مدیریت و بحران آب

مدیریت و بحران آب

مدیریت و بحران آب

مهدی خوشحال، ایران فانوس، 11.12.2021

آب، حیاتی ترین و قوی ترین نیرو و انرژی در جهان است به گونه ای که در فلسفه می گویند، مانند آب باش باشید. آب، قوی اما منعطف است. آب در مسیر خود اگر راه باز باشد ادامه می دهد و اگر به مانع بر خورد مسیرش را عوض می کند و به راهش ادامه می دهد چون که آب ابتدا به ساکن مقاومت نمی کند و برایش ادامه مسیر و رسیدن به هدف مهم است با این وجود، آب قدرتی است که هر صخره و سنگی را از پای در می آورد.

گوته، شاعر آلمانی در مورد روح انسانی می گوید، روح انسان مانند آب را می ماند، از آسمان فرود می آید و به آسمان بر می بالد و آنگاه دوباره به زمین باز می گردد، تناوب ابدی.

آلمانی ها می گویند، خانه هایتان را کنار آتشفشان بسازید. چرا؟ چون کسی که کنار آتشفشان خانه می سازد در ابتدا به فکر استحکام خانه است ولی کسی که دورتر از آتشفشان خانه می سازد، استحکام خانه اولویت اولش نیست.

کشور ایران همیشه مشکل آب داشته است ولی در گذشته ای دور که کار و تلاش مردم زیادتر و جمعیت و سازه و صنایع و مصرف، کمتر بود مشکل آب به چشم نمی آمد و یا تبدیل به بحران و رسانه های پوپولیستی و دعوا، نمی شد. آب، معضل پیچیده ای است. تا روزی که مردم آب دارند به فکر آب و منابع جایگزین نیستند اما زمانی که به بی آبی می رسند، اتوماتیک مشکل را پیدا می کنند و به دنبال منابع تازه می روند. مردمی که روی زمین کار می کنند، دائماً مشکل آب دارند و به خاطر آب دعوا می کنند اما مردمی که در دریا کار می کنند هیچگاه به خاطر آب با هم دعوا نمی کنند.

زمینی که قرن ها جهت کشاورزی برنج یا شالی، استفاده می شد هم اکنون بایر و غیر قابل کشت است. این زمین کشاورزی، شاید یک متر بالاتر از آب دریا باشد. با کندن یک متر چاله به آب می رسد. ولی به دلایل مختلف که شرح خواهم داد هم اکنون تشنه آب است.

در چند دهه قبل که آب زیادتر و جمعیت کمتر و مصرف نیز کمتر بود، با این وصف آب مدیریت می شد و برای استفاده از آب فکر و کار و تلاش صورت می گرفت.

 آب چه در زیر زمین، روی زمین و یا در آسمان به مانند ابر و باران و برف، باشد در هر صورت می بایست مدیریت شود وگرنه مشکل آب آشامیدنی جمعیت رو به ازدیاد و کشاورزی و آذوقه مردم را کفاف نخواهد داد.

زمینی که مثال زدم، محصور مابین مرداب و دریاست که امروز از بی آبی خشک شده و قابل کشت نیست. در گذشته که این زمین ها قابل کشت بودند مردم به خاطر به صرفه بودن محصول برنج از زمین های پست که آب خور بهتری داشت برای کشت برنج استفاده می کردند. در فصل بهار زمین را با ابزارهای کهنه شخم می زدند، سپس به دنبال تامین آب می رفتند. مرداب یا سل، در اصل مخزن و منبع آب بود که در فصل زمستان پر می شد و در فصل بهار قادر به تامین آب کشاورزان بود. با این وصف، مردم در فصل بهار می بایست مخزن آب به ویژه رودخانه ای که به مرداب می ریخت را طی برنامه ای جمعی به نام بیقار یا بیگار، لایروبی می کردند. این یک کار دستجمعی برای تامین مخزن آب هکتارها زمین بود. سپس هر کشاورزی می بایست رودخانه های کوچکتر یا جویبار را تا به زمین خود مرمت و لایروبی می کرد و همچنین راه های خروج پساب را به سمت رودخانه و النهایه تا به دریا، حفر و لایروبی می کرد و در غیر این صورت و حتی کار نشدن بخشی از جویبار و رودخانه، می توانست به مشکل بی آبی و یا کم آبی منجر شود. زمین های کشاورزی همه به هم پیوسته و در هم تنیده است. اگر در بالادست مشکل لایروبی و آب وجود داشته باشد، پایین دست اتوماتیک به مشکل آب خواهد خورد.

