شب های پر هیاهو
مهدی خوشحال، ایران فانوس، 24.07.2020
هفتاد و پنج سال پیش در چنین روزهایی و در سال 1945 در برلین آدولف هیتلر از قوای متفقین که روس ها با یک میلیون سرباز پرچم شان را در پایتخت کشور آلمان به اهتزاز در آوردند، شکست خورده و رویای غلبه بر جهان را به فراموشی سپرد.
پس از این که جنگ جهانی دوم پس از مدت شش سال با پیروزی آمریکا و متحدینش فرانسه و انگلستان و از طرف دیگر اتحاد جماهیر شوروی، به پایان رسید و چندین قدرت جهانی به محاق رفتند، نظام جهانی نیز به دنبال همین پیروزی و امحای بعضی از قدرت های سابق، شکل و قوام تازه ای یافت و از آن پس بود که جنگ سرد مابین دو قطب بزرگ، اجرایی شد و انبوه داستان و فیلم و خاطره و کتاب و تبلیغات در ارتباط با نظم جهانی تازه خلق شدند.
یکی از تاثیرات کارکرد احزاب نازیستی و فاشیستی و ماکیاولیستی و استالینیستی که در کشورهایی چون آلمان و ایتالیا و اتحاد جماهیر شوروی حاکم بودند بر افکار عمومی و جهان، بعد از چهار سال از گذشت جنگ دوم جهانی در کتاب معروف 1984 توسط جورج اورول در انگلستان و در سال 1949 نوشته شد که بعدها از این کتاب فیلم نیز ساخته شد. جورج اورول، پس از چهار سال از گذشت جنگ جهانی دوم، مناسبات حزب حاکم و تخیلی خود را بسیار وحشتناک و با محتوای دروغ و فریب و فرمالیسم و وارونه نمایی، ترسیم کرد و او النهایه قطب بندی آینده و نظام جهانی نوین را به سه قطب قدرت تقسیم کرد که هر سه قطب قدرت بنا بر تجربه جنگ جهانی دوم، به جنگ زرگری روی آورده تا از این نوع جنگ و جدال در فریب افکار عمومی و کنترل بازار و منابع و ثروت و انسان ها، استفاده ماکزیموم ببرند. جورج اورول این سه قطب قدرت را اوراسیا، اقیانوسیا و شرقاسیا، نام می نهد که دائماً در جنگ و جدال فرمالیستی و عوامفریبانه در ارتباط با همدیگر به سر می برند.
خلق چنین ادبیات و تخیلاتی در جهان سال ها ادامه داشت و به همه جای جهان سرایت کرد که اتفاقاً در سال 2005 در ایران سریال طنزی به نام „شب های برره“ در معرض دید مردم قرار گرفت.
این سریال طنز که توسط مهران مدیری و چندی از نویسندگان پر ذوق ساخته و پرداخته شد در اصل از مناسبات دوران شاه و به روایتی حال و روز امروز ایران را روایت می کند اما در واقع هیچ کدام از این دو نیست بلکه، داستان و شرح احوال و مناسبات پر رنگ و ریای یک فرقه گمراه و تروریستی را بیان می کند شاید این که خود مهران مدیری بر این امر واقف نبوده است.
در این سریال طنز که 91 قسمت است، مهران مدیری خود نقش اول و به نام شیر فرهاد را به عهده دارد که احتمالاً این نام را از فرزندش فرهاد، به عاریت گرفته است.
داستان و سریال طنز، روستای کوچک و عقب مانده و بسته ای را روایت می کند که به دو بخش بالا و پایین، تقسیم شده و هر دو بخش روستا دارای فرهنگ و مناسبات یکسانی هستند.
در این سریال طنز، شیوه کار کردن، غذا خوردن، استراحت کردن، ازدواج، دعوا، زورگیری، ادبیات گفتاری، بازی، جنگ و همه و همه مختص به خود است و با دیگر نقاط جهان فرق دارد.
در همان اوایل سریال که یک روزنامه نگار معترض و منتقد، از تهران به روستای برره تبعید می شود و اسمش کیانوش است و با خانواده شیر فرهاد وصلت می کند یکی از روزها شیرفرهاد به کیانوش تهرانی، پندی می دهد که در این جا یعنی برره با همه جای دیگر فرق می کند. ما در این جا از افعال معکوس استفاده می کنیم. کیانوش که همان سیامک انصاری است، با حیرت پاسخ می دهد که افعال معکوس دیگر چیست؟ شیرفرهاد در جواب می گوید، افعال معکوس یعنی این که وقتی به تو می گویم بفرمایید منزل، یعنی بفرمایید منزل و مهمان ما باشید. اما با لحنی دیگر وقتی می گویم بفرمایید منزل، یعنی بروید گورتان را گم کنید.
این ادبیات رایج و متناقض برره است. آن ها در برره حتی در بازی شطرنج که تابع قوانین جهانشمول است، روش خود را به کار می برند و در انتهای بازی از لنگه کفش استفاده می کنند و هر کس که زودتر از لنگه کفش استفاده کند و بازی را به هم بریزد، برنده بازی خواهد بود.
آن ها در هنگام جنگ نیز قاعده و قانون خود را دارند. زمانی که در جنگ با دشمن فرضی می جنگند، شکست می خورند. لابد شکست را در تبلیغات پیروزی می نامند.
با این وجود، تاثیرات جنگ جهانی دوم و احزاب قدرتمندی که جنگ را خلق کردند تا به امروز و با خلق واقعیت ها و افسانه ها و هیاهوی مستمر و کر کننده، توانستند جهان را با چنین نظمی که تا کنون تجربه کردیم اداره کنند ولی از این نقطه به بعد جهان و مردمش آبستن تغییر و تحولات نوینی هستند چون که نظام کهنه از این پس و با همان روش و متدهای سابق قادر به اداره و مدیریت جهان و سرمایه اش، نیست و امروز قدرت ها و خرده قدرت های جدیدی به ویژه در شرق، خلق شدند و بایسته است تا نظام تازه ای بر مبنای همزیستی و احترام به حقوق دیگران، آغاز گردد.
„پایان“