مصاحبه ایران قلم با محمد حسین سبحانی ـ هنوز زخم های خشونت و مبارزه مسلحانه التیام نیافته است
04.10.2016
سایت ایران قلم : با تشکر از شما آقای سبحانی که در این گفتگو شرکت کرد ه اید . اگر موافق باشید می خواهیم در مورد چند موضوع مهم در مورد سازمان مجاهدین خلق با هم گفتگو داشته باشیم اما قبل از آن اگر اجازه بدهید، پرسش جداگانه ای را مطرح کنم که می تواند بدون ارتباط با مصاحبه ما نباشد. همانطور که مطلع هستید در هفته گذشته یک قرارداد آتشبس بین دولت کلمبیا و شورشیان فارک امضاء شده که امید هایی برای پایاندادن به خشونت در این کشور ایجاد شده است و به نظر می رسد این تفاهم نامه در میان مردم کلمبیا به رفراندوم هم گذاشته شود. شما چه نظری در این مورد دارید؟
محمد حسین سبحانی: من هم سلام می کنم خدمت شما و خوانندگان این گفتگو. همانطور که شما فرمودید قرارداد صلحی بین دولت کلمبیا و شورشیان فارک امضا شده است که براساس این توافقنامه چریکهای این گروه سلاحهای خود را بر زمین میگذارند و دولت کلمبیا نیز امنیت آنها را تضمین خواهد کرد. نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا که اختصارا به آنها فارک گفته می شود ، (Fuerzas Armadas Revolucionarias de Colombia) یک سازمان چریکی مارکسیست-لنینیستی می باشد که با مشی ” مبارزه مسلحانه ” تحت تاثیر انقلاب کوبا فعالیت خود را آغاز کرد و چند دهه است که با هدف حمایت از مردم فقیر و کشاورزان با دولت های مرکزی کشور کلمبیا در حال جنگ مسلحانه بوده است و بر اساس گزارش خبرگزاری ها و رسانه های مختلف در این درگیری ها بیش از 220 هزار نفر کشته شده و میلیون ها نفر آواره شده اند. روشن است که همه از اینکه یک گروه چریکی با مشی خشونت طلبانه از این اندیشه فاصله بگیرد و بکار گیری سلاح را ترک کند و روی به یک مشی سیاسی و مسالمت آمیز بگذارد استقبال می کنند کمااینکه بسیاری از رهبران منطقه آمریکای لاتین و سایر نقاط جهان از این توافق نامه بین شورشیان مسلح و دولت کلمبیا استقبال کرده اند. این توافق نامه که بین کارلوس لوزاندا رهبر شورشیان فارک و رئیس جمهوری کلمبیا امضا شده ، قرار بوده است در یک رفراندوم مورد تایید مردم کلمبیا نیز قرار بگیرد. اما شگفتی این است که مردم کلمبیا به این توافقنامه رای منفی داده اند هر چند که نسبت مخالفان و موافقان 51 به 49 در صد و بسیار نزدیک به هم می باشد . استنباط من این است که مردم کلمبیا نمی توانند چند دهه خشونت و خونریزی و حتی نقض حقوق بشر در مناسبات شورشیان فارک را فراموش کنند و هنوز زخم هایی که بر اساس مبارزه مسلحانه ایجاد شده است آنها را رنج می دهد و این زخم ها التیام پیدا نکرده است . من فکر میکنم این درسی ست که سازمان مجاهدین بعد از سه دهه بکار گیری خشونت و ترور باید از این موضوع بگیرد. مردم ، چه مردم ایران چه کلمبیا و چه هر نقطه دیگری از جهان نمی توانند به راحتی خود را به فراموشی بزنند ، یا بهتر بگویم نمی توان آنها را به فراموشخانه فرستاد. بویژه اگر احساس کنند این تغییر رویکرد، یعنی از مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه به سمت مبارزه سیاسی و مسالمت آمیز ، نه از روی اختیار و فاصله گرفتن محتوایی از این اندیشه، بلکه براساس جبر و اجبار و نبودن سلاح در دست آنها بوده، که کمتر از گذشته از خشونت و ترور سخن می گویند. بنابراین در آوردن اجباری لباس صدام حسین از تن موجب نمی شود بگوییم که سازمان مجاهدین از مزدوری برای بیگانه و خشونت و ترور فاصله گرفته است و مردم نیز این را بخوبی درک می کنند، کمااینکه مردم کلمبیا نمی توانند شورشیان فارک را ببخشند و یا شاید نمی توانند به آنها اعتماد کنند و به همین دلیل 50 در صد مردم مخالفت خود را برای میدان دادن به شورشیان فارک برای فعالیت سیاسی اعلام کرد اند. حتی سازمان دیدبان حقوق بشر که یک سازمان بین المللی مدافع حقوق بشر می باشد، توافق نامه بین شورشیان فارک و رئیس جمهور کلمبیا را مورد انتقاد قرار داده است، چرا که این سازمان حقوق بشری اعتقاد دارد که نمیتوان اجازه داد که جنایتکاران جنگی از مصونیت برخوردار باشند. اما در هر صورت من فکر میکنم باید از این موضوع حمایت کرد و امیدوار بود که یگ گروه شورشی قدیمی که به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشته است ، بتواند با پرداخت بهای سیاسی و حقوقی لازم اعتماد مردم را کسب کند.
