مريم رجوى و بحران تشكيلاتى در آلبانى
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 26.02.2017
وضعيت تشكيلات فرقه رجوى در آلبانى به نقطه بحرانى و فروپاشى كامل رسيده است و سران و رهبرى اين فرقه و از جمله خود مريم رجوى را به هراس انداخته است تا جايى كه بريدگى و جدايى از تشكيلات در اين روزها شدت پيدا كرده و اعتراضات و نارضايتى افراد بالا گرفته است. بر اساس گفته دوستانى كه تازه از سازمان جدا شده اند، ولى هنوز بعلت وابستگى مالى به فرقه نمي توانند علناً صداى خود را به بيرون برسانند. مريم رجوى و اعضاى ارشد شوراى به اصطلاح رهبرى كه همگى زن هستند و همچنين پادوهاى حلقه بگوش آنها برادران به اصطلاح مسئول، همه و همه بسيج شده اند تا شايد مرحمى بر اين زخم چركين كه مي رود تا تار و پود تشكيلات را از هم بگسلد و فروپاشى تشكيلات را نويد دهد، بگذارند و با تشكيل نشستهاى ايدئولوژيكى – سياسى، جلوى ريزش و فروپاشى را موقتاً سد نمايند و با ربط دادن بحران بين آمريكا و ايران و وعده جرقه و جنگ بين ايران و آمريكا، مي خواهند اميد به تشكيلات تزريق نمايند، اما آنچه كه از درون تشكيلات بيرون مي زند، وضعيت خيلى بحرانى تر از اين حرفهاست كه مريم رجوى و سرانش در نبود مسعود رجوى بتوانند همانند او، غائله نارضايتى و تناقضات بى پايان تشكيلات را با نشستهاى سياسى – ايدئولوژيكى، با توسل به فريب و ريا در شستشوى مغزى افراد به سرانجامى برسانند و اين بحران را مرحمى نهند. جدا شده هاى از تشكيلات با توجه به تجربيات شان يادآورى كرده بودند كه رجوى فقط در عراق و با زور و شكنجه و آنهم زير چتر استخبارات صدام و بعث، مي توانست نارضايتي ها و مخالفتهاى درون تشكيلات را در دم خفه و سركوب نمايد و افراد مجبور بودند كه افاضات رجوى را در ظاهر بپذيرند چرا كه كسى نمي خواست الكى جان خودش را از دست بدهد و در دستگاه كشتار و شكنجه مسعود رجوى، به نيستى تن دهد و يا روانى در زير فشارهاى طاقت فرساى بعد از مخالفت ها شود، لذا مجبور بودند كه خود را با نشستها و خواسته هاى رجوى طراز كنند و تطبيق دهند، اما الان كه تشكيلات از عراق اخراج شده و ديگر اهرمهاى سركوب و حمايتهاى بعث و استخبارات عراق نيست و جو خفقان و پليسى نيز در آلبانى به آنصورت كه در اشرف وجود داشت، ميسر نخواهد بود و نميشود به آن صورت در تشكيلات پياده كرد، بنابر اين افراد كم كم به خود آمده و از خواب غفلت بيدار شده و ديگر نميخواهند مثل گذشته چماق فريب و سركوب بالاى سر خود داشته باشند. از اينرو رجوى با يك روش و فريب غير انسانى و شيادانه ديگر و با زد و بند با كميساريا و تعهد و امضاء از تك تك افرادى كه جدا ميشوند، براى دريافت حقوق ناچيز پناهندگى به فرقه بسط دادند و اگر كسى بخواهد در بيرون از تشكيلات صدايش بر عليه جور و ستم سران باز شود، سريعا حقوق پناهندگى فرد يا افراد را قطع كرده و اين بيچاره ها از ترس آن اجباراً وابسته به تشكيلات شده اند و حتى بعضى از آنها از داخل ايران و از خانواده خود درخواست پول و حمایت کرده اند كه اين هم با توجه به مشكل داد و ستد مالى ايران با كشورهاى اروپايى، چنين رد و بدل پول مشكل است.
لذا يك توصيه و پيشنهاد به تك تك خانواده هاى عزيز و بزرگوار اسرا بخصوص جدا شده هاى آلبانى دارم كه از خود همت نشان داده و براى زندگى بهتر عزيزانشان و كمك در انتقال به كشورى بهتر از آلبانى، كمك كار و يار عزيزان خود باشند و مشكل مالى شان را برطرف كرده تا محتاج تشكيلات رجوى نباشند و همچنان زير سيطره تشكيلات قرار داشته باشند و زندگى و تشكيل خانواده برايشان مقدور نباشد. رجوى هم همين را ميخواهد كه حتى يك روز بيشتر افراد جدا شده آلبانى در بلاتكليفى مالى قرار داشته و نتوانند به زندگى عادى برگردند.
خانواده هايى هم كه هنوز عزيزانشان موفق به جدايى از فرقه نشده اند، بايد تلاش مضاعف داشته باشند و فشارهاى خود را به تشكيلات در آلبانى شدت ببخشند و براى ديدار عزيزانشان در آلبانى اقدام كنند، مشكل گرفتن ويزا نبايد مانع از ديدار با عزيزانتان باشد، چرا كه تنها روزنه اميد افراد در زنجير تشكيلات فقط و فقط عاطفه خانواده و عزيزانشان است كه ميتواند به آنها روحيه مجدد و ميل به زندگى عادى را باز گرداند.
نكته آخرم، جهت يادآورى به سران رجوى است كه هنوز هم پند نگرفته و همچنان به جنايات خود در حق اعضاء ادامه ميدهند. شما خوب ميدانيد كه در نبود مسعود رجوی، تشكيلات ديگر دوام نخواهد آورد آنهم در بورژوازى كه خود رجوى سالها قبل به آن إذعان كرد، بيخود چاه جناياتتان را عميق تر نكنيد، ديگر نوش دارو بعد از مرگ سهراب بي فايده است. رهبر مفقود و گور به گور شده و يا به سوراخ موش از ترس جانش خزيده، اگر ذره اى انسانيت داشت و يا شما رهروانش يك ذره خصلت انسانى در وجودتان بود، براى تداوم اين حيات خفت بارتان چنين حتى در واپسين ايام فروپاشى تشكيلات هم دست از جنايت و فريب بر نمي داريد و ميخواهيد تشكيلات را سر پا نگهداريد. اما ديگر دير است و نمي شود. بر شما نويد فروپاشى تشكيلاتتان است و از اين به بعد بدرويد آنچه را كه كاشته بوديد. هر نفرى كه از تشكيلات جدا ميشود، تيرى است بر فرق تك تك شما و بخصوص مريم خانمتان كه ميدانم اين روزها حال زارى دارد، شما را نويد ميدهم به روزى كه به جناياتتان در آينده نزديك در محضر عدالت ملت ايران رسيدگى شود. آن روز دور نيست.
„پایان“