مهدی خوشحال، ایران فانوس، 27.05.2023
نیکولو ماکیاولی، نویسنده و سیاستمدار قرن پانزدهم ایتالیا بر خلاف امانوئل کانت فیلسوف قرن هجدهم آلمان که مبتکر اخلاق وظیفه گرا و انسان را در آن واحد قانونگذار و مجری قانون می شمرد، اخلاق منحصر به خود را داشت و او کمتر از اخلاق و مردم حرف می زد و بیشتر نصایح و مطالبش متوجه شهریاران بود.
نیکولو ماکیاولی، زاده 1469 و درگذشت 1527، از خانواده سرشناسی از فلورانس ایتالیا می آید، شهری که در عصر رنسانس مشاهیر بزرگی چون دانته، میکل آنژ، داوینچی و تعدادی دیگر را به جهان عرضه کرده است. ماکیاولی، در استمرار شهرت و مشاغل خانواده به سیاست و مدیریت گرایش پیدا کرد و به دنبال آن، سیر و سیاحتی به نقاط دیگر ایتالیا و اروپا، داشت و او در نتیجه تجربیاتش فلسفه سیاسی جدیدی بدعت گذاشت و در نهایت در سال 1513 کتاب معروف „شهریار“ را که اندرزنامه است، تقدیم به عالیجناب لورنتسو مدیچی، نوشته است. این کتاب که ترجمه داریوش آشوری است، چاپ هجدهم در زمستان سال 1401 با موضوع علوم سیاسی، دولت، اخلاق و سیاست به بازار آمد.
ماکیاولی، در عصری فلسفه سیاسی خود را مطرح و به رشته تحریر در آورد که ایتالیا و اروپا مهد ایدئولوژی های پوپولیستی و حکومت کلیسا بودند، کلیسایی که قرن ها کوشش داشت تا بنا بر آموزه های مذهبی مردمی توانمند، ایثارگر، درستکار، عدالتجو و طراز مکتب به بار آورد. در پس قرن ها تلاش کلیسا در اروپا و ایتالیا، ماکیاولی بر این باور و ایمان دست یافت که، آنچه شما از مرم انتظار دارید، انتظاری عبس و توهمی بیش نیست چون که آموزه های شما با فطرت و ذات مردم در تضاد و تناقض است و مردم در اصل به دنبال منافع و مصالح خود هستند و در این رابطه ممکن است به دروغ و ترفند نیز متوسل شوند و منافع خود را بر منافع دولت و حکومت ترجیح دهند. پس از این که نیکولو ماکیاولی، نظرات سیاسی خود را خطاب به یکی از شهریاران عصر خود ابراز کرد، فرانسوی ها که سال ها با ایتالیایی ها در جنگ و جدال و خصومت بودند، اولین کسانی بودند که در ارتباط با تخطئه فلسفه سیاسی ماکیاولی جنجال به پا کرده و نظریه „هدف وسیله را توجیه می کند“ را مستمسک تقابل ماکیاولیسم در برابر پوپولیسم، قرار داده و نیکولو ماکیاولی و مردم ایتالیا را به باد انتقاد گرفتند.
ماکیاولی، کتاب شهریار را که بدعتی جدید است با نثری ادیبانه و شاعرانه نوشته است که تاثیر زیادی بر خواننده دارد. ماکیاولی، در این کتاب شهریاران را به انواع مختلف تقسیم بندی کرد. کسانی که از پایین و دل مردم به شهریاری رسیدند، کسانی که در جنگ ها توانمندی و لیاقت به خرج دادند، کسانی شهریاری را به ارث بردند و بالاخره کسانی از سر تصادف به شهریاری رسیدند.
او اگرچه نظرات و خطابش متوجه مردم نیست و از مردم حرفی نمی زند، اما به دفعات زیاد از وسایل قدرت نام می برد و همه وسایل قدرت را در مقابل قدرت مردم ناچیز می شمرد و به شهریاران پند می دهد که برای بقاء می بایست حرمت و احوال مردم را رعایت کرد وگرنه همه وسایل قدرت در مقابل قدرت مردم ناچیز است. با این وجود، او می پنداشت چون شهریار سواد و مشاور و فرصت و وسایل لازم اصلاح جامعه را در اختیار دارد، اگر به خواهد می تواند امور را اصلاح نماید ولی چون مردم از امکانات و وسایل و فرصت و تجربه و دانش مکفی بی بهره اند در ایجاد تغییر مشکل دارند و چه بسا تلاش و تغییرات شان ممکن است با ریسک مواجه گردد.
نیکولو ماکیاولی، در وصف و شرح احوال شهریاران بسیار گفته است. او در جایی صفحه 148 کتاب شهریار می نویسد، پس، از آنجا که شهریار را گریزی از آن نیست که شیوه ی ددان را نیک به کار بندد، می باید هم شیوه ی روباه را به کار بندد و هم شیوه ی شیر را، زیرا شیر از دام ها تواند گریخت و روباه از چنگال گرگان، از این رو روباه می باید بود و دام ها را شناخت و شیر می باید بود و گرگ ها را رماند، آنان که تنها شیوه ی شیر را در پیش می گیرند، از این نکته بی خبرند…
ماکیاولی، همچنین از تقدس وسایلی که شهریاران در اختیار دارند می نویسد. او در صفحه 194 کتاب شهریار می نویسد، آرمان ما برحق است. جنگ ناگزیر، جنگی است برحق، و آن جا که امیدی به جنگ افزارها نباشد، جنگ افزارها مقدس اند…
با این وجود، وجه اشتراکاتی مابین شهریاران پنج قرن پیش با شهریاران امروز وجود دارد اگرچه این وجه اشتراکات روز به روز کم و کمتر می شوند. شهریاران ماکیاولی، در عصری می زیستند که شهریار از توانمندی و استعداد و لیاقت های فردی برخوردار و یا حداکثر دارای چند وزیر بود، ولی شهریاران امروز انواع و اقسام مشاور در امور مختلف و اتاق فکرهای آشکار و پنهان بهره می برند. شهریاران امروز، بندرت در میدان و جنگ حضور دارند و اغلب از آنان و از اسم و رسم شان به عنوان شهریار استفاده و یا سوء استفاده می شود.
„پایان“