پیروزی علیه قربانیان
ایران فانوس، 27.07.2016
طی هفته گذشته که ایالت بایرن آلمان حداقل چهار حمله تروریستی را با به جای گذاشتن دهها تن کشته و زخمی، پشت سر گذاشت و در این رابطه تبلیغات پر طمطراق مجاهدین خلق به روی خود نیاورد و نباید از آنها حرفی زد و تحلیل کرد، اما طی همین هفته، دستگاه پیروزی شمار مجاهدین در باب دستگیری و حکم زندان دو تن از قربانیانش، به گردش درآمد و شور و شعف به راه انداخت.
تبلیغات مجاهدین، در حالی از جاسوسی و حکم دو و نیم ساله قربانیانش شوق و شادی به راه انداخته و از جانب خود و قضاییه آلمان حکم قربانیان را پیروزی به خورد اعضای درمانده و سرخورده خود می دهد که تقریباً نصف و یا همه رویداد را سانسور کرده و نه از نوع جاسوسی و نه از هویت قربانیان و ابزارهای جاسوسی، حرفی به میان نمی آورد چون اگر مورد جاسوسی که چه بوده و هویت قربانیان چه هست، گفته و پرداخته شود، تف سربالا است و در نتیجه پبروزی به شکست منجر خواهد شد.
مجاهدین خلق در حالی قربانیان خود را جاسوس می نامند که در این رابطه نگفته اند که آنان قربانیان، در چه مواردی مرتکب عمل جاسوسی شده و چه اطلاعات مهمی را به جمهوری اسلامی فروخته اند. مجاهدین قبلاً و بارها در تبلیغات شان اعتراف کرده اند که ما در کشور آلمان پناهنده سیاسی هستیم! حال پرسش اینجاست که یک پناهنده و یا هوادار مجاهد، چه چیز پنهان و سری در اختیار دارد و جمهوری اسلامی از آن بی خبر است و برای دانستنش جاسوس استخدام می کند و هزینه می پردازد و در این رابطه جهموری اسلامی چرا از نفرات خود استفاده نمی کند بلکه از نفراتی که از کودکی در مناسبات مجاهدین بوده و ایران و جمهوری اسلامی را نه دیده و نه شناخت دارند را مورد استفاده قرار می دهد. تبلیغات مجاهدین، فاش نمی کند که آنان در کشور آلمان از چه اطلاعات محرمانه و یا ابزارهای خطرناک استفاده می کنند و در پی چه ماموریتها و سلاحها و پولها و اطلاعات سری هستند که اینها در مجموع جمهوری اسلامی را راغب کرده تا جهت به دست آوردن آن اطلاعات، جاسوس استخدام کند و آن هم نه از جانب خودش بلکه جاسوسی که از ابتدا در مناسبات مجاهدین بزرگ شده و به چیزی خارج از مجاهدین آگاهی و اشراف ندارد.
واقعیت تلخ این است که مجاهدین خلق پس از شوی نمایشی بورژه پاریس که مترصد استنتاج پیروزی از آن نمایش بودند و بر اثر اعتراف ترکی الفیصل و مرحوم خواندن مسعود رجوی، که نمایش به شکست منجر شد، برای نیروهای درمانده و زهواردرفته نیازمند روحیه و پیروزی هستند. ضمناً قربانی و پاپوش را خودشان به دادگاه ارائه داده و مستندات را نیز خودشان برای دادگاه جور کرده و در اصل یک طرفه نزد قاضی رفته اند تا ضمن روحیه بخشیدن به نیروهای سرخورده، منتقدین شان را که در کشور آلمان هر روز بیشتر و فعالتر می شوند را بترسانند و از میدان بیرون کنند.
