احساسات سادهلوحانه مخالفان رجوی درباره فرزند دزد او / دعوای سگی مصطفی رجوی با پدر جنایتکارش سر پول است
- کد خبر : 30767
- 02 آگوست 2021 – 12:21
مصطفی فرزند مسعود رجوی پس از جدا شدن از فرقه به شرط دریافت جیره مواجب ماهانه، هزینه تحصیل و اقامت مجبور شد سکوت کند و پا روی دم صاحبش نگذارد.
اما بعدها معلوم شد این جانور، شیطان را هم می تواند درس دهد. او برای اخاذی و تحصیل مال بیشتر شروع به لگد پرانی های نرم نمود تا شانسش را بیازماید.
باری در پنج، شش سال گذشته کش و قوس های این پسر با پدر جانی همچنان ادامه دارد. مصطفی رجوی که چون پدرش طمع سیری ناپذیر برای قدرت و ثروت دارد دست بردار نیست و ظاهرا به دنبال دریافتی های بیشتر بوده است. از طرف دیگر رجوی به دنبال سوءاستفاده همیشگی از قربانیانش حتی به سکوت واداشتن جداشدگان با انواع ترفندهاست/
لازم به توضیح است که در طی یک دهه اخیر تعداد بسیاری از فرقه جهنمی منافقین جداشده اند. افرادی با شرایط مشابه مصطفی رجوی از فرزندان اعضای فرقه گرفته تا افراد سالمندتری که عمر و زندگی شان در فرقه تلف شده بود و پس از جدایی موقعیت کار و تامین مایحتاج زندگی خود را نداشتند.
اغلب جداشدگان چه آن دسته که توانستند به وطن و نزد خانواده هایشان برگردند، چه آنهایی که در کشورهای اروپایی حتی با گرفتن پناهندگی اقامت دارند به دلیل عبور از میان سالی و از دست دادن موقعیت ها شرایط سختی دارند و با حداقل ها زندگی شان را به سر می کنند.
اما از آنجا که در فرقه از خدا بی خبر رجوی تبعیض و نابرابری همیشه حرف اول را می زند، شعارهای قسط و عدالت لق لق زبانی بیش نیست.
بسیاری از جداشدگان را فرقه ظالم با یک دست لباس و با تحقیر و توهین اجازه خروج داد. بسیاری از جدا شدگان گزارش می دادند از دادن دو دست لباس و کت و شلوار آنان نیز در هنگام خروج از فرقه امتناع شد. افرادی هم که با اجازه فرقه پس از مدت ها کشمکش جدا می شدند به هنگام خروج می توانستند فقط دو دست لباس مستعمل و قدیمی خود را ببرند و کت شلوار و لباس های نو آنها را می گرفتند.
در بهترین حالت افرادی که سر جنگ نداشتند و همه کاغذ پارهها و تعهدنامه های فرقه را امضا می کردند هم با چند صدلار ما به ازای بیست تا سی سال بیگاری فرقه، بیرون می آمدند. به این موارد تمامی کارشکنی ها، بستن نمایندگی های پناهندگی در آلبانی، ممانعت از ملاقات با کمیسیاریا و صلیب سرخ را هم اضافه کنید، بیشتر وضعیت حاد جدا شدگان و باقیمانده ها را درک می کنیم.
علاوه بر تصاحب زندگی و عمر مال آنها نیز همواره به حراج می رفت. بخشی از اهم اهداف ستاد موسوم به داخله در فرقه تماس گرفتن با خانواده های اعضا مخصوصا متمولین و چاپیدن دارایی آنها بود. بدون اطلاع عضو مربوطه با خانواده ها تماس می گرفتند و درخواست انتقال مال و اموالش را به سازمان داشتند.
اکثر افراد را در بدو ورود مجبور کردند پول های خود را به سازمان بدهند. زنان طلاهای خود را اهدا کنند و از خانواده ها مبالغ کلانی ماهانه با دروغ و دغل با عنوان این که سازمان در شرایطی سختی است تلکه می کنند. داشتن مال و اموال شخصی حتی یک تومن پول جیبی در فرقه ممنوع است.
اما حساب افراد خاص و دور و بری های رجوی و مریم قجر همیشه از افراد پایین دست جدا بوده است.
مادر مریم قجر، خواهرش معصومه عضدانلو و شوهرش، خواهر زاده و برادر زاده های مریم قجر و بستگان رجوی به هنگام حضور در فرقه از بهترین امکانات مادی برخوردار بودند و پس از جدا شدن نیز حقوق ابدی دارند.
