اگر جنگ شد چه باید کرد؟(3)
مهدی خوشحال، ایران فانوس، 22. 04. 2022
شاید آن سیاره ای که صدها و هزاران سال از ما دورتر و جلوتر است، کودکی پشت ابر کامپیوترش نشسته و دارد با سیاره ما شوخی و بازی می کند و شاید هم کم کم دارد خوابش می برد و ما را به امان خدا ول می کند و شاید هم این طور نباشد، ما فی الواقع، خودمان هستیم. خودمانی که پس از قرن ها پیشرفت و تکامل قادر به پیشگیری از یک جنگ بیهوده نیستیم.
اعتقادم بر این است، ویروس کرونا هرچه کرد به کنار، همچنین، آستانه صبر و تحمل مردم را پایین آورد و ما پس از مسایل و مشکلات ویروس کرونا، درگیر جهان پساکرونایی هستیم. جنگ اوکراین که بیش از دو ماه از آغازش می گذرد، اگر درایت و سیاست درستی در کار بود می توانست به جنگ بدل نشود ولی انگار کسانی پشت پرده داشتند کار می کردند تا مناقشات اوکراین و روسیه که این نوع مناقشات در ده ها و صدها نقاط جهان وجود دارند روسیه را با هزینه اندک و از جیب مردم اوکراین و اروپا، به دام بکشند و ضعیفش کنند همان کاری که با عراق صدام حسین در جنگ علیه کویت کردند. ولی ممکن است این بار از ضعف قدرت ظهور کند.
اما این یک طرف قضیه است. شانس بیاوریم که جنگ اوکراین پیروزی و شکست نداشته باشد وگرنه کار به جای باریک تر می کشد. یعنی اگر روسیه در اوکراین شکست بخورد، شکستش را از چشم اروپا و ناتو خواهد دید و در عکس العمل همان عملی که آمریکا در سال 1945 علیه ژاپن انجام داد، انجام خواهد داد. آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی بدعت زشتی را بر جای گذاشت. در طرف مقابل نیز همین است. اروپایی که سیصد سال ارباب جهان بود و صدها جنگ کوچک و بزرگ را به نفع خود و بر علیه دیگران، به راه انداخت هم اکنون بیاید از رعیت خود ببازد. اگر ببازد، دست به سلاح خواهد برد و این بار نه جنگ اروپایی بلکه جنگ بین قاره ای به راه خواهد انداخت به ویژه اگر در این میان چین هم بخواهد به تایوان حمله کند. آن وقت تکلیف اقتصاد و انرژی جهان مشخص است.
هم اکنون و پس از جنگ اوکراین، دو اتفاق در اروپا رخ داد که حائز اهمیت است. اول این که اروپا فهمید که آمریکا شریک مطمئن و رفیق وفاداری نیست و همچنین پشمی به کلاهش باقی نمانده است و یا اگر پشمی در کلاهش باقی مانده می بایست همه ی قوای خود را مصروف خطر احتمالی چین بکند. این چین است که با روابط اقتصادی 1000 میلیارد دلاری خود با آمریکا، می تواند برای اقتصاد و هژمونی آمریکا تعیین کننده و آسیب زننده باشد. لذا اروپا ناچار است پس از طی دوره 80 ساله که هم از آخور می خورد و هم از توبره، هم رعایایش را می دوشید و هم اربابش را، آستین بالا بزند و از منافع کشوری و اروپایی خود خود دفاع کند و قبل از همه ناچار است از قفس آمریکا ساخته، آزاد شود. آمریکا در جنگ اوکراین، همچنین ثابت کرد که اروپا را ابزار و ضعیف در چنگال خود نیاز دارد.
