<strong>اروپا، مابین دو جنگ</strong>

اروپا، مابین دو جنگ

اروپا، مابین دو جنگ

ایران فانوس، 10.02.2024

کشورهای اروپایی طی قرنها جنگ و جدال در داخل و خارج از خود امروز در بیرون به یک واحد یکپارچه اما در درون همچنان مردد به سر می برند. اروپا، در طی جنگهای قومی و قبیله ای در داخل از میان هزاران حکومتهای محلی سرانجام به بیست و هفت کشور متحد بدل شدند و در خارج نیز طی جنگهای بسیار، اکثر نقاط زمین به جز تعداد انگشت شماری از کشورها را تحت استعمار و استثمار خود قرار دادند که امروز اکثر آن ممالک، آزاد شده و به بازیگران خرد و کلان بدل شده اند.

اروپایی که بعد از خاتمه جنگهای اول و دوم که جهان دو قطبی شد و هر دو قطب مشغول جنگ سرد بودند و به روایتی بیش از صد و بیست و چهار هزار میلیارد دلار هزینه کردند ولی در این میان، از فرصت به دست آمده استفاده کرد و به رشد و شکوفایی رسید که به عبارتی بهشت پول و سرمایه و علم و تمدن و رفاه و هنر و سیاست و فرهنگ و مهاجرت و فلسفه محسوب می شد. چون طی مدتی که دو قطب درگیر مشغول رقابتهای تسلیحاتی و فضایی بودند، اروپا از کشورهای فقیر سوخت ارزان تهیه می کرد و در عوض به آنان جنگ افزار و ماشین آلات می فروخت. با این وجود، دو سال قبل در جنگ اوکراین برای اولین بار چرت اروپا پرید و برای دومین بار در جنگ اسراییل و حماس و به دنبالش جنگ آبراه ها در خاورمیانه، اروپا توانست از خواب چند دهه یا چند سده و هژمونی بر جهان، بیدار شود تا ببیند بسیاری از نا بازیگران خرد و کلان هم اینک به بازیگران کوچک و بزرگ بدل شده اند.

از عجایب جنگهای امروز با گذشته در این است که اگر در گذشته اروپا و یا یکی از کشورهای اروپایی وارد جنگ در اروپا و یا سایر نقاط جهان می شد، چون همیشه از اجماع برخوردار بودند به احتمال زیاد برنده و به احتمال کم بازنده بودند، ولی خاصیت جنگهای امروز در ارتباط با اروپا، تقریباً جنگهای دو سر باخت است. دو سر باخت، یعنی اگر در اوکراین نجنگد روسیه پیش خواهد آمد و اگر بجنگد و خود را ضعیف کند بازی را در داخل به نیروهای راست افراطی خواهد باخت که در این صورت می بایست از دموکراسی و لیبرالیسم و حقوق بشر و ناتو و اتحادیه اروپا، خداحافظی کند. در خاورمیانه، هم همین گونه است و در جنگهای بالقوه در کره و چین نیز به همین منوال پیش خواهد رفت. در چالش با روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا و بازی با مهاجرین، نیز عیناً همین گونه است. اگر در بیرون انرژی صرف کند، در داخل کم خواهد آورد و بهانه دست نیروهای راست افراطی خواهد داد.

ماهیت جنگهای بالفعلی که در جریان اند و به دنبال خود می توانند جنگهای بالقوه دیگری را به بالفعل بدل کنند، همزمان که سهم خواهی بازیگران جدید است اکثراً خصلت ضد غربی دارند. اروپایی که در عصر جهان دو قطبی از فرصت دعوای تسلیحاتی و فضایی دو قطب استفاده کرد و در عصر جهان تک قطبی خود را به آمریکا قلاب کرد و از امتیازش برخوردار شد، ولی در عصر جهان چند قطبی و با ورود بازیگران جدید می تواند پشتوانه و ابزارهای قدرت خود را که ناتو و اتحادیه اروپا، هستند را در اثر مرور زمان و چالشهای جدید از دست بدهد و بدل به بازیگران کوچک و تنها شود. چند نمونه دیگر از مسایل و مشکلات اروپا از این قرار است؛

جنگ اسراییل و غزه؛ در ابتدای جنگ اسراییل و غزه، کشورهای اروپایی به نیابت از آمریکا حمایت خود را از طرف اسراییلی اعلام کردند اما در ادامه جنگ فهمیدند که اسراییل دارد با آنان بازی می کند و قصدش دفاع از خود نیست بلکه می خواهد اروپا را به نفع روسیه وارد جنگ منطقه ای و باتلاق کرده و در این میان از مشروعیت و اعتبار آنان سوء استفاده نماید که اخیراً اروپاییان هم به دلیل نیات کشورگشایانه اسراییل و هم اهمیت جنگ اوکراین، خود را از جنگ اسراییل و غزه، کنار کشیدند و تنها به جنگ آبراه ها که منافع آنان را به خطر انداخته است توجه دارند و عمل می کنند.

