زیادش، برنده جوایز و افتخارات زیادی در کره شده است.
در قسمت دوم فیلم „قطار بوسان“ روایت و داستان و زمین بازی و محتوای فیلم فرق می کند اگرچه داستان ظاهراً نبرد انسان با ویروس و زامبی و ادامه روایت فیلم قبلی است.
در فیلم دوم „قطار بوسان“ نیز جنگ و خشونت در نهایت بی رحمی ادامه دارد و برای همه به ویژه افراد زیر 16 سال مناسب دیدن نیست. ویروس زامبی همه شهر و کشور را به ویرانه بدل کرده است.
فیلم „قطار بوسان“ قسمت دوم، از صحنه ای آغاز می شود که اتصال به قسمت اول فیلم دارد یعنی یک خانواده چهار نفره نجات یافته، سوار خودرویی هستند که راننده اش یک مرد نظامی به نام جونگ سوک و برادر زنی است که دارای همسری به نام چول مین و یک پسر کوچک به نام دان چوآن، است. این چهار تن در حین راه بس که هراس و دلهره دارند به اطراف خود توجه چندانی ندارند. آنان در حین فرار از کره شمالی به سمت کره جنوبی هستند. در بین راه، یک خانواده چهار نفره را می بینند که آن ها از دست واحد 631 که یک واحد نظامی و یاغی بودند فرار کرده و سراسیمه خود را کنار جاده رسانده و طلب کمک می کنند ولی خودرو و سرنشینانش با این که خود به دنبال نجات اند توجه ای به حال آن خانواده و دختری که در دستان مادرش هراسان و گریان است، نمی کنند و تنها به نجات و سلامت خود می اندیشند تا به نقطه امنی برسند.
در این میان، دولت کره جنوبی نیز کنترل و امنیت را از دست داده است. تلویزیون طی مصاحبه ای با یک کارشناس، بحثی دارد مبنی بر این که ویروس از چه نقطه کره جنوبی و چگونه شایع شده است. آن ها می گویند، تنها یک نقطه امن در شبه جزیره باقی مانده است که منظورشان از شبه جزیره، همان کره شمالی است. مردم از طریق دریا به سمت مناطق امن می روند.
در عرشه کشتی، خانواده چهار نفری که نجات یافته اند، دارند به سمت کره جنوبی می روند. در این حین اعلام می کنند که کشتی تغییر مسیر داده و به سمت هنگ کنگ می رود چون که هیچ کشوری حاضر نیست به خاطر شیوع ویروس پناهجویان را بپذیرد و بنابراین کره جنوبی قرینطینه کامل شده است.
در حینی که نجات یافتگان در عرشه کشتی نشسته اند بی خبر از ابتلای فردی به ویروس، ابتدا به پسری که جزو خانواده نجات یافته است و دان چوآن، نام دارد سرایت می کند سپس مادر کودک برای نجات فرزندش خود را فدای پسرش می کند با این که می تواند به کمک برادر و همسرش، از مهلکه نجات یابد. سپس ویروس همه مسافران کشتی را آلوده کرده و تنها دو تن از اعضای خانواده نجات یافته، چونگ سوک و چول مین، توانستند از چنگ زامبی ها بگریزند.
پس از ده دقیقه از گذشت فیلم، در اصل فیلم از اینجا شروع می شود. معمولاً در حین جنگ و یا پس از جنگ گروه های ماجراجو و مافیایی شکل می گیرند.
رییس یک باند مافیایی تعدادی از جوانان شبه جزیره را که در میان آنان دو مرد نجات یافته از کره شمالی وجود دارند را پیدا کرده و آنان را به قصد ماموریتی به شبه جزیره و Peninsula، که یک شهر ویران شده است کار توضیحی می کند. رییس به آنان که چهار تن هستند می گوید، شنیدم تعدادی دارند برمی گردند به شبه جزیره تا زندگی خود را بسازند. می دانید که زامبی ها توجه به آن همه پول و طلا که به امان خدا رها شدند، ندارند.