یا اگر لایروبی رودخانه ها انجام نگیرد مخزن آب یا همان مرداب و تالاب، بر اثر کم آبی محل رشد گیاهان و نیزار و درختان توسکا و النهایه جنگل خواهد شد و جنگل نیز مختصات به خود را دارد و محل و مخزن مناسبی جهت انباشت آب نیست.

گفته شد که هم اکنون آن زمین ها که ده ها سال تحت کشت بودند، همه و یا اکثراً از زیر کشت خارج شده و مصارف دیگر دارند چرا؟ دلایلش را در پایین شرح می دهم.

اول، مردمی که در ابتدا و به شکل سنتی و در عصر ارباب و رعیتی روی زمین کار می کردند اولاً، اجاره نشین بوده و حق فروش زمین خود را نداشتند در ثانی، کشت روی زمین به صرفه و تنها ممر خانواده کشاورزی بود و جز این دهقان چاره دیگری نداشت.

دوم، در شکل سنتی کشاورز با ابزار کهنه و با تمام خانواده و بعضاً دستجمعی به کار روی زمین مشغول بود. یعنی کار روی زمین انفرادی نبود بلکه دستجمعی بود.

سوم، از حدود پنجاه سال پیش و طی الغای قانون ارباب و رعیتی، وقتی کشاورز با کمترین هزینه صاحب زمین شد طبعاً انگیزه کار روی زمین کاهش یافت به ویژه زمانی که کشاورز پیر می شد و فرزندانش در حال درس خواندن در شهر بودند.

چهارم، با انفرادی شدن کار کشاورز که کارش در ابتدا جمعی بود، به مشکل و تامین آب برخورد و همچنین کشاورز بدون فرزند و کارگر، قادر به ادامه کار سخت روی زمین نبود.

پنجم، با رونق اقتصادی و علمی و صنعتی وقتی به زمین های کشاورزی جاده و برق و تلفن و امکانات دیگر رسید، تغییر کاربری زمین ها افزایش یافت و قیمت ها بالا رفت و کار کشت با تولید و برداشت اندک را با تناقض مواجه کرد.

ششم، با پیرشدن کشاورز و افزایش قیمت زمین کار کشاورزی مقرون به صرفه نشد آن هم زمانی که کشاورز تنها و فرزندانش در شهر بودند و یافتن کارگر گران و محصول ارزان مقرون به صرفه نبود.

هفتم، با رونق تجارت و تجاری که می توانستند با ارز دولتی محصولات کشاورزی و غذا را از خارج وارد کنند و قیمت محصولات کشاورز را خود تعیین و به پایین بکشند و متقابلاً افزایش قیمت زمین، برای کشاورز مقرون به صرفه نبود تا کار را همچنان ادامه دهند آن هم زمانی که کشاورز تنها و کارگر گران تمام می شد و کشاورز در ازای هر هکتار زمین تنها می توانست خورد و خوراک خود را تامین کند و از پس نیازهای زندگی مدرن بر نمی آمد و با فروش زمین می توانست زندگی و کار بهتری در شهر دست و پا کند.

هشتم، زمینی که مد نظر است اگر نیم قرن پیش برای هر متر مربع تنها ده ریال ارزش داشت و قابل خرید و فروش و تغییر کاربری نبود، پس از گذشت زمان و آمدن جاده و برق و گاز و تلفن و تغییر کاربری هم اکنون قیمتش برای هر متر مربع بیش از پنج میلیون بار افزایش یافته است.

نهم، همه آنچه که در بالا گفته شد همچنین مسایل و مشکلات دیگر آب را کنار هم قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که مشکل و بحران آب، در تقدم اول نیست بلکه در تقدم اول، مشکل فکر و کار و تلاش و ارزش محصول و سود و تغییر کاربری زمین و مسایل دیگر است که بحران آب را پیش آورده است. البته تقدم و یا تاخرهای دیگر نیز وجود دارند.

دهم، درنتیجه، بر اثر مرور زمان و ازدیاد جمعیت و کمبود انرژی و رشد تکنولوژی و سرمایه و افزایش مصرف، مشکل آب و انرژی و منابع دیگر، طبیعی است و این که مردم به کمبود و بحران انرژی به ویژه آب، برسند طبیعی است اما تا بوده همیشه مردم در مقابل کمبود و بحران منابع، منابع جدیدی پیدا کرده اند.

„پایان“