تهاجم در پشت جبهه
ایران فانوس، 06.11.2016
در طول تاریخ جنبشهای ایرانی هیچ حزب و گروه و دسته ای به اندازه مجاهدین خلق شعر و شعار سر نداده و فیل هوا نکرده است. فیلهایی که با نامهای پر طمطراق و جهت فریفتن افکار عمومی و از کشته ها پشته ساختن، از این مرحله به آن مرحله و از این فاز به آن فاز و جهت عبور از بیراهه و باز کردن راه و ساختن شاهراه و توجیه شکستهای مرحله قبل و سرپوش خیانتها، ساخته می شد. طبعاً هزینه این فیلها که پیش زمینه فریب و دغل و دروغ جهت پر کردن زندانها و گورستانها و قربانیان بود، کم نبودند. فیلهایی که خرمردرندان مجاهد هر از گاه جهت ارتقاء مبارزه و جنگ یا همان پر کردن زندانها و گورستانها، هوا می کردند و گرد و خاک می کردند، تعدادی از آنها که به تناسب زمان و توجیه شکستها یا بامبولهای قبلی ساخته می شد به قرار زیر است؛
قیام مسلحانه، پرواز بزرگ، انفجار حزب جمهوری اسلامی، انفجار دفتر نخست وزیری، زدن سرانگشتان رژیم، پاسدارکشی، جنگ پارتیزانی، مسئله همردیفی، ازدواج رهبران مجاهدین، انقلاب ایدئولوژیک، فدا و صداقت، پرچم، کشف جدید، بحث هویت، حداکثر تهاجم، جنگ چریکی 7/7، رشد صد برابر، استراتژی جدید، پرواز تاریخساز، جنگهای گردانی، ارتش آزادیبخش، عملیات فروغ جاویدان، تنگه و توحید، انقلاب ایدئولوژیک دوم، مریم مسئول اول چرا، سه طلاقه، طلاق تا سرنگونی، عملیات مروارید، عشق مریم، سیمرغ، انفجار رهایی، امضاء معاصی، صلیب، کوفی، بحث امام زمان، سوگندنامه، عملیات جاری، دیگ، غسل هفتگی، لحظه، طعمه، اشرف کانون استراتژیک نبرد، جنگ صد برابر، بیا بیا و صدها شعر و شعارهای سیاسی و تشکیلاتی و ایدئولوژیک داخلی و خارجی که همه و همه جهت فریب افکار عمومی و فریب اعضای درمانده و روحیه دادن به آنها و جهت تحمیق و انحراف افکار اعضاء و توجیه شکست عملیاتهای سیاسی و نظامی و فساد رهبران و غیره، به خورد اعضاء داده می شد تا خری که در گل گیر کرده است به مسیر عادی بر گردد که النهایه و پس از سی و چهل سال و با صرف هزینه های بسیار بسیار سنگین خر قدرت هم اکنون از کانون مبارزه و قدرت دورتر شده است.
می گویند، خواجه شیره را خورد و گفت شیرین است، لابد خواجه اگر ترشی را می خورد می گفت ترش است و شوری را می خورد می گفت شور است و الی آخر. این حکایت رهبران حاضر و غایب فرقه مجاهدین است که پس از جدال سیاسی با رژیم ایران به جدال نظامی رسیدند و سپس به کمک انقلاب ایدئولوژیک و توجیه آن به دستاوردهایی چون جنگ صد برابر، هزار اشرف و همان طور فیلهایی که هر روز جهت دلمشغولی و سر کار گذاشتن نیروها وارد بازار تبلیغات و به خورد نیروها داده می شد که هر روز نسبت به روز قبل سیر صعودی داشت.
کسی هم نیست به رهبران مجاهدین از جمله غایب و حاضر، برساند که اگر تا دیروز و در جریان انقلاب ایدئولوژیک هر مجاهد اگر فقط یک گرم از عنصر رهبری داشت، به توانی چون ده به توان بیست و هفت ارتقاء حاصل می کرد و در پس سالها رشد و ارتقاء و تجربه حال می بایست نیروها بدون یک گرم، به توانی چون صد به توان دویست و هفتاد و یا جنگ هزار برابر و ده هزار اشرف و شعر و شعارهایی با ضریب صد و هزار و ده هزار می رسیدند، چرا امروز به جای پیشروی فیلها، جملگی در حال عقب نشینی اند و خود رهبری فیلها که امروز می بایست با هوا کردن فیلی تازه افسار پاره را دوباره به دست بگیرد و بن بست دیگر را برون رفت بنامد، از او خبری و نشانی نیست؟
با این وجود، سرانجام و طی سالها گرد و خاک کردن و درجا زدن که سر دستگاه از سر صدقه این همه جنگ و مبارزه، مرحوم شد و یا به قول مریم قجر بس که تیر آزادی را به آفاق دور و دوردست پرتاب کرد و به خود فشار آورد و مثل آرش کماندار افسانه ای ایران زمین در مقابل توران، فدای تیر در کردن شد، به جای ختم غائله و یا جمع بندی عقلانی و به روز شده ی دهها سال جنگ و جدال خارجی و داخلی و تلفات هنگفت، دو کلمه حرف حساب به خورد دیگران و به اعضایشان بدهند، دوباره همان مسیر دروغ و دبنگ و شعر و شعار را این بار اما نه مانند گذشته پر آتشین و پر طمطراق، بلکه کمی آهسته تر „جنبش دادخواهی“ را اعلام کردند و حالا هم که سر دستگاه در فرانسه و بدنه در آلبانی منتظر انتخابات آمریکا و جنگ باقی مانده اند و جهت خالی نبودن عریضه و دفتر شعر و شعار، شعار بی ربط „تهاجم سیاسی“ را جهت سرنگونی و روایت خاطرات کذب گذشته را موضوع روز قرار داده اند.
اگر طی دهها سال و سر دادن شعر و شعارهای سیاسی و نظامی و ایدئولوژیک، چیزی چهره واقعیت به خود گرفت و چیزی ماده شد و از دلش چیزی مثبت بیرون آمد، شعر و شعارهای جدید همچون „جنبش دادخواهی“ و „تهاجم سیاسی“ نیز ماده تر از ماده های قبل خواهد شد.
کانون سیاسی/فرهنگی ایران فانوس