چرا دو سال بعد از ترور محمدرضا کلاهی خبر حالا رسانهای شده
انفجار تروریستی ۷ تیرماه ۱۳۶۰ از بزرگترین و مجهولترین انفجارهای تروریستی تاریخ جمهوری اسلامی ایران است که طی آن «آیتالله بهشتی» و ۷۲ تن از مسئولان نظام که عمدتاً از اعضای حزب جمهوری اسلامی بودند کشته شدند. رازهای سر به مهر این ترور و عاملانش هنوز بعد از گذشت سه دهه خبر ساز است !
اختصاصی ایران بریفینگ / امیر فرشاد ابراهیمی
ایران گلوبال – در طول سالیان گذشته از زوایای گوناگون به این بمبگذاری تروریستی پرداختهشده اما شناسایی هویت عامل این حادثه تروریستی نیز بهنوبه خود مهم است، انفجار بهاندازهای مهیب بود که پیدا کردن رد پا و اثری از عامل انفجار چندان ساده نبود. بااینحال سرانجام یک هفته بعد از انفجار، هویت عامل آن شناسایی شد و «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی اطلاعیهای با اعلام مشخصات وی از مردم برای دستگیریاش درخواست کمک کرد: … در تحقیقات مشخص شد این عمل وحشیانه توسط سازمان تروریستی مجاهدین خلق تدارک دیدهشده بود و یکی از افراد مؤثر در این جنایت فردی به نام محمدرضا کلاهی شناسایی شد. از مردم شهیدپرور تقاضا میشود در صورت مشاهده این فرد به اولین مأموران نظامی و انتظامی اطلاع بدهند»
کلاهی که بود؟
«محمدرضا کلاهی صمدی» فرزند حسن، متولد ۱۳۳۸، دیپلمه ریاضی از «دبیرستان بامداد تهران» دانشجوی سال اول رشته برق دانشگاه علم و صنعت بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سازمان مجاهدین خلق پیوست ولی به دستور مسئولان مافوق تشکیلات بهعنوان پاسدار به کمیته ولیعصر تهران، واقع در خیابان پاستور پیوست. طولی نکشید که وی به داخل حزب جمهوری اسلامی رخنه کرد و چندی بعد بهعنوان مسئول حفاظت سالن برگزیده شد.
«حجتالاسلام محمدی ریشهری» اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در خاطرات خود کاملترین اطلاعات منتشره درباره کلاهی را ارائه داده است: «محمدرضا کلاهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۷ به سازمان منافقین پیوست. ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انجمن اظهار بریدگی نموده، ضمن اینکه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است، بهعنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولیعصر (تهران) واقع در خیابان پاستور، شروع به فعالیت و بهتدریج با هدایت منافقین، وارد حزب جمهوری اسلامی میشود.
کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار میگیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی (دولت، مجلس، نهادها و …) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوتها برای کنفرانسها، میزگردها و یا جلسات بوده، ضمن اینکه حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است. وی مستقیماً زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی بانام مستعار مقدم قرار داشته است.
کلاهی از تاریخ ۱۳۵۹/۹/۱ در منزل شخصی فردی به نام سعید عباس مودبصفت، بهعنوان مستأجر و بهصورت انفرادی زندگی میکرده و بعضاً افرادی را نیز با خود به منزل میآورده است. وی ساعت ۷ صبح از خانه خارج و حدود ۸ شب به خانه بازمیگشت و دررفت و آمد بسیار محتاط و مرتباً خودش را چک میکرد و حتی برای رفتن به دستشویی، در اتاق خودش را قفل مینموده است.
وی چند روز قبل از انفجار حزب، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل مینموده و چون رفتوآمد وی در طول روزبه حزب زیاد بوده، کمتر مورد بازرسی قرار میگرفت.
کلاهی پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی، متواری و در خانههای تیمی منافقین مخفی و نهایتاً از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد. در مقطعی که وی در ایران مخفی بود، گزارشهای متعددی مبنی بر محل اختفای وی در مناطقی ازجمله جاده چالوس، روستای سیاهبیشه و قلعه میرفتاح در اطراف همدان، واصل که با مراجعه تیمهای عملیاتی، نتیجهای حاصل نشد.
در ایامی که وی مخفیشده بود، برای ردیابی وی، دوستان، نزدیکان و خانواده وی ازجمله برادرش محسن که همافر بوده، چندین مرحله مورد بازجویی قرار گرفتند اما نتیجه مثبتی نداشت.
نامبرده در عراق در بخش عارفی (روابط با عراق) بانام مستعار کریم فعالیت میکرده و با یکی از منافقین به نام خورشید فرجی زنوز، اهل تهران، ازدواج مینماید. همسرش قبلاً مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته، مدتی فرمانده گردان ارکان (پشتیبانی) و مدتی مسئول تأسیسات بوده است. وی آموزش خلبانی را گذرانده، آخرین مسئولیتش بهعنوان فرمانده یگان پدافند بهاصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است.»
