رجوی و شارلاتانیزم – 2
عبدالرحمان محمدیان ، تیرانا ، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 26.08.2019
دلیل اینکه من فرقه رجوی می گویم و نه مجاهدین؛ اینست که اسم سازمان مجاهدین بیشتر مصرف بیرونی دارد و افراد داخل مناسبات خوب اینرا می دانند که در داخل این سازمان هرچه هست به نام رجوی است و همه چیز هم با نام او و بنام او مصادره می شودمثلا مریم خانم بارها در حرف هایش گفته و می گوید که آن سازمان مجاهدین که شما می شناختید بارها نابود شده و مسعود دوباره و صدباره آن را ساخته و سرپا کرده پس این سازمان مال مسعود و اسمش هم سازمان مسعود است ومسعود هم بارها گفته که سازمان مریم و همه بارها اینرا از این زوج دروغگو شنیده اند.
-در اوایل جنگی گه بین ایران و عراق درگرفت خیلیها بیاد دارند ( اگر هم سن افرادی به این واقعه قد نمی دهد می توان به اسناد و نشریات آنزمان مراجعه کرد)که این فرقه در بوق و کرنا میکردکه نیروهای رزمنده سازمان مجاهدین اماده نبرد با دشمن متجاوزبوده و تعدادی از آنان هم در جبهه های جنوبی در حال جنگیدن هستند. اما ادعا داشتند که آنها می خواهند باآرم و پرچم خودشان در این نبرد شرکت کنند و مدعی بودند که مقامات ایرانی جلوی جنگیدن آنها با نیروهای عراقی را می گیرند.
کمی فکر کنید که چه دروغی در این نهفته است! پس نیرویی هست که می خواهد که با دشمن متجاوز بجنگد اما کسانی مانع این فریضه ملی می شوئد! چرا؟
ظاهر قضیه که جانفشانی در راه میهن است! اما چه میهنی؟
رجوی بارها گفته است و کسی هم نمی تواند اینرا حاشا کند که ملی گرایی یک دروغ است و کسانی راکه آنرامطرح می کردند تخطئه و می گفت فقط مبارزه با یک ایدئولوژی _ البته ایدئولوژی رجوی_ حقیقت دارد وبقیه همه اش فریب است! وملیت و ملی گرایی معنی ندارد و یک شعار امپریالیستی و برای انحراف توده هاست.
اینکه می خواهم با پرچم و آرم سازمانی خودمان در جنگ شرکت کنیم هم یک فریبکاری و عین شارلاتانیزم است. در کجای دنیا و در کدام کشور که در حال جنگ است؛( ماهیت رژیم حاکم هرچه می خواهد باشد, دمکرات یا دیکتاتوری یا هرچیز دیگر که اصلا ربطی ندارد) سابقه داشته و از این ببعد هم متصور خواهد بود که چنین چیزی اتفاق بیفتد که نیرویی بخواهد برای وطن و برعلیه متجاوز بجنگد ولی دنبال علم و کتل و نشان خودش باشد؟ پس اصل وحدت فرماندهی که برای پیروزی در یک جنگ مورد نیاز است چه می شود؟
اما رجوی که دنبال جنگ نبود و این بهانه بود و اصلا به ملت و میهن اعتقادی ندارد، با عوامفریبی دنبال تبلیغ خودش بود و درعین حال می خواست بی جربزگی خودش را پنهان و اگر مردم و تاریخ از او بپرسد؛ کجا بودی و چه میکردی؟ دجالگرانه مدعی شود؛ من می خواستم؛ نگذاشتند و طلبکار هم باشد!
تا جاییکه یادم هست هواداران هم نسبت به این مساله قانع نبوده و نمی توانستند آنرا تفسیرکنند و آنرا غیرمنطقی می دانستندو بقول خودشان متناقض بودند، اما بنا براصل فرمانبرداری تشکیلاتی و وابستکی ذهنی که داشتند ناچار به پذیرش بودند.
اما چند سال بعد دم خروس بیرون زد و با رفتن رجوی زیر پرچم صدام و شرکت در جنگ بنفع همان دشمن متجاوز و بر علیه فرزندان ایران ماهیت رجوی برملاو همین بود که رجوی ازنظرسیاسی سوخت و از طرف ملت ایران خائن خطاب شدو لقبی که برازنده رجوی بود به او داده شد.
این خیانت و عملکرد باعث شد که بعدا کشورهای دیگرهم ماهیت این فرقه را شناخته ودانستند که این فرقه را می شود براحتی خرید و برعلیه ایران در وقت مقتضی بکار بگیرند که بعدا آمریکا از همین خاصیت فرقه استفاده و آنرا در خدمت گرفت! البته رجوی این خیانت و خود فروشی سیاسی را هم با شارلاتانیز به ادامه مبارزه تفسیر می کرد،ولی هیهات که ملت ایران او را شناخته و اگرهم شبهه ای بود در پس این امتحانات برطرف شده است.
داستان خودفروشی این فرقه و همکاری و جاسوسی برای آمریکا خود داستان جداگانه ای ایست که در جای دیگر به ان خواهیم پرداخت.
(پایان)