وقتی خائنین حرف از اعدام می زنند
ایران فانوس،25.10.2021
خدا لعنت کند، صدام حسین و طارق عزیز و عزت ابراهیم و صابر الدوری و طاهر حبوش و چند تای دیگر به همراه مهدی ابریشم چی و عباس داوری و چند تای دیگر، وقتی کامیون کامیون دینار و دلار از پول مردم عراق را به مسعود رجوی تحویل می دادند، ضمن پنهانکاری، حسابرسی و کند و کاو نمی کردند این همه پول که در اصل سهم رنج و خون اسیران بود، کجا و برای چه و چه کس هزینه می شود.
خدا لعنت کند، موسسات و بنیادهای ضد ایرانی و سرویس های آمریکا و اسراییل و عربستان و چند تای دیگر که کرور کرور پول و امکانات جهت جاسوسی و مزدوری به رهبران مجاهدین می دهند حسابرسی نمی کنند که این پول ها، کجا و برای چه و چرا و به چه منظور خرج می شود. حالا هم گفته اند، اسراییل بودجه یک و نیم میلیاردی گذاشته است، تعدادی را علاقه مند به مبارزه مسلحانه و تبلیغات کرده است تا از این خوان یغما استخوانی به آنان برسد.
می گویند، رد پای عقل از رد پای گاومیش بزرگتر است. رهبران مجاهدین، پول های دریافتی از بابت مردم فروشی و وطن فروشی را که سهم همه اپوزسیون برانداز و اعضای اسیر و خانواده آنان بود در یک تقسیم بندی از بالا تا پایین و به ترتیب، به گونه ای تقسیم کردند که نمادی از آرمان بی طبقه توحیدی کذایی شان است.
در ابتدا، تا آن جا که توانستند برای اخوی و اخت سابق و مسیو و مادام فعلی، حفاظت و مخفیگاه و خورد و خوراک و البسه و گل و کنیز و نوکر و مسافرت و جراحی و بزک و دوزک و لفت و لیس های آشکار و پنهان، سپس دستبوسان و آقازاده ها و خانم های دربار و قوادها و چراغداران و دامن پوشان و میرزابنویسان و هنربندان و گزمگان و چماقداران و ملیجکان و پخمگان دستمال به دست در داخل، هزینه کردند و در بیرون، نیز برای لابی ها و پلیس و سیاست بازان و مافیا و وکیلان و مهمانان و افسران آمریکایی و عراقی و بریدگان شرمنده و جاسوسان و خبرچینان و ساندیس خوران و مطبوعات و کنفرانس ها و جلسات مهمانی و شوهای مسخره و شورایی ها و سایر ریخت و پاش و به ریز و به پاش های پنهان و آشکار، البته با این هدف که آب به آسیاب رهبری فرقه ریخته شود و هر کس هر چه گرفت و کوفت کرد، ثناگوی رهبری فرقه و لعنت بر مخالفین یا همان جداشدگان از فرقه، سر دهد وگرنه نانی که هر کس و ناکس از قبل مجاهدین خلق می خورد و می برد و می گیرد، حرام شان باد.
حالا هر کس که از رنج و خون اسیران و کشته شدگان، خورد و برد و کوفت کرد، می شود توجیهی برایش تراشید. جنگ است و جنگ صد برابر. مبارزه است و مبارزه بالا و پایین و هزینه دارد. مبارزه سوخت و سوز دارد. با این وجود اگر همه ریخت و پاش ها و بزن و بریزهای آشکار و پنهان، را بپذیریم که مبارزه خرج دارد آدم نمی داند این یکی را کجای دلش قرار دهد.
یکی از ملیجکان میرزابنویس که ساکن نروژ است و به خیالش دارد مبارزه چند برابر می کند آن هم از نوع سرنگونی، هر از گاه که نوبتش می رسد و باید بنویسد و سنبه را پر زور می بیند، در ابتدای امر قصه حسین کرد شبستری تعریف می کند و از رهبری فرقه تمجید می کند و در انتها که کف گیر به ته دیگ می خورد، نتیجه گیری می کند که باید مخالفین و خائنین را اعدام انقلابی کرد. چرا مخالفین و خائنین را در نروژ و فرانسه و آلمان، اعدام انقلابی می کردند ولی ما چرا مخالفین و خائنین را اعدام انقلابی نمی کنیم؟ منظور میرزابنویس از خائنین، همان جداشدگان از فرقه هستند و کسی دیگر نیست.
در این پخمه سرا، انگار همه مثل میرزابنویس مست تشریف دارند و هشیاری پیدا نمی شود تا به ایشان شیر فهم کند، این هایی که شما از مرگ می ترسانیدشان، اگر از مرگ می ترسیدند این چنین در محفل عاشقان نمی رقصیدند و بزرگترین دشمن انسان و انسانیت و مردم و ایران را به زیر پایشان له و لورده نمی کردند.
در ثانی، درست است که این خائنین به قول شما ارزش و اعتبار و قرب و قیمت امثال تو را پایین آورده و جملگی تان را ضایع کردند اما اگر قرار باشد این ها را از سر راه بردارید دیگر چه کسی می ماند تا لعن و نفرینش کنید و مزدتان را بگیرید. شما هر چه دارید و ندارید، از سر صدقه همین هاست. این هایی که چه آن روز رنج و خون می دادند و شما در سفره خون می نشستید و می لمباندید و چه امروز که قیمت تان را پایین آوردند، بدون اینها برای چه باید نازتان را بکشند و مزدتان را بدهند؟
در طرف مقابل اما، کسانی که از مناسبات کشنده فرقه و زندان و جبر و حقارت و زبونی و زنجیر و اجبار و جنگ و انتحار و بردگی، رها شده و فرار کرده اند تا به امروز کسی نبوده تا برای آمران و عاملان و قاتلان و تروریست ها و مزدوران و جاسوسان و مزدبگیران، حکم اعدام صادر کند و یا خواستار مرگ و اعدام آنان باشد. محاکمه در یک دادگاه عادلانه برای نیروهای بالا و آزادی برای نیروهای پایین، خواسته ما و سایرین است.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس