کمی از هیتلر یاد بگیرید
ایران فانوس، 13.09.2016
مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین طی دهها سال مبارزه جهت افزایش اتوریته اش بر دیگران همواره خود را با مبارزان و بزرگان سیاسی و مذهبی مقایسه می کرد. او در داخل ایران، خود را با کسانی چون ستارخان و باقرخان و میرزا کوچک خان، در حیطه خارجی، خود را با کسانی همچون یاسر عرفات و لنین و مائو و چه گوارا و صدام حسین، همچنین در عرصه مذهبی طی سرفصل هایی خود را با امام اول و سوم و دوازدهم شیعیان و پیامبرانی چون ابراهیم و موسی و عیسی و محمد و نوح و غیره، مقایسه می کرد تا از این رهگذر بتواند افرادش را تحمیق و همواره مطیع نگهدارد.
اگرچه او خود را تنها در تئوری با رهبران و امامان و پیامبران مورد قیاس قرار می داد و در پراتیک، یا در مقابل شان قرار داشت و یا زیر قول و قرارش می زد و حتی پیمان نخلی که با صدام حسین بسته بود، وفادار و پایبند نماند. اما او که قرار بود به مثابه امام سوم شیعیان و در خاک مقدس عراق، چراغها را خاموش کرده و عاشورا راه بیاندازد و یا این که به نیابت از امام دوازدهم شیعیان با 313 تن از اعضای باقیمانده و فدایی به سمت تهران و انقلاب جهانی حرکت کند، در پراتیک معلوم شد که او حتی با سایه اش نیز پیمان و تعهدی نداشته و هر جا که مصلحت دید، از امام اول و سوم و دوازدهم شیعیان که سهل است، حتی به صدام حسینی که عمری نانش را خورد، سر بزنگاه حمایتی از او نکرد و به هر آنچه که عقیده و ایمان داشت و نداشت را خیانت کرد و از این ستون به آن ستون و از این شاخه به آن شاخه، پرید نه به خاطر این که سازمان و آرمان و استراتژی خود را نجات دهد بلکه تنها و تنها خود را نجات دهد. در این رابطه قیمت مهم نیست. قیمت مادی و معنوی و خون و سرمایه هر چه که باشد، مهم نیست.
با این وجود اما مسعود رجوی هیچگاه خود را با آدولف هیتلر، مقایسه نکرد اگرچه راه و آرمان جنگ طلبانه او را انتخاب کرد، اما سرانجام مانند آدولف هیتلر عمل نکرد.
آدولف هیتلر Adolf Hitler) زادهٔ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ – درگذشتهٔ ۳۰ آوریل ۱۹۴۵)رهبر کاریزماتیک حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان از حزب نازی) بود. او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدر اعظم آلمان و از ۱۹۳۴ به بعد، همزمان در مقام پیشوای رایش آلمان بزرگ نیز حکومت کرد. وی در یک خانوادهٔ آلمانی زبان در اتریش متولد شد.
هیتلر به عنوان یک کهنهسرباز نشاندار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام معروف به کودتای آب جوفروشی مونیخ، به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد و در همین دوران کتاب نبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با ترویج ایدههای ملیگرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور بر ضد پیمان ورسای، حامیان بسیاری در کشور آلمان به دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. مجموعهٔ ارتشی- صنعتی آلمان در زمان صدارت وی توانست قوای تحلیلرفتهٔ این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا در زمان خود کند. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف سیاست لبنسراوم دنبال نمود و یکی از دلایل نخست و عمدهٔ وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ بود که در نتیجه، بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند؛ جنگی که بین دو قدرت نیروهای محور و نیروهای متفقین درگرفت و در طی این مدت اروپا و همچنین سایر نقاط دنیا شاهد ویرانیها و تلفات بسیار بود. اگرچه در عرض سه سال، آلمان و نیروهای متحدش بیشتر مناطق اروپا، بخشهای قابلتوجهی از آفریقا، شرق آسیا، و اقیانوسیه را اشغال کردند، اما نیروهای متفقین از سال ۱۹۴۲ به بعد، از آنان پیشی گرفت و در سال ۱۹۴۵، رایش آلمان بزرگ را از هر سو احاطه نمودند.
