رودی جولیانی، مریم رجوی و الین چائو
مسعود خدابنده مدیر مشاوران استراتژی خاور میانه
می گویند عمل بلندتر از کلام سخن می گوید. با نگاهی به پشت صحنه طوفان توئیتری که تأثیرات فریبکارانه برای پوشاندن مقاصد واقعی دولت ترامپ داشت، یک واقعیت کاملا روشن است؛ برای این دولت، ایرانی ها در خط آتش مقدم هستند.
این امر بخودی خود غیر قابل انتظار نبود. ترامپ در کارزار انتخاباتی تهدید کرد که توافق هسته ای با ایران را پاره خواهد کرد. بنابراین روشن بود که او هیچ تعلق خاطری به ایرانیان ندارد.
اولین عمل او به عنوان رئیس جمهور ایجاد چالش در برابر ایران بود – او ایران را جزو کشورهای مسلمانی قرار داد که ورود اتباعش ممنوع شد و سپس اعلام نمود که ایران بعد از آزمایش موشک های بالستیک، که البته می گوید دفاعی است، تحت نظر خواهد بود. واضح است که ایران برای ترامپ و تیمش در لیست مسئله سازها قرار دارد.
و مدارک روی هم انباشته میشوند. به مانند یک بارومتر برای هر فرد یا حتی رویکرد تهاجمی دولت برای ایران، حمایت از مجاهدین خلق به اندازه هر شاخصی با دقت انجام می گردد. این گروه حامی تغییر خشونت بار رژیم ایران در سه دهه گذشته بوده است. حامیانش اکنون در تردید هستند که آیا این اقدامات در جهت جنگی با هدایت آمریکا می باشد.
حتی قبل از اینکه ترامپ در حاکمیت قرار گیرد، افشاگری هائی در خصوص اینکه مشاوران و کارگزاران دولت وی از فرقه تروریستی مجاهدین خلق حمایت کنند موجب نگرانی در میان متخصصان سیاست خارجی شد. بهرحال، کارشناسان ضد ایران می توانند از میان هزاران گروه های مدنی و شخصیت ها برای گرفتن مشورت برای ایجاد تغییر در ایران انتخاب نمایند. گذشته کثیف مجاهدین خلق شامل اقدام ضد امپریالیستی قتل شش آمریکائی در ایران قبل از انقلاب می باشد که بعدها در قالب سرودها و نشریات مورد ستایش قرار گرفت. (خانواده سرهنگ نیروی هوائی جک ترنر – “ما اولین قربانیان ترور قبل از اینکه جنگی علیه ترور باشد بودیم” – در حال حاضر خواهان جبران خسارت برای قتل او هستند.) رئیس جمهور جدید ظاهرا نگرانی های خود را کنار گذاشته و انتخاب کرده است تا خود را محاط در میان کسانی کند که حامیان مجاهدین خلق بوده اند.
Col. Jack Turner and Col. Paul Shaffer victims of Mojahedin Khalq terror campaign
سرهنگ جک ترنر و سرهنگ پل شیفر قربانیان کارزار تروریستی مجاهدین خلق
با محکوم نکردن مجاهدین خلق، ترامپ چند کار انجام داده است. یکی اینست که نشان داده است که او نه در جنگ با ایران بلکه با ایرانیان است. مجاهدین خلق عمیق تر از هر جریان سیاسی فعلی از جانب ایرانیان در داخل و خارج از کشور مورد تنفر مردم هستند.
او همچنین نشان داد که جنگ او با داعش نیست بلکه با کشور ایران است. دونالد ترامپ به این دلیل به پیروزی رسید که وعده داد علیه داعش اقدام کرده و گروه را شکست خواهد داد. اما داعش بدون اتحاد نیروهائی از جمله ایران قابل شکست دادن نیست. واقعیت عملی در سوریه و عراق بیانگر اینست که نیروهای داعش در حلب و موصل عمدتا به خاطر دخالت ایران شکست خوردند. ترامپ بروشنی نشان می دهد که هیچ قصدی برای شکست دادن تروریسم ندارد.