در همین راستا کشور مهمی در اروپا مثل آلمان در ارتباط با جنگ اوکراین و استقلال اروپا زودتر از همه جنبید و سه طرح و برنامه را همزمان به پیش می برد. اول، بودجه ای به مبلغ 100 میلیارد دلار جهت احداث ارتشی قوی که بتواند از منافع آلمان و اروپا دفاع کند که البته این ارتش هزینه های دیگر نیز دارد و هرچه بزرگتر باشد بودجه بیشتری از جیب مردم و مالیات دهندگان صرف خواهد شد به خصوص این که هم اکنون در داخل نیز نیروهای ملی و مترقی سر کار آمده اند. دوم، اختصاص بودجه دو میلیارد دلاری نظامی که نصفش مربوط به اوکراین است و در حال گفتگو در رابطه با ارسال سلاح سنگین به اوکراین هستند که اینها خود می تواند به عنوان دخالت مستقیم در جنگ اوکراین تلقی گردد. سوم، صرفه جویی و جیره بندی و تامین سوخت است که البته دولت به هر دری که مطمئن باشد می زند تا در اسرع وقت از نفت و گاز روسیه خلاص شود و در این رابطه به توان داخلی روی آورده و قرار است در یک مانور و صرفه جویی انرژی که از اوایل ماه یولی و به مدت سه ماه ادامه خواهد یافت، در طرحی انقلابی هزینه حمل و نقل عمومی را شدیداً پایین بیاورد تا غاطبه مردم در فصل تابستان اولاً از خانه ها بیرون بزنند و سپس از حمل و نقل عمومی استفاده بکنند که احتمالاً در جمع بندی و امتداد این طرح سه ماهه، دولت خواهد توانست سوخت و گرمایش منازل و همچنین سوخت داخلی و خصوصی و اتوموبیل های مردم را جیره بندی نماید که این طرح سوم که احتمالاً از جانب حزب سبزهاست، انقلابی به سود محیط زیست نیز می باشد.
به راستی اگر جنگ شدت گرفت و گسترش یافت در کنار تمهیداتی که دولت ها به خرج می دهند مردم چه باید بکنند؟ جنگ اوکراین، ممکن است ماه ها و سال ها ادامه یابد و همزمان جنگ های دیگر نیز آغاز شود. این جنگ می تواند به جنگ اتمی بدل شود.
در کشور آلمان، یک سوم مردم یعنی بیش از 27 میلیون نفر دارای پیشینه مهاجرتی اند که چندان کار و سرمایه و وابستگی به میزبان ندارند. در کشورهای اروپایی دیگر نیز چنین است. بسیاری از مردم اگر سمبه جنگ را پر زور ببینند، بنا بر تجربه مردم اوکراین بیشتر از این مقاومت نخواهند کرد. هم اکنون فشار زیادی بر طبقات پایین جامعه وارد شده است. مردم با چشم خود دارند می بینند که بسیاری از شعر و شعارهای توخالی و از راه دور، دروغ بوده و هم اکنون همه چیز به مویی بند است. فرهنگ و تمدن و اقتصاد و رفاه و رونق، دارد به راحتی از هم می پاشد و زیر سئوال می رود. چشم انداز مثبت نیست و آینده سر در گم است.
جنگ اوکراین، بسیاری را به اشتباه محاسبه وا داشته است. بخت برگشته ای که در ینگه اروپا دارد دود و سوزش جنگ را بر چشمانش حس می کند اما در فرار به پیش و جهت روحیه دادن به نیروهایش، مدام می نویسد که جنگ اوکراین، به ما و مردم ایران انگیزه جنگی و سرنگونی می دهد در حالی که کمافی السابق، ندانسته و نخواهند دانست که یکی از پیروزمندان جنگ اوکراین از منظر نفت و مناظر دیگر، کشور ایران است و بخت برگشتگان و شکست خوردگان همیشگی هنوز هم در این جنگ جزو بازندگانند که دارند بر اسب مرده شرط بندی می کنند.
اگر جنگ و تحریم ادامه یابد و به دنبال خود ناامنی و گرسنگی و قحطی بیاورد، بسیاری از مردم عطای اروپا را بر لقایش خواهند بخشید و مهاجرت معکوس خواهند کرد. بسیاری از مردم، بستگی به نوع و شدت جنگ، به سمت افریقا و جزایر دور خواهند رفت و کسانی به موطن خود که از هر حیث امن تر است باز خواهند گشت. سرنوشت تلخ مردم آواره اوکراین پیش چشم مردم جهان و اروپا است که در شرایط قحطی و جنگ خانمانسوز باید فکری برای خود و خانواده شان بکنند قبل از این که دیر شده باشد.
„پایان“