رجوی را مردک مینامید – بیاد ابوالفضل قنادی
مرده هائی که در انتظار دفن شدن هستند !
چون هر انچه در مورد ابوالفضل در سایت درج کرده اند جز دروغ و دغل از طرف سران فرقه رجوی داعشی بیش نیست .من شخصآ بارها با ابوالفضل در تعمیر گاه مرکزی اردوگاه بد نام اشرف برخورد داشتم .ابوالفضل با اینکه یک پایش پروتز داشت ( پای مصنوعی ) اما از طرف سران فرقه رجوی به کارهای سخت در تعمیرگاه فرستاده می شد .
یک روز در تعمیرگاه مرکزی ابوالفضل زیر خودرو ایفا ( کامیونت نظامی ) مشغول کار بود خواست بیاد بیرون که پروتز پایش کج شد طوری که نه می توانست پایش را باز کند و نه می توانست پایی که پروتز داشت دراز کند . از آنجا که ارتفاع کامیونت الفا نسبت به قد ابوالفضل کم بود مجبور شد سینه خیز از زیر کامیونت خودش را بیرون بکشد . به ابوالفضل گفتم حداقل یک نفر کمک با خودت بیار که این جاها کمک ات بکند .ابوالفضل گفت : چند باراین درخواست مطرح کردم خواهر فرمانده گفت پروتز پایت را بهانه می گیری تا مفت خوری بکنی !سال 84 ابوالفضل از فرقه رجوی جدا شد و به تیف امد . چادر محل اسقرار روبروی چادری که من بودم قرار داشت . هر از گاهی عصر ها کمی هوا خنک می شد با هم کنار;چادر می نشستیم و همیشه ابوالفضل از رجوی بعنوان مردک یاد می کرد و می گفت : مردک در هر سر فصلی فقط جان خودش نجات داده !
مردک در هر سر فصلی فقط جان خودش نجات داده !
در تیف مشکل ابوالفضل به خاطر خراب شدن پروتز پایش بیشتر شد و هر روز از نگهبان امریکائی یک پیچ گوشتی و انبردست و اچار فرانسه می گرفت و با قسمت پیچ و مهره پروتز که از رگلاژ خارج می شد ور می رفت همچنین یک سوپاپ کوچک روی پروتز بود که خراب شده بود و این باعث شده بود روی قسمت بریده شده پای ابولفضل زخم شود .
یکبار سرهنگ جنایتکار دیوید فیلیپس که با همدستی رجوی داعشی برای اعضاء جد اشده زندان تیف با شرایط طاقت فرسا درست کرده بود برای بازدید به زندان تیف امد و ابوالفضل از طریق مترجم به سرهنگ دیوید فیلیپس پروتز هم زخم پا را نشان داد و مشکل خود را مطرح کرد سرهنگ دیوید فیلیپس در جواب ابوالفضل گفت :ما نمی توانیم کاری برای تو انجام بدهیم ! می خواستی از مجاهدین جدا نمی شدی !ابوالفضل گفت :
من در کمد شخصی ام سوپاپ یدک داشتم اگر ممکن ان از مجاهدین برایم پس بگیرید .سرهنگ دیوید فیلیس گفت .ما نمی توانیم اینکار بکنیم خودت می توانی با مجاهدین صحبت بکنی و به یکی از اقسانی که همراه خود بود گفت از مجاهدین وقت بگیر تا این فرد با انها صحبت بکند .چند روز بعد ابوالفضل به ملاقات یک از سران فرقه رفت و چند ساعت بعد بر گشت .
عصر همان روز باز در کنار چادر نشسته بودیم و چائی میخوردیم که ابوالفضل گفت رفتم ملاقات حسین مدنی گفت خواهر مریم تو را سفارش کرده و شخصا کار تو را دنبال می کند و گفت وی را به اروپا یا کانادا بفرستید !
چند روز بعد ابوالفضل قنادی ساک خودش را برداشت از تیف به اردوگاه بد نام اشرف برگشت .تقریبا 2 ماه از بر گشت ابوالفضل به اردوگاه بد نام اشرف نگذشته بود که چند نفر از فرقه رجوی جدا شده به تیف امدند .یکی از نفراتی که تازه به تیف امده بود از مقر سابق ما بود . داشتیم در مورد اتفاقات و نفرات اردوگاه اشرف صحبت می کردیم که از بر گشت ابوالفضل به مقر 2 صحبت کرد .
دوستمان گفت :ابوالفضل اوردند در یک انبار بصورت قرنطینه نگه داشتند و چند روز بعد صدیقه حسینی یکی از زنان مخ پوسیده فرقه رجوی برای نفرات نشست بر گزار کرده و گفته بود ابوالفضل قنادی از تیف برگشته و دوباره درخواست پیوستن به مجاهیدن تقاضا داده و ما می خواهیم شما مطلع باشید وضع تیف انقدر خراب نفرات در خواست بر گشت می دهند !سران فرقه رجوی ابوالفضل قنادی به چند مقر هم برده و نشست بر گزار کرده بودند و سران فرقه از ابوالفضل قنادی خواسته بودند هر چقدر می تواند در مورد وضعیت تیف و نفرات برای ترساندن و برای جلو گیری از جد اشدن اعضاء;سیاه نمائی بکند و دوستمان می گفت سرا ن فرقه ابوالفضل مثل اسیر در قرار گاه می چرخاندند و برای ترساندن نفرات به هر دلقک بازی دست می زدند .
در ادامه دوستمان گفت :
ابوالفضل می اوردند نشست هر کس باید به سر وصورت وی تف می کرد و هر کس موقع تف انداختن باید می گفت : تیف ؛ تف !البته این موضوع را دوستان دیگری هم وقتی از فرقه رجوی جدا شدند و به تیف امدند تقل و قول می کردند و بطور خاص به شکنجه روحی و روانی به ابوالفضل توسط سران فرقه داده می شد تاکید می کردند و می گفتند ابوالفضل تبدیل به یک جنازه متحرک شده و کسی حق ندارد حتا با ابوالفضل سلام علیک بکند .
ابوالفضل قنادی با فریب و نیرنگ توسط شخص مریم قجر و سران فرقه به اردوگاه بد نام اشرف برده شد .باز تاکید می کنم قاتل تک ؛ تک نفراتی که در اردوگاه بد نام اشرف 3 در البانی جان می دهند شخص مریم قجر داعشی و سران فرقه هستند که اعضاء را در شرایط غیر انسانی نگه داشته اند و فشارهای روحی و روانی و جسمی باعث مرگهای زود رس و یا دق مرگ شدن و حتا خود کشی اعضاء در اردوگاه اشرف 3 در البانی میشوند .حال مریم قجرهر چقدر هم بخواهد با سفسطه و یاوه سرائی و صاف کردن چین و چروک صورتهای اعضاء نگون بخت با فتوشاپ روی عکسهایشان واقعیتها را بپوشاند .
واقعیت گر چه تلخ ولی باید گفت : اعضاء نگون بخت در اسارتگاه اشرف 3 مرده هائی هستند که در انتظار دفن شدن هستند .
اگر از ان جمع کسی جدا شد و به دنیا ی ازاد رسید باید بعنوان معجزه قلمداد کرد .پ
پاریس : محمد رزاقی