شكنجه و ترور و چماق منطق رجوى
عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، 01.08.2018
پدر و مادرى كه فرزند دلبندشان در فرقه رجوى و تشكيلات بغايت ضد انسانى آن اسير است همچنان اميدوار براى ديدار دخترشان تلاش ميكنند و عشق و عاطفه شان براى اين ديدار هر بار فزونتر از بار قبل است و هيچوقت شقاوت هاى رجوى و آزار و اذيت كردنهاى اين فرقه مافيايى و پدرخوانده تروريسم در عزم اين خانواده قهرمان خللى ايجاد نكرده است.
بياد دارم وقتى كه در قرارگاه اشرف در بغداد بودم صداى دلنشين و استمداد آقاى مصطفى محمدى براى ديدار دخترش را ميشنيدم كه با چه سوز و گدازى خواهان ديدار با دخترش سميه محمدى بود، چنان اين صدا و تضرع، كسى كه ميشنيد تحت تأثير ميگذاشت كه در درون خود هزار بار به مسعود و مريم رجوى به خاطر بى رحمى و شقاوتشان نتنها در حق اعضاء بلكه در حق خانواده هاى آنان از جمله پدر و مادرشان لعن و نفرين ميفرستاد. الان كه بعد از يك دهه از آن موقع گذشته و من بيش از شش سال است كه از زندان و تشكيلات رجوى رها شده و زندگى آرامى در يكى از كشورهاى اروپايى دارم مقالات اين فرقه و دوستان را در فضاى مجازى دنبال كرده و ميخوانم كه مجدداً تلاش خانواده محمدى براى ديدار فرزندشان توجهم را به خود جلب كرد و خيلى منقلب و تحت تأثير اراده آهنين اين پدر و مادر قهرمان قرار گرفتم و باز لعن و نفرين بر رجوى فرستادم كه الان در آلبانى ترس اش از چيست كه اين پدر و مادر پير كه خواسته اى جز ديدن فرزند دلبندشان ندارند چنين ناجوانمردانه زير مشت و لگد اوباش و قداره بندان رجوى قرار ميگيرند و مورد ضرب و شتم و بى احترامى قرار ميدهند.
اصولاً بايد سؤال كرد كه چرا رجوى خانواده را لانه فساد و ضد مبارزه مينامد و افراد اسير را مجبور به اطاعت كوركورانه از آن ميكند ؟ و چرا رجوى عشق و عاطفه را درون تك تك افراد به اسم انقلاب کذايى مريم ميكشد و ميخواهد انسان بى رحم و بى عاطفه تربيت نمايد ؟ غير از اين است كه به بهانه سرنگونى و مبارزه افكار تروريسم و كشتار و كينه نسبت به همنوع خود كه رجوى خواهان آن باشد، ترويج ميكند؟ كينه توزى رجوى نسبت به پدر و مادر و خانواده اسراى تشكيلاتش براى چيست و چرا رجوى به پدر و مادر و خواهر و برادر اعضاى خود „فاميل الدنگ“ خطاب ميكند؟ آيا اين روش غير انسانى در چنين برهه متمدنانه انسانى معنى و مفهومى دارد؟
ميدانيم كه رجوى اين شيطان زمان براى هژمونى صد درصد و تحميل خود و خانم چند شوهره اش بعنوان رهبر عقيدتى و اينكه بدون چون و چرا همه مطيع و فرمانبردارش باشند با غير انسانى ترين روشهاى شيطانى خانواده و زن و بچه را در تشكيلات ممنوع كرد و همه را مجبور به طلاق اجبارى و جدايى زن و شوهرها از هم نمود كه در بند دوم به اصطلاح انقلاب مريم كه بند „ب“ ناميده ميشد زنها را در حريم خصوصى خود برده و آنها را محرم خود كرد كه اين داستان حرمسرا و حوض رهايى زنان به دنبال خود داشت كه آن بحث ديگرى است اما رجوى خودشيفته و خودپرست علاوه بر بحث جنسى آن و در خدمت گرفتن زنان براى پيش برد اهداف و خط و خطوط اش در تشكيلات ميخواست عاطفه را در درون افراد بكشد و عاطفه و عشق زنان هم به سمت خود كاناليزه كند تا رجوى همچنان در زندگى شاهانه اى كه براى خود و خانمش مريم ترتيب داده بود ارتزاق شود و