مجاهدین 15 سال بعد از جشن و پایکوبی برای تلفات یازده سپتامبر 2001
(خروج آخرین دسته باقی مانده از مجاهدین با دو هواپیما به مقصد آلبانی)
کریم غلامی، ایران فانوس، 12.09.2016
هر چقدر که از فاجعه 11 سپتامبر سال 2001 فاصله بگیریم، هرگز آن روزهای تاریک در سازمان مجاهدین را فراموش نخواهم کرد. بارها از مواضع و عملکرد های مجاهدین دچار شوک شده ام. یکی از این موارد قهرمان نشان دادن 4 جنایت کار که در کردستان اعدام شده اند (آنها به جرم تجاوز و قتل تعدادی زن در کردستان اعدام شدند) مجاهدین حتی برای آنها یاد بود هم برگذار کردند. یکی دیگر از این موارد شوک کننده، افشای اطلاعات اتمی ایران بود. گذشته از این که آیا ایران به انرژی اتمی نیاز دارد یا نه، و یا اینکه این توانایی در اختیار جمهوری اسلامی است یا نه، این اطلاعات مربوط به امنیت ملی است و کسی که آن را فاش کند، خائن است.
11 سپتامبر سال 2001 جزو مواردی است که حتی جزییات آن را نیز فراموش نخواهم کرد. نمی دانم ساعت چند بود (چون بسیاری از اعضای مجاهدین ساعت نداشتند و آن زمان ما در شکنجه گاه باقرزاده بودیم) به دلیل عفونت ریه هام و تب بالا، استراحت می کردم که از سر و صدای زیاد بیدار شدم و به سالن غذاخوری رفتم، از آنجایی که طی چند ماه گذشته بخاطر نشست(جلسات) شستشوی مغزی به نام „طعمه“ هر روز در حال فحش خوردن و کتک خوردن بودیم، شنیدن صدای موزیک و شادی برای من جای تعجب بسیار داشت. حدس های زیادی به ذهنم می زد. ولی دیگر این یکی باور نکردنی بود. وقتی که وارد سالن غذا خوری شدم، از تلویزیون صحنه فرو ریختن برج های دو قلو پخش می شد و با هر بار نشان دادن این صحنه صدای کف و صوت زدن بلند می شد. همان شب هم که برنامه رقص و شادی بود و خبری از آن جلسات فحاشی نبود.
روز بعد مسعود رجوی یک جلسه عمومی برگذار کرد، او در حالی که دست به کمر زده بود و روی سن راه می رفت و تحلیل های آبکی در رابطه با اینکه آمریکا به ایران حمله خواهد کرد چون که ایران پدرخوانده تروریست در جهان است! اما دنیای واقعی خارج از ذهن مسعود رجوی چیز دیگری را رقم زد. مسعود رجوی! که روی سن سالن جلسه، دست به کمر راه می رفت و احساس غرور و قدرت می کرد و هر صدای معترضی را سرکوب می کرد، بعد از 15 سال از آن روز ماننده ترسوها پا به فرار گذاشت و حتی شهامت آن را ندارد که از خود یک عکس بیرون بدهد و باید هم از زبان رییس وزارت اطلاعات عربستان خبر „مرحوم“ شدن او را بشنویم.
تروریسم و خشونت طلبی در دنیای امروزی تحت هر نامی، جایی ندارد. انسان های متمدن امروزی مشکلات خود را با خشونت حل نمی کنند، بلکه با استفاده از راه های مسالمت آمیز به آن چیره می شوند. تا کنون هیچ انقلابی که از راه مبارزه مسلحانه و خشونت به قدرت رسیده است، دمکراسی و آزادی را برای مردم و کشورش به ارمغان نیاورده است، انقلاب های بزرگی مانند „اتحاد جماهیر شوری“ و یا چین و کوبا و یا ویتنام و کره شمالی، همه این کشور ها مردم خود را سرکوب کرده و آنها را در فقر نگه داشتند(هر چند چین طی ده های گذشته با تغییرات زیادی وضعیت کشورش را تغییر داد). مسعود رجوی که حتی اعضای خودش را سرکوب و بعضا سر به نیست می کرد، می توان حدس زد که با مردم ایران چه کاری می کرد.
حال بعد از 15 سال از آن روز مسعود رجوی در خفت و خواری فراری شده است. مریم رجوی هم کاسه دشمنان ایران و مردم ایران مانند عربستان می شود. با خفت و خواری از عراق رانده شده اند. اعضای مجاهدین نا امید و سر خورده در همه جای دنیا پراکنده شده اند. هر چند راه خشونت و مبارزه مسلحانه از ابتدا اشتباه بود، ولی مجاهدین بارها و بارها فرصت آن را داشتند که این مسیر اشتباه را تغییر بدهند و شرافتمندانه در کنار مردم ایران باشند. اما خود خواهی و فرصت طلبی و قدرت طلبی رهبران مجاهدین پایانی خفیف و خائنانه را برای آنها رقم زد. این است سرنوشت هر کسی که به مردم ایران پشت بکند و به آنها خیانت بکند. مردم ایران سزاوار آزادی و دمکراسی هستند. این دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد.
„پایان“