برای اطلاعات بیشتر می توانید در صفحه تلگرامی ایران گلوبال عضو شوید
گفته میشود کلاهی در سال ۱۳۷۰، نسبت به سازمان مسئلهدار شده و در سال ۱۳۷۲ از سازمان جدا شده و در سال ۱۳۷۳ از عراق به اروپا رفته است.
در دیماه ۱۳۹۲ خبرگزاری ایرنا به نقل از یک مقام آگاه اعلام کرد: ˈمسعود کشمیریˈ عامل انفجار نخستوزیری و ˈمحمدرضا کلاهی صمدیˈ عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در آلمان رؤیت شدهاند.
وی که خواست نامش فاش نشود، در گفتوگو با ایرنا، به عراق گفت: نامبردگان که از اعضا و هواداران فعال گروهک تروریستی منافقین و خط نفوذ فرقه رجوی در نهادهای حیاتی، حساس و مهم جمهوری اسلامی بودند، هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهدهشدهاند.
تلویزیون هلند در تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۱۶ برابر با سهشنبه ۴ آبان ۱۳۹۵ طی مصاحبه با پلیس و ضمن پخش فیلمی، برای اولین بار عنوان نمود که یک شخص ایرانی در هلند به قتل رسیده که نام او علی معتمد هست.
مدتی بعد بخش فارسی صدای آمریکا در تاریخ ۰۳ دی ۱۳۹۵ در مصاحبه با یک فعال سیاسی در هلند به نام «مرتضی صادقی » مدعی گردید «علی معتمد» همان محمدرضا کلاهی صمدی است که عامل انفجار حزب جمهوری در ۷ تیر ۱۳۶۰ است.
اظهارات صادقی در حالی مطرحشده که در همان ایام، «سید مهدی دزفولی» ، سردبیر سابق «شفاف» در ایران که مستندی درباره حزب جمهوری اسلامی ساخته است در فیس بوک مدعی شده بود که محمدرضا کلاهی صمدی از سوی «نیروهای امنیتی ایران» ترور شده است.
به نوشته این روزنامهنگار اصولگرا، «محمود علوی» وزیر اطلاعات ایران نیز خبر ترور آقای کلاهی را تأیید کرده اما برای جلوگیری از طرح رسانهای «یک عنصر خائن» خبر آن بهطور رسمی اعلام نشد. آقای دزفولی همچنین مدعی است که «کلاهی سالها تحت نظر بود و آخر در تور امنیتی افتاد»
بعدازاین مصاحبه صدای آمریکا که در رسانههای داخل ایران نیز بازتاب خاصی نداشت و مشخص بود که در اقدامی آشکارا سیاست سکوت در قبال آن پیشگرفتهاند «قربانعلی حسین نژاد» عضو ارشد سابق بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین خلق ضمن رد کردن ترور کلاهی و مردود دانستن فرضیه آقای صادقی در یادداشتی این مصاحبه را تلاش برای زنده نگهداشتن نام سازمان مجاهدین خلق دانست! وی معتقد بود : «منطقاً با توجه به شرایط و وضعیت امروز رژیم بهویژه در عرصهٔ بینالمللی این اقدام بههیچوجه به سود رژیم نیست و هرگز دست به چنین نمیزند بهویژه که بین رژیم ایران و دولت هلند رابطهٔ دیپلماتیک عادی وجود دارد و حتماً رژیم این شعور و عقل را دارد که این رابطه و روابطش با کل اروپا را که در حال بهبود و تقویت و پیشرفت روزافزون بهویژه متعاقب برجام میباشد فدای یک انتقام و تلافیجویی یا خونخواهی سیوپنجساله نسازد آنهم علیه کسی و جریانی که رژیم ایران مطلقاً به تأیید تمام تحلیلگران سیاسی هیچگونه خطری از سوی او و سازمان متبوع سابقش یعنی سازمان مجاهدین خلق احساس نمیکند و اساساً نه شخص کلاهی و نه سازمان مجاهدین دیگر مبارزهای و نیرو و توانی علیه رژیم ندارند. اگر فرد مقتول در هلند به نام علی معتمد که به گفتهٔ پلیس این کشور توسط افرادی خارجی غیر ایرانی (احتمالاً اجیر) کشتهشده است به گفتهٔ آقای صادقی همان محمدرضا صمدی کلاهی عضو سازمان مجاهدین و عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۶۰ باشد (هرچند که طبق پرسش و تحقیق اینجانب دوستان جداشده از سازمان مجاهدین که کلاهی را قبل از جدا شدنش از سازمان یعنی اواخر دههٔ شصت در تشکیلات سازمان در عراق دیده بودند میگویند که عکس منتشرشده از یک فرد مسن مطلقاً به چهرهٔ جوانی کلاهی نمیخورد و این او نیست) ترویج اینکه فرد مقتول همان کلاهی است که