خبر غرق شدن مالک شراعی و تناقضات اطلاعیه مجاهدین
کشته شدن در اثر یک حادثه یکی از شیوه های حذف فیزیکی مجاهدین است
کریم غلامی، ایران فانوس، 27.06.2018
متاسفانه در اخبار خبر فوت آقای مالک شراعی را شنیدم. با عرض تسلیت به خانواده مالک شراعی.
بر اساس اطلاعیه مجاهدین، مالک شراعی، در تلاش برای نجات جان فرد دیگری از مجاهدین، غرق شده است. وقتی متن خبر را خواندم، موضوع اساسا منطقی نیست. مالک فردی را از غرق شدن نجات داده و از آب خارج کرده ولی خود مجددا در آب فرو رفته و غرق شده است. شاید هم واقعا یک سانحه بوده و مالک شراعی، غرق شده است. اما تجربه سالیان در سازمان مجاهدین، نشان می دهد که نباید از مرگ های این چنینی به سادگی عبور کرد و آن را یک مرگ طبیعی و یا یک حادثه خواند.
سازمان مجاهدین در گذشته به سه شیوه اعضای ناراضی خود را حذف می کرد،
زندان، شکنجه و نهایتا اعدام، بخصوص این روش در سالهای 72 و 74 در سازمان مجاهدین بسیار متداول بود. مقالات بسیاری در این رابطه وجود دارد که می توان به آن مراجعه کرد.
عدم درمان بیماران،
کشور عراق به دلیل شرایط آب و هوایی بسیار بد و بخصوص بعد از سال 1369 و 1382 موجب بیماری های زیادی در بین اعضای مجاهدین می شد. سرطان یکی از متداول ترین این بیماریها بود. بارها و بارها من به این موضوع پرداخته ام اما جا دارد بار دیگر به برخی از آنها نگاهی بکنیم.
من را به اردوگاه „فائزه“ واقع در شهر کوت منتقل کردند. فرمانده این اردوگاه یکی از مسئولین با سابقه سازمان به نام „محمود قائمشهر“ بود. از همان روز اول ورود به این اردوگاه، متوجه بیماری شدید او شدم. از شرایط او معلوم بود که سرطان دارد. او همواره خون سرفه می کرد. طی یک سالی که او به عنوان مسئول من بود، ندیدم که او هرگز بستری شود. اما درست چند هفته قبل از درگذشت او وقتی که حالش به شدت بد و به حالت کما رفت تازه اعلام کردند که او سرطان دارد. اما چرا چون محمود قائمشهر یکی از قطب های سازمان بود که به سادگی جلوی مسعود رجوی سر خم نمی کرد. محمود قائمشهر در بیماری رها شد تا بمیرد و برای مسعود رجوی مشکلی به وجود نیاورد.
فرهاد، از مجروحین عملیات های مجاهدین در سال 1366 بود. من او را در سال 1384 دیدم. بسیار افسرده بود و از شرایط موجود خسته شده بود و قصد داشت از مجاهدین جدا شده و به اروپا برود. دیگر از او خبری نداشتم تا اینکه در سال 1387 متوجه شدم پای او شکسته است. وقتی به عیادت او رفتم بشدت لاغر شده بود. او به من گفت که پایش عفونت کرده ولی تا به حال هیچ اقدامی برای عمل او انجام نداده اند. او در همان سال به دلیل سرایت عفونت به خونش فوت کرد. دقیقا همین اتفاق برای من افتاد. به مدت 9 ماه پای من عفونت کرده بود و به حالتی رسید که زخم پایم باز شد و عفونت بیرون زد. تحت فشارهای دوستانم، مجاهدین مجبور به عمل من شدند.
بیماران بسیاری در سازمان درمان نشدند و یا بیماری آنها به آنها اطلاع داده نشد و نهایتا آنها در درد و بیماری فوت کردند. منصور کوفه ای یا رضا نصیری و خواهرش فاطمه نصیری و یا عباس و بسیاری دیگر، به دستور مستقیم مسعود رجوی و تحت کنترل جواد احمدی (دکتر وحید) از هر گونه درمان به دور ماندند و جان دادند.
ایجاد حادثه برای افراد یک امر رایج در سازمان مجاهدین بود که آنها را حذف کنند. اولین موردی که به یاد دارم مربوط به سال 1369 بود(به دلیل گذشت زمان متاسفانه نام این فرد را فراموش کرده ام) مطرح شده بود که او به دلیل انفجار مشعل آب گرم کن کشته شده است. اما آنچه که دیده می شد با منطق جور در نمی آمد. یک سوراخ پشت سرش داشت و بخشی از صورت او رو به بیرون پاشیده بود. انگار که فردی از پشت سرش به او شلیک کرده باشد و گلوله از صورتش خارج شده باشد. بعد از این از بیمارستان مرخص شدم. مدت کوتاهی در مرکز تاسیسات اردوگاه اشرف کار کردم. وقتی که آنجا سوال کردم که چطور می شود این وسیله منفجر شود؟ نفر فنی آنجا به من گفت که این وسیله طوری طراحی شده که منفجر نشود. از آنجایی که به سازمان اعتماد داشتم، این موضوع برای من در ابهام بود تا اینکه سال 1387 مصطفی که در جریان بود برای من توضیح داد که او را اعدام کرده اند و صحنه سازی کرده اند تا نشان بدهند او در حادثه کشته شده است.
آتش سوزی، انفجار، تصادف و یا لو رفتن تیم های عملیاتی مجاهدین به اطلاعات جمهوری اسلامی، از روش های حذف فیزیکی مجاهدین است که می توان ساعتها در این رابطه صحبت کرد.
تناقض های زیادی در اطلاعیه مجاهدین در رابطه با کشته شدن مالک شراعی وجود دارد که اساسا منطقی نیست، نباید از این حادثه به سادگی عبور کرد و از تمامی کسانی که امکان آن را دارند تا این حادثه را دنبال کنند و علت واقعی مرگ مالک شراعی را کشف کنند، نباید دست روی دست بگذارند و در این شرایط حساس سکوت اختیار کنند.
„پایان“