تیم نجات یافته و پناهجو که همه چیز را در شبه جزیره از دست داده اند با تعجب از رییس می پرسند که شبه جزیره قرنطینه شده و آن ها همه ی هواپیما و کشتی ها را کنترل می کنند. ولی رییس در پاسخ می گوید، شما نگران کنترل پلیس نباشید، تا زمانی که رشوه است پلیس چشمانش را می بندد. رییس ادامه می دهد، ما کامیونی به مبلغ 20 میلیون دلار را در شبه جزیره جا گذاشتیم. شما باید کامیون را به اینجا منتقل کنید. نگران نباشید. شبانه وارد می شوید و کامیون را بر می دارید. نگران زامبی ها هم نباشید چون آن ها تنها به نور و صدا حساسیت دارند. در مقابل اعتراض جوانان پناهجو که می گویند در این وسط چه چیزی گیر ما می آید؟ رییس پاسخ می دهد، نصف، نصف پول که مبلغ 10 میلیون دلار است و به هر کدام تان دو و نیم میلیون دلار می رسد چون شما در اینجا آینده ای ندارید و هیچ معلوم نیست که دولت به شما پناهندگی بدهد یا نه.
اعضای گروهی که باید کامیون حاوی 20 میلیون دلار پول را از شبه جزیره به کره جنوبی منتقل دهند چهار تن هستند. جونگ سوک، چول مین، سومی هم زنی است که ادعا می کند در شبه جزیره راننده تاکسی بود و همه شهر را می شناسد.
افراد باند مافیا، چهار تن پناهجویان مامور را از طریق دریا به اسکله می رسانند و در انتها به آن ها می گویند که ما تنها سه روز صبر می کنیم. یادتان باشد که زامبی ها در شب کورند و تنها به صدا و نور حساسیت دارند. یکی از اعضای باند به پناهجویان مامور به عنوان ختم کلام می گوید، شما از آن جا زنده فرار کردید بنابراین در این ماموریت سعی نکنید به خاطر هیچ و پوچ و نجات یکدیگر جان خود را به خطر بیاندازید.
ماموریت گروه چهار نفره جهت یافتن و انتقال کامیون پول از شبه جزیره به کره جنوبی آغاز می شود. طی ساعت ها زد و خورد مابین اعضای گروه و نظامیان و زامبی ها در شبه جزیره، از میان تیم چهار نفره و مامورین انتقال پول، تنها یک تن جونگ سوک قهرمان فیلم، زنده می ماند و او همان کاپیتان و نظامی ماهر و جنگنده است. او در میان جنگ و گریز با زامبی ها و در حینی که کامیون پول را به همراه دارد به خانواده چهار نفری برخورد می کند که در ابتدای فیلم در کنار جاده ایستاده و تقاضای کمک داشتند. این خانواده چهار نفره که نتوانسته بودند نجات یابند، این بار اما به کمک کاپیتان و آخرین بازمانده انتقال پول، جونگ سوک، می آیند. زن جوان که مین جونگ، نام دارد در حین راه و در نبرد خشونت آمیز علیه زامبی ها و پس از این که همسرش را از دست می دهد، از کاپیتان درخواست می کند که اگر طعمه زامبی ها شدم به من قول بده که این بار دخترانم را نجات خواهی داد چون که تو مدیون آن ها هستی. این خانواده به همراه پدربزرگ و دو دختر به نام های جونی و یو -جی، در جنگ و ستیز با زامبی ها شرکت دارند.
این سکانس و بخش پایانی فیلم، شاید مهم ترین و عاطفی ترین قسمت فیلم باشد که کارگردان مجدداً یک صحنه انسانی را به نمایش می گذارد. در ادامه، صحنه ای است که زن جنگاور مین جونگ، که ساعت ها با زامبی ها و مسلحانه جنگیده و از ناحیه پا زخمی است و حال درون کامیونی در محاصره زامبی ها قرار دارد. مین جونگ، وقتی می بیند که جونگ سوک دخترانش را از مهلکه به در می برد با به صدا در آوردن بوق کامیونی که به آن پناه آورده بود سعی می کند توجه زامبی ها را به سمت خود جلب کند تا بر اثر این دخترانش جونی و یو/ جی به همراه جونگ سوک، فرار کنند.
در این جا اعضای سازمان ملل یو / ان، با هلیکوپتر شنوک فرود می آیند تا به کمک بازماندگان بیایند. آنان وقتی در مقابل ضجه و تقاضای دختران مین جونگ، قرار می گیرند که باید به مادرشان کمک شود تا نجات یابد ابتدا امتناع می ورزند و دوباره از قهرمان فیلم جونگ سوک، تقاضا می کنند، اینجا نیز نوبت توست تا به کمک آن زن بشتابی. سپس کاپیتان جوان دست از جان شسته و به تنهایی به کمک زن اسیر در میان زامبی ها می رود و با تلاش فراوان نجاتش می دهد.