سایت ایران قلم : شما به نکات خوبی اشاره کردید، ممکن است توضیح دهید که چه وجه مشابهتی بین شورشیان فارک و سازمان مجاهدین می باشد که شما آنها را با یکدیگر مقایسه می کنید.
محمد حسین سبحانی : البته من قصد نداشتم که شورشیان فارک را با مجاهدین خلق مقایسه کنم، انچه اشاره کردم درس تاریخی است که سازمان مجاهدین می تواند از عمق نفرت و دوری مردم از خشونت و ترور بگیرد. ضمن اینکه همه سازمان ها و گروه هایی که به مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه برای کسب قدرت اعتقاد دارند، حالا در هر گوشه جهان ، در کسب ویژگی ها و آثار منفی مبارزه مسلحانه می توانند وجه اشتراک داشته باشند، حالا در بعضی زمینه ها کم رنگ تر و در بعضی زمینه ها پر رنگ تر . سازمان مجاهدین حتی در بعضی مسائل نسبت به شورشیان فارک ویژگی های منفی تری دارد، چرا که دو وجه عمده ای که شورشیان فارک ندارند ، مجاهدین خلق دارند، و آن دو وجه عمده داشتن رهبر عقیدتی مذهبی و ساختار فرقه گرایانه می باشد. بنابراین چون ” مبارزه مسلحانه ” توسط هر گروه و سازمانی و با هر اندیشه و هدفی ، آثار گسترده زیانبار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برای مردم آن کشور به همراه دارد ، جبران آن نیاز به تجدید دو تا سه نسل دارد،بویژه گروه هایی که مثل سازمان مجاهدین یا شورشیان فارک مدت مبارزه ای که برای گرفتن کسب قدرت پیش بینی کرده اند به درازا و بن بست کشیده می شود . در این شرایط دیگر ادامه درگیری مسلحانه ، ترور یا خشونت که روزگاری وسیله ای برای رسیدن به هدف بوده است ، بقا و استمرار آن یعنی ” مبارزه مسلحانه ” خود “هدف ” می شود و وقتی ” وسیله ” خود ” هدف ” شد ، دیگر قطعی می باشد که ویژگی های مافیایی در آن گروه بارز خواهد شد. شما می بینید که شورشیان فارک برای ادامه بقا دست به تجارت مواد مخدر می زنند ، محاهدین خلق نیز برای بقای خود و مبارزه مسلحانه اقدام به مزدوری برای صدام حسین و کشور های بیگانه یا زندان سازی و زندان بانی و طلاق های اجباری و موارد دیگر زده اند و می زنند. بنابراین شاید بتوان از این وجه یعنی اعتقاد به خشونت و مبارزه مسلحانه شورشیان فارک و سازمان مجاهدین را با یکدیگر مقایسه کرد، اما لازم به یادآوری است که به هیچ وجه توان و جسارتی را که در رهبری شورشیان فارک برای جبران اشتباه ، گفتگو و مذاکره با دولت کلمبیا می بینید ، شما در سازمان مجاهدین نمی توانید ببینید. ضمن اینکه مردم ایران نیز بیش از مردم کلمبیا صدمات ترور و خشونت را چشیده اند، چون عملیات های تروریستی مجاهدین خلق در شهر ها بوده ولی عملیات و درگیری های مسلحانه شورشیان فارک در جنگل ها و مناطق روستایی بوده که مردم کمتر می توانسته اند صدمه بخورند. ضمن اینکه مردم ایران هم شناخت عمیق تر از سازمان مجاهدین خلق دارند و هم حافظه قوی تری دارند که دچار فراموشی نشوند.
سایت ایران قلم : اگر اجازه بدهید به بحث اصلی خودمان بپردازیم و پرسش هایی را در این ارتباط مطرح کنم. همانطور که می دانید سازمان مجاهدین خلق بعد از سه دهه حضور در عراق سرانجام مجبور شد خاک عراق را ترک کند و از شعار ها و اهداف استراتژیکی خود بطور کامل عقب نشینی کند جالب این است که این بن بست و فروپاشی استراتژیکی را هم پیروزی قلمداد می کند. ارزیابی شما چیست؟
ادامه دارد