در فرقه رجوى مرده ها هم تنزل و ترفيع درجه مي شوند

در فرقه رجوى مرده ها هم تنزل و ترفيع درجه مي شوند

در فرقه رجوى مرده ها هم تنزل و ترفيع درجه مي شوند

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 07.02.2018

در آستانه نوزدهم فروردين قرار داريم و باز هم فرقه بى صاحب و بى دنباله رجوى، شروع به تبليغات گسترده و شيطان سازى و دروغ پردازى براى موسى خيابانى نموده است.

مرده خوارى و استفاده مزورانه از كسانى كه رجوى آنها را جلوى تير و تپانچه و چوبه دار فرستاد تا جايگاه و تخت فرعونى خود را در درون سازمان سفت و محكم كند. يادم هست، در يك نشست عمومى به مناسبت نوزدهم فروردين و كشته شدن اشرف و موسى خيابانى، به تعريف و تمجيد از اشرف و موسى پرداختند و مسعود رجوى، موسى را بعد از خودش لنگر تشكيلات و سازمان توصيف مي كرد و شيادانه چنان مقام او را بالا مي برد انگار كه مسعود رجوى تحت مسئوليت او بوده است، اين بحث در نشست بعد از عمومى شدن به اصطلاح انقلاب درونى مجاهدين، بود و رجوى يك نوع زن سالارى بى محتوا و پوچ راه اندازى مي كرد كه تمام امور در دست خودش گره زده شود و به همين دليل سركوب و قلع و قمع برادران مسئول و تنزل رده آنها را استارت زد و اين مقدمه ديكتاتورى و خفقان و سركوب مطلق رجوى در درون تشكيلات سازمان بود كه داستان هاى مفصل آن توسط جدا شده ها به رشته تحرير درآمده است. اما نكته اى كه در اين بين بايد مد نظر داشت اين است كه انقلاب مريم حتى افراد درون قبر را نيز شامل مي شد و به اصطلاح برادران ارشد خلع رده شده و خواهران پائين به رده هاى رهبرى در قبر دست ميافتند، نمونه بارز آن موسى خيابانى است كه تا قبل از انقلاب مريم، هم سطح مسعود رجوى و فرمانده و رهبر تشكيلات و سازمان بودند و واقعى هم بود، اما بعد از سال شصت و هشت كه انقلاب مريم به درون لايه مسئولين راه پيدا كرد و اجبارى شد، يك دفعه اشرف رجوى بر موسى خيابانى در آئينهاى بزرگداشت، پيشى گرفت تا جايى كه بعد از سال هفتاد و عموميت انقلاب درونى و طلاق اجبارى و محرميت با رجوى، نقش موسى به كلى تنزل داده شد به صورتى كه مهدى ابريشم چى در برابر تمام اعضاى سازمان و جلوى مسعود و مريم، براى ابراز سرسپارى و چاپلوسى مطلق پشت تريبون قرار گرفت و گفت اگر موسى زنده بود در برابر مريم زانو مي زد. آن سردارى كه مسعود رجوى به گرد پايش در صداقت و از خود گذشتى و فدا، نمي رسيد اينطور درون قبر تنزل مسئوليت گرفت و رجوى براى چاپلوسى اين حيوان سر سپرده يعنى مهدى خان بي غيرت كه زنش را دو دستى تقديم رجوى كرد، كف زده و روح بزرگ سردار را درون قبر لرزاند. اى ننگ و نكبت بر رجوى و رجوى صفتان كه چنين شتاتان از گردونه خلق پياده شده و به گردونه ضدخلق پيوند خوردند و سير سقوط شتابان طى مي كردند، علیرغم اينكه زير چتر حمايتى اربابش صدام بود و با سركوب و شكنجه و حشيانه و سربه نيست كردن افراد منتقد و مخالف، نتوانست بر اين روند استپ بزند و ميبينيم بعد از اخراج از عراق و استقرار در آلبانى چطور ناقوس فروپاشى و نابودى رجوى به صدا در آمده است و اينكه عاقبت دست حق، اين هيولا و ديو انسان نما را در ذلت تنهايى و بى كسى گرفتار كرده و فرقه اش و به اصطلاح رئيس جمهور خود خوانده اش را در بحرانى ترين وضعيت تاريخ فرقه اش قرار داده كه با بحران فروپاشى، عنقريب دست و پنجه نرم ميكند و جدايى و ريزش نيرو و افشاگريهاى تازه جدا شده ها،  نفس را در سينه خانم رئيس جمهور بند آورده و مانند مار زخمى به خود مي پيچد و به هر درى خود را ميكوبد كه شايد فرجى بيابد و  چند صباحى ديگر بر زندگى خائنانه و خفت بار خود و فرقه اش بيفزايد، اما نوش دارو بعد از مرگ سهراب بيفايده است و بايد به اين پير عجوزه يادآورى كرد كه زمان جنايت و شقاوت شما به پايان رسيده است و هر چه خودت را به اين و آن جانى  وصل كنيد و حمايت دروغين براى خود بتراشيد، مشكلى از درد بى درمان شما كه همان فروپاشى تام و تمام است، حل نخواهد شد.

اين روزها، تبليغات فريب و دغلبازى روى ارتش نداشته داخله، ميكند و مانور تبليغاتى دروغين راه انداخته است، اينكه در ايران نيرويى منسجم هم طراز ارتش دست ساز صدام حسین موسوم به ارتش آزاديبخش  دارد و با نشان دادن چند نوشته و عكس و كليپهاى كوتاهى از صحنه سازى دروغين و با اين بهانه كه سالروز موسى و اشرف، است ميخواهد به مخاطبين و مزدبگيران خود بگويد كه آرى! ما در ايران پشتيبان داريم و روى ما حساب باز كنيد. اما اين احمق ها نميدانند كه اربابانشان و لابيهاى آنها خوب ميدانند كه اين فرقه مترود و مورد تنفر تمام مردم ايران است و هيچ جايگاهى در بين مردم ايران ندارد و تا رهبرى اين فرقه پولهاى باد آورده را برايشان خرج ميكند مورد حمايت هستند و اگر اين پول ها نباشد پشيزى هم برايشان قائل نخواهند بود.

در بُعد درون تشكيلات هم ديگر كسى باور تبليغات دروغين آنها ندارد و شنيده ها حاكى است كه علنا و بدون واهمه افراد تشكيلات دروغ بودن چنين تبليغات پوچى را به مسئولين خود يادآورى مي نمايند و چون در آلبانى هستند و نه در عراق كه زير سلطه جهل و جنايت ديكتاتورى و جو خفقان پليسى و امنيتى كه ترسى داشته باشند، بنابر اين استخوان لاى گلو براى سران تشكيلات شده اند و ديگر محال است كه با سركوب و سربه نيست كردن و كتك كارى، ذهن افراد را گل مالى كرد. البته ديگر جرّأت سركوب كردن افراد را ندارند بلكه ناجوانمردانه منتقدين خود را به شيوه مرموز به كام مرگ ميفرستند كه با افشاگرى جدا شده ها در آلبانى، دستشان رو شده و ديگر استفاده از اين اهرم برايشان درد سر ساز شده است لذا خانم رجوى بايد به عدالت تن دهند و خود را تسليم آن نموده و در اين دنيا تاوان جنايات خود در حق تك به تك اعضا را بدهند اين بهترين راه براى خلاص شدن از عذاب وجدان نداشته شان است چرا كه به زودى بر اثر فشار ناشى از تشكيلات، دقمرگ خواهند شد و اين يك نويدى است كه بايد جدى بگيرند.

„پایان“