ساليان بر اين حكمرانى خود بيفزايد از اين رو بود كه بعد از سرنگونى صدام كه خانواده ها به درب اشرف براى ديدار جگر گوشه هايشان ميآمدند و خواستار ديدار با فرزند و خواهر و برادر خود ميشدند رجوى همه را ممنوع از ملاقات با خانواده كرد و شعار فاميل الدنگ را در ذهن اعضاء جا ميزد كه با خانواده خود ملاقات نبايد داشته باشند و ايدئولوژيكاً موضعى ضد خانواده بگيرند و خانواده هايى كه براى ديدار فرزندان خود فشار زيادى ميآوردند يا از طريق كميسارياى سازمان ملل اقدام ميشد، فرزندشان با ديكته اى كه از طرف ستاد جنگ سياسى درون سازمان كه مسئوليتش با جنايتكارى به اسم فرشته يگانه بود ابتدا در رسانه تصويرى خود آورده و متن ديكته شده را بيرون ميداد و بر همين أساس بعد از آن گفته ميشد كه كسى خواهان ملاقات با خانواده نيست، اين است چهره زشت و تروريستى رجوى خائن كه هنوز هم در البانى اين رويه ضد انسانى خود را نسبت به خانواده ها حفظ كرده و با شدت بيشترى بر ضد خانواده عمل ميكند تا نكند بيشتر از اين ريزش نيرو و افشاگرى جداشده ها آوارى بيش از اين و بس سنگين تر بر سرش خراب كنند و اين چنين است كه بى مهابا در آلبانى با حمايت و پشتيبانى اربابش در كاخ سفيد و سازمان سيا بدون توجه به قوانين و امنيت دولت آلبانى پدر و مادرى پير و زجر كشيده كه خواهان ديدار با فرزند خود هستند هدف حمله فيزيكى و ضرب و شتم و ترور افسار گسيخته خود قرار ميدهند و هيچ ابايى هم از اين عملكرد داعشى گونه خود ندارند. تصاويرى كه از تروريستهاى تشكيلات رجوى به اسم دژخيم و شكنجه گر ژيلا ديهيم و برادرش همايون ديهيم و جانيان ديگرى به اسامى بهزاد صفارى، احمد طباطبايى، محمد قرائى وعليرضا حاتمى كه در حال آزار و اذيت آقاى مصطفى محمدى و خانمش ديدم بياد آن ضرب المثل معروف أفتادم كه ميگويد „آب چو از سر بگذرد چه يك وجب چه صد وجب “ و اين رجوى هم ديگر از دست فروپاشى تشكيلاتش و افشاگرى جدا شده ها به سيم آخر زده است و دارد دست و پا ميزند و تقلاى واپسين نفس كشيدنش را ميكند و چنين اكيپ ترورى به فرماندهى ژيلا ديهيم براى ضرب و شتم يك پدر و مادرى سالخورده اعزام ميكند، ژيلا ديهيم جنايتكارى است كه در قرارگاه اشرف يكى از جانيان معروف شوراى رهبرى سازمان و نَفَر دست راست شكنجه گر معروف نسرين(مهوش سپهرى) بود كه با برگذارى نشستهاى موسوم به „نشست ديگ“ مسئوليت شكنجه تازه واردها به اشرف را بر عهده داشت و همچنين يكى از زنانى بود كه روى طرح هاى تروريستى و ترور افراد در ايران نقش كليدى داشت و انتخاب نَفَر از تشكيلات رجوى براى اجراء نقشه ترور با پيشنهاد اين جانى صورت ميگرفت و مراحل آموزش و آمادگى تيم ترور هم از مسئوليتهاى اين جانى بى هويت بود و به همين دليل أو را فرمانده اكيپ بيرونى در البانى كرده اند و ضرب و شتم اعضاى جدا شده و خانواده هاى اسيران به ايشان محول شده است.
در پايان با همدردى با خانوادى محمدى از كليه خانواده هايى كه فرزندانشان در آلبانى همچنان در اسارت سران فرقه قرار دارند ميخواهم كه براى رهايى فرزندانشان از دام تروريسم پرورى رجوى تلاش مضاعف داشته باشند و از ترفندهاى جانيان و سران رجوى نهراسند و بدانند كه ضربه نهايى همين خانواده ها بر فرق رجوى فرود خواهند آورد و به همين دليل است كه رجوى افسار پاره كرده است.
„پایان“