امین گل مریمی بعنوان کودک پناهنده به آلمان آمد. او می گوید وقتی 15 ساله بود، او و بسیاری از جوانان دیگر را از کلن به عراق آوردند – به یک اردوگاه نظامی که توسط یک سازمان ایرانی به نام مجاهدین خلق اداره می شد. او اولین نفر از قربانیان این فرقه سیاسی است که داستان زندگی خود را به نام خود منتشر می کند
Monat: Oktober 2021
درست است که این خائنین به قول شما ارزش و اعتبار و قرب و قیمت امثال تو را پایین آورده و جملگی تان را ضایع کردند اما اگر قرار باشد این ها را از سر راه بردارید دیگر چه کسی می ماند تا لعن و نفرینش کنید و مزدتان را بگیرید. شما هر چه دارید و ندارید، از سر صدقه همین هاست. این هایی که چه آن روز رنج و خون می دادند و شما در سفره خون می نشستید و می لمباندید و چه امروز که قیمت تان را پایین آوردند، بدون اینها برای چه باید نازتان را بکشند و مزدتان را بدهند؟
حسین همچنین تعدادی الاغ داشت که از آن ها جهت حمل و نقل استفاده می کرد و احتمالاً رسیدگی به الاغ ها در کار نبود چون همان مدت یکی از الاغ ها از فرط گرسنگی مرد و لاشه اش جلوی سنگر افتاده بود و کسی را یارای دفن حیوان بیچاره نبود. هفته ای یک یا دوبار با حسین و همراه یکی از الاغ ها به پایین دره که چشمه داشت، می رفتیم و با دبه آب به بالای قله می آوردیم که از حیث آب شدیداً در مضیقه بودیم. آب را جیره بندی می کردیم و تنها جهت نوشیدن و وضو
روزی که طاقتم طاق شد و از فضای سنگر و زندان که نه بلکه از فضای افسردگی و تنهایی بیرون از زندان، آزرده و ناامید شدم نزد بهمن افرازه که مسئول صنفی گردان بود رفتم و تقاضای خودکار و کاغذ کردم تا توبه نامه بنویسم. خودکار و کاغذ در مناسبات مجاهدین همیشه به وفور یافت می شد. پس از دریافت خودکار و دفتر از بهمن که او نیز با من حرف نمی زد به سنگر برگشتم و توبه نامه نوشتم تا از سنگر و فضای کشنده بیرون از سنگر، نجات یابم. گزارش را به
مقارن ایامی که نیروهای نظامی ایران در مرزهای شمال غربی از آب و خاک ایرانی در مقابل آذربایجان جداشده و اردوغان متوهم و دشمنان ریز و درشت دیگر، دفاع می کنند و نیاز به حمایت و روحیه دارند، دشمنان داخلی در یک اقدام هماهنگ با دشمنان خارجی به ویژه اسراییل، در حال خدشه وارد کردن به اقتدار و منافع ملی بر آمده اند
همچنین باور دارم که جنگ فقط وظیفه و مسئولیت نظامی ها نیست بلکه پشتیبانی مردم داخل و خارج در پیشگیری و نتایج جنگ، تاثیر فراوان دارد به دور از این که دشمنان داخلی این بار نیز جانب دشمنان ایران را خواهند گرفت و خواهان قرار گرفتن ایرانیان در مقابل جنگ و جبهه ایرانی، خواهند شد بنا به وظیفه ملی و شخصی، در اولین روزهای
مگر می شود که گروهی که رهبری اش نه تنها کوچکترین مخالفتی و انتقادی را از جانب هیچ کسی حتی از جانب اعضای سازمان بر نمی تابد بلکه منتقدان را تهدید به قتل می کند مدعی آزادی خواهی و دموکراتیک بودن باشد؟ و مگر می شود گروهی که به استراتژی ترور و خشونت اصرار می ورزد و بی دلیل برای رسیدن به قدرت خون می ریزد و در راستای رسیدن به اهداف شیطانی خود از کشته شدن نیروهای سازمان اش هم ابائی ندارد
نیروی کوچک تر که در اصل قربانیان نیروی بزرگتر هستند، ادعا دارند که باعث و بانی دادگاه استکهلم آنان بوده و قربانیان سال 1367 نیز برای آزادی و مردم، بپا خواسته بودند. نیروی بزرگتر به رهبری مسعود و مریم رجوی اما چنین تزی را قبول ندارند بلکه آنان از طریق سخنرانی و مقاله و خطابه و ارعاب، معتقدند که قربانیان سال 1367 با نام مسعود رجوی بالای دار رفتند لذا هم اکنون صاحب آن خون ها و مبارزات شان