کشورهای اروپایی در اقتباس و دنباله روی از اسراییل و آمریکا، در حالی بازیگر ایرانی را در منطقه مذمت و شماتت می کنند در حالی که بازیگران دیگر و ظاهراً دوستان اروپا چون اسراییل و عربستان سعودی، از حیث تاریخی و وسایلی که در اروپا در اختیار دارند در شرایط خاص می توانند از وسایل خود چون نیروی انسانی و رسانه و بانک و لابی، جهت نا امن کردن اروپا استفاده کنند. اگر همین ایران امروز و با سیاستهایش نبود، آنان ظرف چند سال قادر خواهند بود کشورهای اروپایی را به چالش جدی بکشند.

همچنین، روسیه همیشه خوی زیاده خواهی و تجاوز داشت. از سمت ایران می خواست به آبهای گرم برسد و از سوی دیگر به تمام اروپا چشمداشت. اروپاییها به دلایل پیشینه خود نمی توانند تصور کنند که اگر طی چند صد سال به ویژه عصر قاجار، ایران مقابل روسیه نقش اوکراین را بازی نمی کرد و نمی جنگید، ضعیف نمی شد و ضعیف نمی کرد، هم اکنون روسیه در اروپا حضور داشت. اگر ایران در خاورمیانه در مقابل اسراییل و عربستان سعودی نمی جنگید، ضعیف نمی شد و ضعیف نمی کرد، هم اکنون دو غول بی شاخ و دم خاورمیانه که همه ی وسایل و ابزارهای لازم را در اختیار دارند، خطر بزرگی برای موجودیت اروپا می بودند. ولی متاسفانه اروپاییان به دلایل خوی تهاجمی و تحقیر دیگران ضمن این که ریشه های پیشرفت و تمدن خود را نمی شناسند و قبول ندارند، هنوز نتوانستند دوست و دشمن خود را بشناسند و در دنباله روی نافرجام از آمریکا و اسراییل، جای دوست و دشمن خود را عوض کرده اند.

کشورهای اروپای غربی تا بدین حد غرور و نخوت که حتی ریشه های خود را قبول ندارند و طی سده ها اکثر نقاط سیاره زمین را تحت استعمار و استثمار داشتند و دو جنگ جهانی اول و دوم را به راه انداختند، ولی در گذر حادثه و زمان هم اکنون خود در محاصره مستعمرات سابق و دو جنگ ضد غربی در اوکراین و خاورمیانه، قرار دارند.

با آمدن دونالد ترامپ، اگر جهان به همین صورت و شرایط به سود ملی گرایی و پوپولیسم به پیش برود به احتمال زیاد در انتخابات پیش رو در آمریکا دونالد ترامپ شانس زیادی دارد و این چیزی است که هم اکنون اروپاییان را نگران کرده است چون که دونالد ترامپ پس از روی کار آمدن و ضدیت با مهاجرین و پیشبرد اقتصاد و سیاستهای انقباضی به خواهد پشت ناتو و اتحادیه اروپا را در ارتباط با جنگهای اوکراین و خاورمیانه، خالی کند ضمن این که اروپا در دو جنگ اوکراین و خاورمیانه، کم خواهد آورد و بازی را به نفع بازیگران روسیه و خاورمیانه، خواهد باخت همچنین بهانه دست نیروهای راست و پوپولیستی در داخل که آماده تصرف قدرت هستند خواهد داد. جالب است، مدتی است نیروهای راست در اروپا تحت فشارند اما واکنشی نشان نمی دهند. آنان به احتمال زیاد منتظر فرصت دونالد ترامپ در آمریکا هستند تا حملات خود را به مواضع قدرتهای اروپایی شروع کنند.

مهاجرین، اما که طی چند سال اخیر در کشورهای دیگر چون ترکیه و یونان تحت فشار بودند هم اینک به مثابه اسلحه از آنان استفاده می شود و در خود اتحادیه اروپا مهاجرین را به بازی گرفته اند. از یک سو، آنان را از راست افراطی و سیاستهای مهاجرستیز می ترسانند و از طرف دیگر محض کم کردن فشار راست افراطی، مهاجرین را مورد فشار و تحقیر بیشتر قرار می دهند.

به هر حال، اروپا هیچ وقت در داخل و خارج بدین حد موقعیت شکننده نداشته است. حال باید دید آیا اروپا همچنان واحد و به دور از تعقل و شناخت شرایط جدید به اشتباهات خود ادامه خواهد داد یا این که هر کدام از کشورها به تنهایی و بدون ناتو و اتحادیه، به راه جدیدی خواهند رفت.

„پایان“