خبر مرگ نورمراد تلخ بود و واقعا متاثرم کرد، با خودم میگفتم چی میشد اگه این آخر عمر میگذاشتند برای آخرین بار و بعد از این همه سال دوری بچه هایش را یک بار دیگر ببیند و کمی عجیب است که چطور یک سازمان که نام خلقی هم یدک میکشد اینطور تا ذره آخر از فهم و درک احوالات و نیازهای انسانی همان خلق تخلیه می شود
Autor: Fanous
دهه پنجاه شمسی کشور ایران دو طوفان بزرگ و بی سابقه را پشت سر گذاشت. هر دو طوفان، در بهمن ماه اتفاق افتاد با این تفاوت که یکی توسط طبیعت و دیگری توسط مردم، به وقوع پیوست. از آن جا که بنا به اقتضای سن و سال در هر دو طوفان شرکت فعال داشتم و از میان هر دو طوفان، جان سالم به در بردم، مناسب دیدم تا به مناسبت سرفصل هر دو طوفان که اولی اواسط بهمن ماه سال 1350 و دیگری اواسط بهمن ماه سال 1357 اتفاق افتاد را به طور خلاصه شرح دهم که چگونگی شرکت و تکلیفم
از نظر سینگر یک فرقه میتواند حول هر محتوایی نظیر سیاست، مذهب، تجارت، سلامت جسم، روانشناسی، و غیره شکل گرفته باشد. هر فردی که دارای قاطعیت کافی و مقداری جذبه و توان عوام فریبی باشد، یا حتی یک بازاریاب خوب که وقت و انرژی کافی صرف کند، به سادگی میتواند پیروانی حول هر موضوعی گرد آورد. فرقهها، از هر
دوستانی که برای افشای ماهیت ضد انسانی و ضد ایرانی فرقه به ایجاد اتحاد و انجمن و تشکل همت گماردید، باور کنید، این مبارزه و مبارزه جدید است که شما را از قیود و تحقیرهای ضد انسانی فرقه، نجات می دهد و همچنین در ادامه همین راه است که منجر به آزادی و رهایی سایر دوستان در بندتان خواهد شد، اسیران بی خبری که هنوز از دنیای بیرون غافلند و نمی دانند که در نتیجه حرکت شان مبنی بر خروج و رهایی از استبداد و اختناق، درهای رحمت و نعمت و برکت به روی شان باز خواهد شد
حالا هم با پنبه شدن همه رشته هایی که طی سال ها سر هم کرده بودند به دو مشکل و معضل اساسی برخورد کردند. اول، مسئله دار شدن و نارضایتی اعضای داخل تشکیلات در آلبانی و دوم، نیروهای هوادار یا همان شورای ملی مقاومت، که می بایست برای حفظ و نگهداری این دو که یکی در حبس و دیگری ظاهراً آزاد است، فکر بکری بکنند وگرنه هر دو در دنیای سیاسی آینده که آینده تاریکی برای مجاهدین خلق خواهد بود راه خود را
حالا این حکایت امروز مجاهدین خلق در باب نمایش از اعضای پیر و پاتالی است که در ظاهر از آنان تعریف و تمجید و به به و چه چه می کنند و در غیاب آنان را مورد تمسخر قرار می دهند که کم کار می کنند و زیاد می خورند. خرج شان از دخل شان بیشتر است. کارایی این جماعت در اصل مهار و انگیزانندن اعضای مجاهد و محصور در تشکیلات، است. لازم به ذکر است که در سازمان مجاهدین اگر اعضای درون تشکیلات عمر متوسط
پیام بی معنا و بی محتوای اخیر مسعود رجوی و پرت و پلاگویی او برای چند نفر یاغی و آدم کش در کوه های سیستان و بلوچستان که اخیراً توسط مرزداران ایران همیشه سرافراز به هلاکت رسیدند گواه پوچی و نیستی فرقه رجوی است
مسعود و مریم رجوی زوزه های آخر سلطنت خیالی خود را می کشند و یقیناً توافق احتمالی هسته ای ایران با غرب، بند از بند رجوی و رجوی صفتان خودفروش می گسلاند
آقای بخشعلی علیزاده در بخش ششم ایشان به خاطر آوردند شرایط انتقال افراد از عراق به آلبانی. رابطه آلبانی با امریکا و چرایی پذیرش مجاهدین خلق، شرایط استقرار نفرات در آلبانی، آزادی های اولیه اعضا در تیرانا، رابطه مجاهدین خلق با دولت آلبانی تحت نفوذ نیروهای امنیتی امریکا، نقش سفارت امریکا در حفظ ساختار فرقه ای سازمان، نقش دفتر
هیولا!، ویژه برنامه داریوش سجادی از تلویزیون صحرا
روانپریشی، به مناسبت میلاد مسیح، از فرصت استفاده کرده و ضمن تشبیه مسیح پیامبر آزادی با شوهر مفقود شده اش و شباهت مریم عذرا با خودش، همچنین مسیح پیامبر صلح و دوستی و رحمت و بخشش و یگانگی را شورشگر خطاب کرده است. اگر حرفی نزنیم، لابد فردا صفات دیگری که شایسته خودشان است مانند گروگانگیری و آدمکشی و ترور و ارعاب و استثمار و برده داری را نیز به پیامبران دیگر نسبت می دهند