در حالی که چندین مادر سالخورده که به واسطه فرزندانشان درون فرقه گذران عمر می کردند مجبور بودند از صبح تا شام در کنار سایر افراد با کهولت سن یا در آشپزخانه کارکنند، شیرینی بپزند و یا نگهبانی بدهند اما مادر مریم رجوی مثل ملکه ها در ویلایی لوکس ابتدا در فرانسه و سپس در عراق زندگی می کرد و در زمان مرگش نیز یکی از بزرگترین مراسم های تشیع و ختم در کمپ اشرف را برای او برگزار کردند.
دیگر اعضای خانواده رجوی و مریم قجر نیز هماره چه در بیرون و چه درون فرقه تافته هایی جدا بافته بودند. عکس های خانواده رجوی در رستوران های لوکس یا در استخر در اینترنت قابل رویت هست.
مصطفی رجوی به واسطه اطلاع از این زد و بندها و حاتم بخشی های پدر خیانتکارش، با طمع سهم خواهی بیشتر به این امکانات راضی نیست. او که عشق به قدرت و ثروت را از پدرجانش به خوبی به ارث برده همچنان در پنج سال گذشته برای بدست آوردن مال بیشتر حرص می زند. الحق که این دو به درد هم می خورند و از پس هم بر می آیند.
در آخرین خبرها متوجه شدیم مصطفی رجوی برای تلکه بیشتر درخواست ارقام بالابلندی از فرقه نموده و از آنها خواسته چند صد هزار یورو به او بپردازند تا بتواند ویلایی لوکس خریداری کند و به واسطه حقوق از دست رفته بسیاری از جدا شدگان سهم بیشتری به تنهایی به دست آورد. اما این بار چون پا را از گلیمش فراتر گذاشته فرقه با او مخالفت کرده و او را تهدید به قطع مستمری چند هزاردلاری ماهانه اش میکند.
پس از آن مصطفی رجوی هم در کنار تهدید به افشاگری و پخش کردن اطلاعاتش به دادگاه شکایت می کند و این کش و قوس ها همچنان ادامه داشت که چند روز پیش مصطفی رجوی در فیس بوکش اعلام کرد برنده دادگاهی شده که طرف حساب هایش محدثین کلاش و یک سری دیگر از ایادی فرقه هستند.
از آنجا که وی با فریب کاری، تمایلی ندارد سایر جداشدگان از امیال او برای تصاحب پول بیشتر مطلع شوند و هم چنین نمی خواهد لگد پرانی های نرم خود را تبدیل به افشاگری واقعی کند به لاپوشانی پرداخته و اصل ماجرا را توضیح نمی دهد.
او به صورت مبهمی با همان ادبیات فرقه می نویسد: «پیروزی بزرگ …. بالاخره دادگاه علیه کارفرما (رجوی) و به نفع من (مصطفی رجوی) رای صادر کرده است. و آنها مجبورند صدهزار یورو بابت خسارت و هم چنین حقوق ماهانه عقب افتاده (بخوانید مستمری چند هزار دلاری رجوی به پسرش) را به من بپردازند.»
او به خوبی می داند خیانت کار بزرگ و جفاکار بزرگ، سازمان پدرش است که علاوه بر تمام خیانات و جنایاتی که در حق مردم ایران نموده، بی رحمانهترین، وحشیانه ترین و ظالمانه ترین رفتار را با اعضای خویش داشته است.
این که در چنین دادگاهی پوز رجوی و ایادی کثیفی چون محدثین به خاک مالیده شده خوشحال هستیم اما نکته مهم این است مصطفی رجوی مدافع حقوق افراد اسیر و یا جدا شدگان نیست او به جای اینکه به افشای جنایت سازمان منافقین بپردازد و در اولین قدم واقعی مانع پیوستن جوانان هم سن و سال خودش در اروپا به فرقه شود تا جوانان کمتری قربانی شوند. تمام تلاش و سعی وی فقط و فقط برای منافع شخصی خودش است. مصطفی
تا آنجا که بتواند به دنبال اخاذی است و در این مسیر از جدا شدگان هم سواستفاده خواهد کرد.
این پسرک تنها ژست روشنفکری و مخالفت می گیرد و صرفا تهدید به افشاگری می کند. اما هیچ وقت افشاگری نخواهد کرد چون تنها سلاح باج خواهی اش را از دست می دهد و آن زمان دیگر همین میزان هم نمی تواند دریافتی داشته باشد. این پوشش سیاسی که بر روی کارهایش می گذارد در عالم واقع ربطی به سیاست و مبارزه ندارد و بیشتر دعوای اراذل و دزدان برسر تقسیم اموال دزدیده شده است.
به همین دلیل نگاه تشویق آمیز برخی از جدا شدگان و مخالفان سازمان به این اخبار، ابراز احساسات ساده لوحانه مال باختگان و عمرباختگان برای موفقیت دزدزاده در برابر دزد بزرگ است.
یادداشت از: دکتر وحیده پیمان
انتهای پیام / فراق