هیتلر در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ در روزهای پایانیِ نبرد برلین، با اوا براون که برای سالهای طولانی معشوقهٔ او بود ازدواج کرد. در ۳۰ آوریل، یعنی یک روز پس از ازدواجش، به همراه همسرش خودکشی کرد.
اگر چه آدولف هیتلر پس از شکست در جنگ جهانی دوم و باخت باخت کامل در عرصه های نظامی و سیاسی و اجتماعی، خود و خانواده و بسیاری از فرماندهان مسئولش خودکشی کردند، این تنها جسارت و اخلاق هیتلر نبود، بلکه قانونمندیهای جنگ و جامعه و فضای جهانی، به گونه ای بود که برای آدولف هیتلر راه بهتری باز نگذاشته و او انتخاب بهتری نداشت. ولی، امروز اگر هیتلر زنده می بود و متناسب با فضای سیاسی و اخلاقی روز جهان، مواجه می شد، او به جز خودکشی راههای دیگری نیز داشت. یکی از این راه ها، می توانست خود را به موش مردگی بزند و اندرون تابوتی خود را به کشور دیگری برساند، زنش را صدر اعظم آلمان انتصاب کند و نیروهایش را به کشوری ثالث جهت استراحت و سازماندهی جدید و تجدید قوا، به اربابی دیگر واگذار نماید و از جانب لابی ها و قدرتهای دیگر، مدال و پاداش هم بگیرد. بازی عجیبی است بازی دوران ما.
مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین به کمک دولتهایی از غرب و خاورمیانه، سی سال در کشور عراق جنگید و از جنگ و دیکتاتوری حمایت کرد و دهها هزار تن از شهروندان ایرانی و عراقی را کشت و زندانی کرد و شکنجه کرد و آواره کرد و صدها نوع جنایت و خیانت دیگر مرتکب شد و حداقل از دو کشور ایران و عراق، هزینه های گزافی روی دست مردم گذاشت، حال که شکست خورده و بنا به دستور اربابان عقب نشینی کرد و خود را به جای امنی رساند، قانونمندیهای نظامی و سیاسی و انسانی، حکم می کرد، حداقل حکمی صادر می کردند، افکار عمومی و وجدان بشریت و اربابانی که در غرب میزبانی می کنند، جهت حفظ پرنسیبهای سیاسی و انسانی و دموکراسی پوشالی، احکام فرمالیستی صادر می کردند مبنی بر این که نیروهای فرقه از این پس از فعالیتهای سیاسی و دخالت در امور مردم منع شوند و رهبران نیز بنا بر آنچه که علیه بشریت مرتکب شده اند در مقابل دادگاه قرار گیرند.
رهبران فرقه که خود نمی آیند بنا بر آنچه که در گذشته اتفاق افتاد، مسئولیت عملکرد سی ساله خود در عراق را بپذیرند و قیمت بپردازند، چرا، به دلیل این که نه خود به مثابه آنچه که هیتلر و فرماندهانش کردند جسارت و اخلاق دارند، ضمناً در دنیایی به سر می برند و حمایت می شوند که متاسفانه، آنان نیز فاقد اخلاق و وجدان هستند.
با این وصف، ما کماکان از خروج نیروهای فرقه از میدان جنگ و خطر حمایت می کنیم و آن را به سود استراتژی صلح ارزیابی می کنیم اگرچه آنان را نیروی سیاسی نمی دانیم، ولی همچنان در راستای محاکمه سران و رهبران فرقه خواهیم کوشید.
کانون سیاسی/ فرهنگی ایران فانوس