با استدلالهای بسیار ضعیف و مغایر با واقعیتها صورت میگیرد یک سناریوی از پیش تعیینشده برای مقتول و تمامشده جلوه دادن کلاهی باشد؛ قطعاً این کار در هر دو احتمال فوق توسط خود این سازمان (فرقهٔ رجوی) صورت گرفته و به انجام رسیده است چراکه تنها سود برنده در شرایط و اوضاع امروز سازمان مجاهدین (فرقهٔ رجوی) از این قتل و یا چیدن سناریوی موهوم آن بهصورت غیرمستقیم و کشاندن افرادی مثل آقای صادقی و صدای آمریکا بهصورت ناآگاهانه به تبلیغ و ترویج آن تنها و تنها همین سازمان یعنی فرقهٔ رجوی است چراکه این فرقه که پیشازاین از زبان شیخ عربستانی ترکی الفیصل «مرحوم» و متوفی شدن رجوی را اعلام کرده بود در راستای سیاست جا انداختن خود برای اربابان جدید آمریکاییاش بهعنوان آلترناتیوی دموکراتیک و معتدل و ضد خشونت و ترور برای ایران بهشدت به زدودن ردپاهای ترور و خشونت و حذف سمبلها و مهرهها و چهرههای معروف سالیان خشونت و ترور که در رأس آنها رجوی و کلاهی قرار داشته یا دارند و یا به محذوف جلوه دادن آنها نیاز دارد و این نیاز را از فعالیتهای شبانهروزی این فرقه در آمریکا مبنی بر چربتر کردن سبیل لابیهایش برای جا انداختن آن در دولت ترامپ بهعنوان آلترناتیو مناسب (ضد خشونت و ترور!!) بهخوبی میتوان مشاهده کرد. البته طبیعی است که در صورت قتل نامبرده در هلند توسط خود فرقه که درهرصورت توسط افراد خارجی انجامگرفته ریسک کشف سرنخ آن و رسیدن به عامل و دست پشت آن یعنی فرقه در هلند بسیار پایین است چراکه فرقه در این کشور مانند سایر کشورهای اروپایی بههیچوجه به نام خودش دفترودستک و افراد مشخص علنی ندارد برخلاف رژیم ایران که روابط رسمی و سفارت و مسئولان دیپلماتیک علنی دارد»
موضعگیری و توضیحات این عضو سازمان مجاهدین خلق آن زمان تا حدودی منطقی به نظر میرسید چراکه رسم است این روزها هر کس در خارج از کشور به دیگری اتهام میزند و یا افشاگریهای عجیب میکند ورای آنکه موضوع بهسرعت به فراموشی سپرده شد و بهراحتی میشد فهمید که نه جمهوری اسلامی و ظاهراً نه سازمان مجاهدین خلق علاقهای به نبش قبر سه دهه پیش ندارد.
اما مسعود کشمیری !
نام محمد رضا کلاهی همواره با مهره مشابه دیگر همین پرونده یعنی مسعود کشمیری برده می شود .
کشمیری که وی نیز از اعضای نفوذی سازمان مجاهدین خلق در شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و درواقع دبیر آن شورا بوده، از وی بهعنوان عامل نفوذی و عامل اصلی انفجار در دفتر نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران در ۸ شهریور ۱۳۶۰ نامبرده میشود او در این سالها حتی برخلاف کلاهی نام مستعار نیز برای خود انتخاب نکرده است و آزادانه در آلمان در شهر برلین برای خود زندگی دارد.
او آنقدر احساس امنیت میکند که حتی با نام خود اقدام به انتشار چندین کتاب کرده است و ازآنجاکه طبق قوانین آلمان به دلیل دست داشتن در اقدامات تروریستی امتیاز پناهندگی سیاسی به وی تعلق نگرفته است و صرفاً اقامت انسان دوستانه و حقوق بشری به وی دادهاند او به راحتی به سفارت جمهوری اسلامی رفته و پاسپورت ایران را دارد.
اینکه جمهوری اسلامی یا سازمان مجاهدین خلق اقدام به ترور محمدرضا کلاهی کرده است موضوع یادداشت ما نیست گرچه موضوعی است بسیار مهم و قطعاً مشخص ناشدنی بحث بر سر این است که باگذشت نزدیک به دو سال چه اتفاق عجیبی افتاده است که بهیکباره رسانههای اروپایی و هلندی از «ترور» عامل بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی خبر دادهاند؟
آیا در سیاست اروپا اتفاق جدیدی افتاده است؟ آیا سازمان مجاهدین خلق احتیاج به «شهید» جدیدی دارد؟ آیا بزرگنمایی یک خبر مربوط به دوسال پیش ربطی به مردد بودن این روزهای اروپا بین ایران و آمریکا پس از اتفاقات اخیر برجام دارد ؟