قسمت دوم فیلم „قطار بوسان“ که یک ساعت و پنجاه دقیقه ادامه دارد در اصل در شبه جزیره و توسط چهار تن جوانان عاصی و پناهجو، در شبه جزیره و برای انتقال یک کامیون دلار آمریکایی به مقصد کره جنوبی و حوادث تلخی که برایشان رقم می خورد به پایان می رسد.
شاید هنوز هم وقتی صحبت از جنگ می شود، فوراً با یاد کتاب هایی که خوانده ایم به فکر اجدادمان می افتیم که آنان اکثر زندگی و اوقات شان در جنگ و جدال سپری شد ولی آن ایام جنگ حداقل این مزیت را داشت که سرباز در مقابل سرباز و شمشیر در مقابل شمشیر بود و حداقل های پرنسب های نظامی و اخلاقی رعایت می شد ولی در جنگ و پیکار امروز یعنی جنگ انسان در مقابل ویروس، همه معیارها و قواعد جنگ با زمان های قدیم حتی با سال های گذشته، فرق دارد.
در نتیجه، قسمت اول و دوم فیلم „قطار بوسان“ که ظاهراً در امتداد هم و قسمت دوم مکمل قسمت اول است، اما محتوای فیلم دوم این گونه نیست. در فیلم اول، تمام داستان ظرف چند ساعت و درون قطاری در راه سئول به بوسان، اتفاق می افتد که سه تن از مسافرین برای نجات دیگران از جان خود می گذرند و جنبه های انسانی فیلم بر جنبه های تکنیکی و وحشت و خشونت و سایر عیوب فیلم، می چربد اما فیلم دوم و داستانش این گونه نیست بلکه دارای دگردیسی و مفهوم و معنای دیگری است. در فیلم دوم، زمین بازی اکثراً در کره شمالی اتفاق می افتد و دعوا و نبرد نه به خاطر انسان و انسانیت بلکه به خاطر دلار آغاز می شود. اگرچه جنبه های تکنیکی فیلم بالاتر از قسمت اول است اما اخلاق و بار سیاسی و معیارها و ارزش های انسانی افت کرده است. سوء استفاده از وضعیت و آوارگی پناهجویان جان و زندگی آن ها را با خطر مواجه کرده است. طی چهار سالی که ویروس زامبی بر زندگی مردم چیره و مستولی شده نه این که شهر را به ویرانه بدل کرده بلکه اخلاق و ارزش های انسانی را نیز به یمن وجود مخرب خود تباه کرده است تا آن جا که قتل و کشتار زامبی ها نه به خاطر بقاء و حراست از مردم بلکه به خاطر منافع و حتی بعضاً به تفریح و تنوع بدل شده است. زامبی ها، اگرچه بر اثر آلوده شدن به ویروس، حرص و طمع خون و خونریزی دارند و گله وار به انسان ها حمله می کنند و با حساسیت به نور و صدا، توده وار به جنبنده های انسانی تهاجم می کنند و از منطق و شعور برخوردار نیستند اما از یاد می رود که آنان زمانی نه چندان دور از جنس ما و نوع انسان بودند. به هر حال، گذشت زمان نه زامبی ها بلکه انسان ها را در مقابل حفاظت از خود و منافعی که دارند، تغییر داده است تا جایی که در قتل و کشتار زامبی ها حتی بازی های کامپیوتری و کودکان خود را به بازی می گیرند و به اعمال خشونت وا می دارند.
دعوا بر سر 20 میلیون دلار پول، با تلفات سه تن از مغضوبین انتقال و سایر شهروندان و انبوهی از زامبی ها و نظامی ها، به نتیجه نمی رسد و در انتهای فیلم به جای کامیون پول این زامبی ها هستند که طمعکاران را می درند. در این سکانس آخر و هیجان انگیزتر، سناریوی فیلم „قطار بوسان“ قسمت دوم، با نجات چهار تن از بازیگران فیلم، به پایان می رسد. با وجود این که تکلیف پول ها مشخص می شود اما تکلیف زامبی ها همچنان بلاتکلیف مانده است در حالی که داستان فیلم به پایان می رسد.
„پایان“