اما از همه مهمتر، این بردباری و حتی گرمی، که در برابر مجاهدین خلق در حلقات سیاست خارجی آمریکا نشان داده میشود این پیام که توسط هر کس در دنیا مشاهده می گردد را می دهد که: جعبه جنگ آمریکا تقریبا خالی است. به غیر یک تعداد تحریم های ضعیف، وارد کردن مجاهدین خلق در معادلات به این معنی است که نه تنها آمریکا حربه ای علیه ایران ندارد، بلکه به نظر می رسد که به قدری احمق است، و شاید با افکار تعصب آمیز گیج شده است، که سرنوشت خود را با ناکام ترین و بی مصرف ترین گروهی که تاکنون وجود داشته گره بزند.
خنده دار است که خود مجاهدین خلق سرنوشتشان را به هرآنچه که طرف برنده به حساب می آمد گره زدند. بهرحال، انتخاب حامیان مجاهدین خلق دیگر هوشمندانه به نظر نمی رسد. آیت الله خمینی به سرعت در مجاهدین خلق پیشنهادات فرصت طلبانه در شراکت در قدرت دید و عملا موجب تبعید آنان از ایران شد. قدم بعدی اتحاد با صدام حسین علیه ایران در طول جنگ ایران و عراق بود – یک دستاورد فاحش خائنانه که بخاطر آن هیچ ایرانی هرگز آنان را نخواهد بخشید. بعد از سقوط صدام، مجاهدین خلق بر این اعتقاد بودند که بحران در عراق موجب ظهور شورشیان القاعده در عراق شد به نحوی موجب پیشی گرفتن آنان خواهد شد. مجاهدین خلق بازی حمایت از داعش و ارتش آزاد سوریه را هم براه انداختند تا با این امید بتوانند جائی در خلافت جدید بیابند. در عوض، مجاهدین خلق از مقر خود رانده شدند و به تبعیدی بعیدتر در آلبانی فرستاده شدند، کشوری که هیچ دشمنی با ایران ندارد. حامیان دراز مدت از جمله شامل اسرائیل – که از عاملان مجاهدین خلق برای سوء قصد به جان دانشمندان هسته ای ایرانی استفاده نمود – و عربستان سعودی ضد شیعه میشود. هر دو کشور در باتلاق مشکلات پایان ناپذیر خودشان فرو رفته اند. و حالا مجاهدین خلق امیدوارند با دولت ترامپ دم بگیرند.
دولت اوباما مجاهدین خلق را دور نگاه داشت و هرگز حمایت مستقیمی از گروه نکرد. وقتی دولت عراق ایالات متحده بعلاوه ملل متحد را مسئول خارج کردن مجاهدین خلق از عراق به کشور ثالث دانست، وزیر خارجه وقت هیلاری کلینتون مجبور شد تا با خارج کردن نام مجاهدین خلق از لیست تروریستی آمریکا موافقت کند تا یک کشور ثالثی به لحاظ قانونی بتواند آنان را در خاک خود بپذیرد.
از سال ۲۰۰۱، اسلاف ترامپ مواضع دفاعی مستحکمی در خاک خود بوجود آورده و کوشش های ضد تروریستی خصوصا علیه تهدیدات داعش در برابر آمریکا و اروپا به عمل آورده اند. حال به نظر می رسد که این سیاست توسط دولتی با ابراز نفرت بی اندازه علیه ایران خنثی گردد. به جای درک منافع ایجاد شراکت استراتژیک با کشورهائی نظیر ایران و عراق در نبرد جهانی علیه تروریسم، دولت ترامپ ترجیح می دهد آوار ترور را بر سر مردم ایران خراب کند.
ولی بزرگترین سراب این خواهد بود که تصور شود مجاهدین خلق می توانند به هر شکلی یک شریک قابل اتکاء و مؤثر باشند. اگر دونالد ترامپ چشم اندازی در روشهای خودش داشته باشد – خواسته های غیر قابل پیش بینی و عدم پذیرش انتقاد – او نظر مستقیمی در این خصوص که مجاهدین خلق چگونه عمل می کنند خواهد داشت. متحد کردن سیاست خارجی آمریکا با خواسته های یک فرقه کنترل ذهن تضمین پیروزی در برابر ایران نخواهد بود. در عوض، مواضع آمریکا را در جهان تضعیف خواهد کرد، و قطعا جهان را جائی بهتر و امن تر نخواهد نمود.