کسی که دیگران و قربانیانش را به قانون احاله می دهد، خود نیز می بایست در مقابل قانون تمکین کند، پس چرا مجاهدین و سران شان از قانون گریزانند به ویژه مسعود رجوی نمی آید و در مقابل قانون قرار نمی گیرد و به شکایات خیل عظیم مردم و قربانیانش پاسخگو نمی شود و چرا ایشان که این بار یاد قانون افتاده و از حکم قانونی علیه قربانیانش راضی و خوشنود است، چرا برای قربانیان دیگرش حکم اعدام و غیر قانونی صادر می کند. قربانیانی که هم اکنون تحت نظر قانون زندگی و مبارزه می کنند و بی شک به آنچه که قانون امر کند، تمکین می کنند علیرغم این که قوانین اروپا در باب تروریسم و فرقه گرایی، کمبود و نواقص زیادی دارد که به سبب آن ما هر روز شاهد خشونت و ترور در کشورهای اروپایی هستیم.
با این وجود ما همیشه و برای همه راهکار و مبارزات قانونی را پیشنهاد کرده و عمل خواهیم کرد با آن که نیک می دانیم فرقه مجاهدین یک نیروی قانون گریز و ضد غرب است و به جز آنجا که در ارتباط با مخالفین شان به قانون مراجعه می کنند، ولی خودشان هرگز به رای و نظر قانون تمکین نکرده و نخواهند کرد.
با وجود این که ما همواره به قوانین محل زندگی مان پایبند بوده و احترام گذاشته و دیگران را به راهکار قانونی تشویق کرده ایم، از یاد نباید برد که قربانیان فرقه استثناء هستند، همان طور که فرقه های قانون گریز استثناء هستند.
قربانیان فرقه در یک ساختار سالم و یا ناسالم اجتماعی دچار صدمه و زیان نشدند که قانون بتواند از حقوق ضایع شده شان حمایت کند. قربانیان فرقه، در مسیر فریب و استبداد و ویرانسازی و عریانسازی فرقه، وقتی که پا به جامعه آزاد می گذارند از مال و جان و توان و خانواده و سلامت و عمر و جوانی و همه چیزشان، چیزی در چنته ندارند تا از حیات و موجودیت خود دفاع کرده و به زندگی معمولی شان ادامه دهند. عضو جداشده فرقه که پا به دنیای آزاد می گذارد و هیچ چیز جهت ادامه زندگی ندارد و همه چیز را فرقه از او و به عمد سلب کرده تا او نتواند به زندگی اش خارج از مناسبات فرقه ادامه دهد و در خاتمه هیچ قرارداد و تصفیه حسابی هم با هم نداشته و عضو اخراجی فرقه جهت سر پا ماندن و زنده ماندن و تخلیه هیجانات منفی و اعتراض به روشهای غیر سیاسی و غیر انسانی فرقه، اگر به هر دستاویزی چنگ بزند و در راستای دفاع از خود به راهکار غیر قانونی متوسل شود، جرم و گناهی مرتکب نشده بلکه جرم و گناه متوجه سران فرقه است که عضو فرقه را به آنجا رسانده اند تا جهت زنده ماندن به واکنشهای غیر قانونی دست بزند.
البته این امور در مورد قربانیان زندانی فرقه که در کشور آلمان و بیرون از فرقه نیز مورد ستم و ظلم فرقه ای قرار گرفته اند صدق نمی کند زیرا آنان بر علیه مردم و منافع ملی کشوری کاری نکرده اند. جاسوسی را در اصل فرقه مجاهدین بر علیه مردم و منافع ملی ایران و در خدمت بسیاری از دولتهای عربی و غربی، مرتکب شده که حال در راستای معکوس نشان دادن اعمال جاسوسی خود بناگزیر و صرف هزینه ای سنگین قربانیانش را آن هم با ساختن پاپوش به جاسوسی متهم و محکوم می کند.
به تجربه ثابت شد، عضو رهاشده از فرقه که بیرون می آید و شروع به اعتراض می کند، هر آنچه را که مثبت باشد از آن خودش و هر آنچه که منفی باشد و جرم تلقی شود، به طور صد در صد سران فرقه مقصر و پاسخگو هستند چرا این که عضو فرقه در یک مناسبات حرفه ای و تمام وقت همه چیز و بود و نبودش را از دست داده است و بنابراین عضو رهاشده از فرقه هر آنچه را که واکنش نشان دهد در راستای دفاع از موجودیت خود است و منافاتی با حقوق بشر ندارد.
کانون سیاسی/فرهنگی ایران فانوس